سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شنبه 91 تیر 31 , ساعت 7:25 عصر

حضرت صالح (ع) و قوم ثمود

یکی از پیامبرانی که اسم او در قرآن آمده، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ است که نامش در قرآن یازده بار ذکر شده است. او از نواده‎های سام بن نوح از قبیلة ثمود بود، بعضی سلسلة نسب او را چنین ذکر نموده‎اند: «صالح بن عبید بن جابر بن ثمود» و بعضی دیگر او را به عنوان «صالح بن جابر بن ارم بن سام بن نوح» یاد کرده‎اند.
حضرت صالح ـ علیه السلام ـ به زبان عربی سخن می‎گفت، و 280 سال عمر کرد، قبرش در نجف اشرف یا بین حجر الاسود و مقام ابراهیم ـ علیه السلام ـ در کنار کعبه قرار دارد.
او از سوی خداوند برای هدایت قوم ثمود، فرستاده شد، و با تلاشهای شبانه روزی خود، آن قوم را به سوی خدا و نیکی‎ها دعوت نمود، ولی آن قوم، از او اطاعت نکردند و سرانجام به عذاب سخت الهی گرفتار شدند.
حضرت صالح سومین پیامبری است که پس از نوح ـ علیه السلام ـ و هود ـ علیه السلام ـ یک تنه بر ضد بت و بت پرستی و طاغوت‎های عصرش قیام کرد، و سالها با آنها مبارزه و ستیز نمود.
طبق بعضی از روایات، حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در شانزده سالگی به دعوت قوم به سوی خدا پرستی پرداخت، و 120 سال آنها را دعوت کرد، ولی جز اندکی، به او ایمان نیاوردند.
دورنمایی از زندگی قوم ثمود
قوم ثمود، امّتی از عرب بودند که پس از قوم عاد، به وجود آمدند و در سرزمین وادی القُری (بین مکه و شام) در شهر حِجر (که هم اکنون بعضی از آثار آن شهر در میان تخته سنگهای عظیم دیده می‎شود) می‎زیستند، و از قبایل مختلف تشکیل شده بودند و هم چون قوم عاد در بت پرستی، فساد، ظلم و طغیان غوطه ور بودند، و در زندگیشان جز انحراف و گمراهی، چیز دیگری دیده نمی‎شد.
آنها در ظاهر دارای تمدن پیشرفته و شهرها و آبادی‎های محکم بودند، و از قطعه‎های عظیم سنگهای کوهی، ساختمان می‎ساختند، و برای حفظ خود پناهگاههای استواری ساخته بودند،‌ و در شهر حِجر دارای امکانات وسیع مادی و تشکیلات پر زرق و برق بودند، از این رو آنها را «اصحاب حِجر» می‎نامند.
و به تعبیر قرآن، آنها در کار زندگی دنیایشان آن قدر سخت کوش بودند که برای خود، خانه‎های امن و امانی در دل کوهها می‎تراشیدند.
این مطلب نشانگر آن است که آنها در یک منطقة کوهستانی می‎زیستند، و دارای تمدن پیشرفته مادی بودند که به آنها امکان می‎داد تا در درون کوهها، خانه‎های امن تهیه کنند، تا در برابر طوفانها و سیل و زلزله، در امان باشند. ولی به همان اندازه که دل به دنیا بسته بودند، دل از امور معنوی بریده بودند، و در لجنزار تباهیها و ستمها و آلودگیهای معنوی، غوطه می‎خوردند. حکومت ملوک الطوایفی، قبیلگی، ملی گرایی و تبعیضات نژادی، سرنوشت آنها را تعیین می‎کرد. و بر همین اساس به فساد و تباهی‎ها، دامن می‎زدند، چنان که قرآن در توصیف آنها می‎گوید:
«وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یصْلِحُونَ؛ آنها (قوم ثمود) در آن شهر (حِجر) نُه گروهک و قبیله بودند که فساد در زمین می‎کردند، و برای اصلاح خویش اقدام نمی‎نمودند».
قوم ثمود، دارای هفتاد بت بودند، چندین بتکده داشتند، بتهای بزرگ آنها عبارت بودند از: «لات، عُزّی، منوت (منات) هُبَل و قیس.»
این بتها به خصوص، مورد احترام شدید قوم ثمود بودند، آنها را شب و روز می‎پرستیدند، بتکده‎ها را به نام آنها نامگذاری کرده بودند، هیچ کس حق نداشت که آن بتکده‎ها را به عنوان مالکیت تصرّف کند، یا مردة خود را در آنها دفن نماید، اگر کسی تخلف می‎کرد، می‎گفتند: متخلفین مورد لعن هُبَل و منوت دو بت بزرگ قرار خواهند گرفت.
خداوند بندة خالص خود به نام حضرت صالح ـ علیه السلام ـ را که از خاندان خود آنها بود، و دارای عقلی کامل، حلمی وسیع و اخلاقی نیک بود، به عنوان پیامبر خدا به سوی آنها فرستاد تا راه را از چاه به ‎آنها نشان دهد، و آنها را از زنجیرهای ذلّت،‌گمراهی، بت پرستی، تبعیضات، قبیله گرایی و تباهی‎های دیگر برهاند.
فرازهایی از دعوت منطقی و دلسوزانة حضرت صالح ـ علیه السلام ـ
حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در دعوت و راهنمایی مردم، از راههای گوناگون وارد شده و به نصیحت آنها پرداخت، در این جا نظر شما را به چند نمونه از برنامه‎های تبلیغی حضرت صالح ـ علیه السلام ـ جلب می‎کنیم:
