پيام
+
ايمان به خدا
مرد جوانى که مربى شنا و دارنده چندين مدال المپيک بود، به خدا اعتقادى نداشت.
او چيز هايى را که درباره خداوند و مذهب مى شنيد مسخره مى کرد.
شبى مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولى ماه روشن و همين براى شنا کافى بود.
مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شيرجه برود.
ناگهان سايه بدنش را همچون صليبى روى ديوار مشاهده کرد.
احساس عجيبى
محمد مبين
92/3/7
يادداشتهاي يک مسلمان
بقيش؟
كافر به طاغوت
خوب بقيش؟!
محمد مبين
اشکال يش امد..