سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوشنبه 91 مرداد 9 , ساعت 8:47 عصر

میخوام براتون بگم از ، یه بانوی آسمونی
بانویی که لبـریزه از ، محبت و مهـربونی

 

کعبة غها ، هستی طاها ، مادر زهرا

 

بانویـی که بـود مـثه فرشـتة آسـمونا
اومد از راه که باشه پشت و پناه مصطفی
کعـبة محبـت و مهر و صـفا و عاطـفه
بانویی که همـة هستی شـو داد برا خدا

خورشید نورِ ، صبح نزوله

نور امیـد ، قـلب رسـوله

دار و ندار و ، عشق بتوله

 

-----  هستی طاها ، مادر زهرا -----

 

لحظه های آخره و ، براش نمونده بال و پر
با چشایی پر ستاره ، دیگه داره می ره سفر

غریب و خسته، دلش شکسته، بخون نشسته

 

از این آدما دلش پر اضطراب و واهمه س
میون بستر غم روی لبـش یه زمزمـه س
پا می گیره آتیش غم توی قلب غمزده ش
ایـن دم آخـریه دل نگـرون فـاطـمه س

قلبش که خونه ، چشماش یه دریاست

ایـن شـام آخر ، بـی تاب غمـهاست

خـیلـی غـریبـه ، دلتـنگ زهـراسـت

 

سبک زمینه

 

* * * * * * * * * * * * * * *

 

فرشته بود ، که اومد از آسمونا

تا که بشه ، پشت و پناه مصطفی

زنـدگیشـو ، که داد بـرای خـدا
دیگه چیزی ، براش نموند تو دنیا
جـز یـه دل ، صـمیمی و با صـفا

زبونزد همه شده ، فداکاریش تو عالم
شد مایة آرامش ، دل رسول خاتم


-----  مادر من وای وای -----

 

حالا داره ، غریبونه میره سفر

آخه شده ، کبوتری شکسته پر

 

توی گلوش ، نشسته بغض غمها

پیمبر هم ، باز داره می شـه تنها

بارونـیه ، چـشمای خیـس زهرا

 

آمادة سفر شده ، با قلبی خسته اما
ولی داره شور میزنه ، دلش برای زهرا


-----  مادر من وای وای -----

 

 

یه مادر ، قامت کمون و خسته دل

نمی دونه ، چیکار کنه از دست دل

 

آخـه داره ، توی دلـش واهـمه

روی لبش ، گل کرده این زمزمه

مـدارا کن ، مـدینه بـا فاطـمه

 

داره می خونه روضة ، غریبة مدینه
روضة چشمای کبود ، روضة زخم سینه

 

سبک واحد



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

ابزار هدایت به بالای صفحه