ای قوم من! برای شما فرستادة امینی هستم، پرهیزکار باشید و از من پیروی کنید، من در برابر این دعوت، از شما اجر و مزدی نمی‎خواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانیان است، آیا شما می‎پندارید همیشه در نهایت امنیت در میان نعمتهایی که در دنیا وجود دارد، باقی می‎مانید؟ و در کنار این باغها، چشمه‎ها، زراعتها و نخل‎هایی که میوه‎هایش شیرین و رسیده است جاودانه خواهید ماند؟
شما از کوهها خانه‎هایی می‎تراشید، و در آن به عیش و نوش می‎پردازید این امور شما را سر مست و غافل ساخته است، از زندان خود پرستی بیرون آیید، و به فضای خدا پرستی وارد شوید.
از اسراف کاران و دنیا پرستان مرفّه پیروی نکنید،‌ آنان که به فساد و تباهی دامن می‎زنند، و در فکر اصلاح نیستند.
ای مردم! تنها خدای یکتا و بی‎همتا را بپرسید، که جز او چیز دیگری خدای شما نیست، همان خداوندی که شما را از زمین آفرید، و آبادانی آن را به شما واگذار نمود، از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز می‎گردید، که پروردگارم (به بندگان خدا) نزدیک، و اجابت کنندة تقاضای شما است.
قوم گفتند: ای صالح! تو پیش از این مایة امید ما بودی، آیا ما را از پرستش آن چه پدرانمان می‎پرستیدند نهی می‎کنی؟ و ما در مورد آنچه ما را به سوی آن دعوت می‎کنی در شک و تردید هستیم.
حضرت صالح ـ علیه السلام ـ فرمود: «ای قوم من! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم،‌ و رحمت او به سراغم آمده باشد آیا می‎توانم از ابلاغ او سرپیچی کنم؟ اگر من نافرمانی او کنم،‌چه کسی می‎تواند مرا در برابر او یاری دهد، بنابراین سخنان شما چیزی جز اطمینان به زیانکار بودن شما نمی‎افزاید.»
بنابراین به خود آیید، و درست فکر کنید و بدانید که راه نجات و رستگاری شما در نفی معبودهای باطل و آمدن زیر پوشش پرستش معبود یکتا و بی‎همتا است.
ای مردم! چرا برای انجام بدی قبل از نیکی شتاب می‎کنید؟ و به جای شتافتن به سوی رحمت الهی، به سوی عذاب خدا حرکت می‎نمایید؟ چرا از درگاه خداوند، تقاضای عفو و آمرزش نمی‎کنید؟ که اگر چنین کنید شاید مشمول رحمت الهی شوید، این همه لجاجت و خیره سری و غفلت برای چیست؟
کوتاه سخن آن که، ‌تمام رسالت و دعوت این پیامبر بزرگ در این جمله خلاصه می‎شد که:
«أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ؛ خدا را بپرستید».
آری بندگان خدا، زیر بنا و عصارة همة تعلیمات فرستادگان خدا است.
حضرت صالح ـ علیه السلام ـ در دعوت قوم خود، نهایت محبّت و دلسوزی را نمود و با تعبیر مکرّرِ «ای قوم من!» خواست تا حسّ خویشاوندی آنها را به سوی خود جلب کند، ولی آنها در برابر آن همه دلسوزیها، و منطق و راهنماییهای مهر انگیز صالح ـ علیه السلام ـ ، با طغیان و سرکشی لجوجانه، دعوت صالح ـ علیه السلام ـ را رد کردند، و بی‎شرمانه و گستاخانه در برابر او و دعوت‎های دلسوزانه او،‌ ایستادند، و به کار شکنی‎ و مخالفت شدید پرداختند.
مخالفت آنها عمومی بود و جز اندکی به آن حضرت ایمان نیاوردند، مطابق بعضی از روایات این گروه اندک، پس از دیدن معجزة پیدایش ناقة صالح،‌ایمان آوردند، نخست هفتاد نفر بودند، سپس مرتد شدند و تنها شش نفر از آنها باقی ماند، که یکی از آنها هم در شک و تردید به سر می‎برد و سرانجام به مخالفان پیوست.
بعضی تعداد ایمان آورندگان به صالح ـ علیه السلام ـ را که از عذاب نجات یافتند،‌ تا چهار هزار نوشته‎اند.
عکس العمل شدید قوم ثمود، در برابر دعوت صالح ـ علیه السلام ـ
حضرت صالح دهها سال، قوم ثمود را به سوی خدا و یکتاپرستی دعوت کرد، ولی قوم ثمود با برخوردهای شدید و لجاجت سخت از پاسخ مثبت به صالح ـ علیه السلام ـ امتناع ورزیدند، و با تهمتهای ناجوانمردانه به آن حضرت، به کار شکنی پرداختند.
گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود، آیا در میان ما تنها بر این شخص (صالح) وحی نازل شده است؟ نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است».
صالح ـ علیه السلام ـ به اندرز دلسوزانه قوم پرداخت، و آنها را از عذاب سخت الهی هشدار دارد، و اعلام کرد تا عذاب نیامده، خود را در پرتو ایمان نجات دهید و از خواب غفلت بیدار شده و از طغیان و سرکشی، دست بکشید، چرا که خمیر مایة گمراهی‎ها، غرور و سر مستی است. ولی سرکشی و غرور آن قوم به جایی رسید که بروز حضرت صالح و اصحابش را به فال بد گرفتند و آنها را دروغگو خواندند و وجود آنها را مایة بدبختی خود دانستند، با این که سزاوار بود آن حضرت و اصحابش را مایة برکت و سعادت ابدی بدانند.
صالح ـ علیه السلام ـ به آنها فرمود:
«طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛ فال بد و بخت و طالع شما در نزد خدا است، او است که شما را (نه ما را) به خاطر اعمالتان گرفتار مصائب و بدبختی ساخته است».

