امشب چیزی که من بیشتر و رساتر شنیدم این ایه بود "ولی ظالمان بدون علم و آگاهی، از هوی و هوسهای خود پیروی کردند! پس چه کسی میتواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟! و برای آنها هیچ یاوری نخواهد بود؟"
کلی افسوس خوردم ولی چیزی به ذهنم خطور کرد که موجب امید من به عنایت و هدایت دوباره تو شد .
خیلی اوقات وقتی که بازار و میوه خرید می کنیم با وجود تلاش برای جمع کردن میوه های سالم و رسیده ، یک دو تا میوه نارس و لکدار توی سبدمون اضافه می شند .
با خودم گفتم امشب شبی هست که تو خریدار بنده های خوب و اعمال مقبول و درستشون هستی !
من خودم در جمع این خوبها قاطی می کنم ، شاید من هم یکی از اون میوه های لک دار و نارسی باشم که توی سبد خرید این شبهای تو قرار می گیرم .
خدایا تو به بزرگی و جلات قسم ، به رحمت و کرامت بی پایانت قسم که من از خوبهات سوا نکنی و به خاطر بدی هام و روسیاهیم من کنار نذاری که هیچ امیدی جز محبت و عنایت دوباره ات ندارم .
عزیز و مولای من ، دوست و مونس قدیمی من ، کمکم کن و من تنها نگذار ...
خدایا گناهان من ببخش و همه کسانی که ازم ناراضی هستند و بهشون ظلم کردم و الان بدخواه و شاکی از من هستند ، به لطف و مهربانی ات راضی کن و کینه و نفرت از من از دلشون بیرون کن ...
خدایا به همه اونها سلامتی و عاقبت به خیری عطا کن ....
من ببخش اگر که سینه ام ، شبیه یک بیابان و شوره زار شده و هیچ حال و سوزی برای مناجات با تو ندارم .
خدایا لذت مناجات و ذکرت باز هم به من عطا کن ...
خدایا مسافر کوچولوی ما رو هم در پناه عنایات خودت قرار بده و در مسیر هدایت و عنایت بی منتت عاقبت به خیرش کن ...