و این برنامه، در حقیقت آزمایش بزرگ الهی برای شما است، اینها هشدار و بیدار باش است، تا کسانی که شایستگی و قابلیت دارند،‌ از خواب غفلت بیدار گردند، و با اصلاح مسیر خود، به سوی تکامل و خدای بزرگ، راه یابند.
برخورد شدید قوم ثمود به جایی رسید که به گروههای نُه گانه تقسیم شدند، و با سازماندهی و برنامه ریزی فساد انگیز خود، به کارشکنی پرداختند، و به همدیگر گفتند: بیایید به خدا سوگند یاد کنیم که بر صالح ـ علیه السلام ـ و خانواده‎اش شبیخون بزنیم و آنها را به قتل رسانیم، سپس به کسی که مطالبة خون او را می‎کند بگوییم ما از خانوادة او خبر نداشتیم، و ما در ادّعای خود راستگو هستیم.
خنثی شدن توطئة توطئه گران
درتاریخ آمده: در کنار شهر حِجر کوهی بود که غار و شکافی داشت، صالح ـ علیه السلام ـ برای عبادت خدا به آن جا می‎رفت، و گاه شبانه به آن جا می‎رفت و به مناجات و شب زنده‎داری می‎پرداخت.
دشمنان توطئه‎گر که آن حضرت را تهدید به قتل کرده بودند تصمیم گرفتند به طور محرمانه به آن کوه رفته و در پشت سنگهای کوه پنهان شوند و در کمین حضرت صالح به سر برند، وقتی که صالح به آن جا آمد، او را به قتل رسانند، و پس از شهادتش به خانة او حمله‎ور شده و شبانه کار اهل خانه را یکسره نمایند، سپس مخفیانه به خانه‎های خود برگردند. و اگر کسی از این حادثه پرسید، اظهار بی‎اطّلاعی نمایند.
ولی خداوند به طرز عجیبی توطئه آنها را خنثی کرد، آنها هنگامی که در گوشه‎ای از کوه کمین کرده بودند، کوه ریزش کرد،‌و صخرة بسیار بزرگی از بالای کوه سرازیر شد و آنها را در لحظه‎ای کوتاه، در هم کوبید و نابود کرد.
خداوند در قرآن به این مطلب اشاره کرده و می‎فرماید:
«وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ؛ آنها نقشة مهمی کشیدند و ما هم نقشة مهمی، در حالی که آنها خبر نداشتند».



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

ابزار هدایت به بالای صفحه