|
||||||||||
|
||||||||||
|
||||||||||
|
||||||||||
|
||||||||||
|
||||||||||
|
||||||
حسن مجتبی |
|
---|---|
نقش | دومین امام شیعیان |
نام | حسن مجتبی |
کنیه |
ابومحمّد |
لقب(ها) |
المجتبی |
زادگاه | مدینه |
مدفن | قبرستان بقیع، مدینه |
پدر | علی |
مادر | فاطمه زهرا |
همسر(ان) | جعده |
فرزند(ان) | قاسم بن حسن، عبدالله بن حسن |
طول عمر |
پیش از امامت 37 سال (سال 40 تا 50 پس از هجرت) |
علی • حسن • حسین |
عقاید | |
---|---|
اصول | توحید • نبوت • معاد یا قیامت عدل • امامت |
فروع | نماز • روزه • خمس • زکات • حج • جهاد • امر به معروف و نهی از منکر • تولی • تبری |
عقاید برجسته | مهدویت: غیبت (غیبت صغری، غیبت کبرا)، انتظار، ظهور و رجعت • بدا • شفاعت و توسل • تقیه • عصمت • مرجعیت، حوزه علمیه و تقلید • ولایت فقیه • متعه • شهادت ثالثه • جانشینی محمد • نظام حقوقی |
شخصیتها | |
چهارده معصوم | محمد • علی • فاطمه • حسن • حسین • سجاد • باقر • صادق • کاظم • رضا • جواد (تقی) • هادی (نقی) • حسن (عسکری) • مهدی |
صحابه | سلمان فارسی • مقداد بن اسود • میثم تمار • ابوذر غفاری • عمار یاسر • بلال حبشی • جعفر بن ابیطالب • مالک اشتر • محمد بن ابوبکر • عقیل • عثمان بن حنیف • کمیل بن زیاد • اویس قرنی • ابوایوب انصاری • جابر بن عبدالله انصاری • ابن عباس • ابن مسعود • ابوطالب • حمزه • یاسر • عثمان بن مظعون • عبدالله بن جعفر • خباب بن ارت • اسامه بن زید • خزیمة بن ثابت • مصعب بن عمیر • مالک بن نویره • زید بن حارثه زنان: فاطمه بنت اسد • حلیمه • زینب • ام کلثوم بنت علی • اسماء بنت عمیس • ام ایمن • صفیه بنت عبدالمطلب • سمیه |
علما | روحانیان شیعه |
مکانهای متبرک | |
مکه و مسجد الحرام • مدینه، مسجد النبی و بقیع • بیتالمقدس و مسجدالاقصی • نجف، حرم علی بن ابیطالب و مسجد کوفه • کربلا و حرم حسین بن علی • کاظمین و حرم کاظمین • سامرا و حرم عسکریین • مشهد و حرم علی بن موسی الرضا دمشق و زینبیه • قم و حرم فاطمه معصومه • شیراز و شاه چراغ • آستانه اشرفیه و سید جلالالدین اشرف • ری و شاه عبدالعظیم مسجد • امامزاده • حسینیه |
|
روزهای مقدس | |
عید فطر • عید قربان (عید اضحی) • عید غدیر خم • محرّم (سوگواری محرم)، تاسوعا، عاشورا و اربعین) • عید مبعث • میلاد پیامبر • تولد ائمه • ایام فاطمیه | |
رویدادها | |
رویداد مباهله • غدیر خم • سقیفه بنیساعده • فدک • رویداد خانه فاطمه • قتل عثمان • نبرد جمل • نبرد صفین • نبرد نهروان • واقعه کربلا • مؤتمر علماء بغداد • حدیث ثقلین • اصحاب کسا • آیه تطهیر • شیعهکُشی | |
کتابها | |
قرآن • نهجالبلاغه • صحیفه سجادیه کتب اربعه: الاستبصار • اصول کافی • تهذیب الاحکام • من لایحضره الفقیه مصحف فاطمه • مصحف علی • اسرار آل محمد وسائلالشیعه • بحارالانوار • الغدیر • مفاتیحالجنان تفسیر مجمعالبیان • تفسیر المیزان • کتب شیعه |
|
شاخهها | |
دوازدهامامی (اثنیعشری) • اسماعیلیان • زیدیه | |
منابع اجتهاد | |
کتاب (قرآن) • سنت (روایات پیامبر و ائمه) • عقل • اجماع | |
حسن بن علی المجتبی، پسر علی بن ابی طالب (امام نخست شیعیان) و فاطمه دختر محمّد، امام دوم شیعیان که آنها از وی با عنوان امام حسن مجتبی یاد میکنند. وی مکنّی به ابومحمد و ملقب به مجتبی از اهل بیت و نیز پنج تن آل عبا به شمار میآید. از دیدگاه برخی از اهل سنت، او پنجمین و آخرین خلیفه از خلفای راشدین محسوب میشود.
حسن بن علی، در سال 3 هجری زاده شد و پس از پدر به امامت (در دیدگاه شیعیان) و خلافت مشغول شد. ولی پس از مدت کوتاهی به صلح با معاویه بن ابوسفیان رضایت داد[1] حسن بن علی مسموم شد و سرانجام در 28 صفر سال 50 هجری درگذشت.
زندگی
تولد تا مرگ محمد
حسن فرزند علی و فاطمه دختر محمد در 15 رمضان (ماه تولد مورد اختلاف است[1]) سال سوم هجری قمری در مدینه بدنیا آمد. نام او حسن به معنای خوب و نیکو است در بعضی مدارک ذکر شده نام او از ریشه عبری شبر است.[2][نیازمند منبع] علی مایل بود که پیامبر خود نام نوزاد را انتخاب نمایند و محمد اسم حسن را بر او گذاشت.[1] محمد به خاطر تولد حسن، گوسفندی قربانی نمود و گوشتش را میان فقرا تقسیم نمود. همچنین در هنگام تولد حسن و حسین، موهای سرشان را تراشید و معادل وزن موی ایشان را نقره گرفت و آنرا بین مستمندان صدقه داد.[3] کنیه او ابومحمد است و او را با القابی چون مجتبی، تقی، زکی، سید، سبط، سبط اکبر میخوانند. لقب مجتبی که توسط طرفدارانش به وی اطلاق میشود، اشاره به بخشندگی وی دارد.
دانشنامه اسلام مینویسد با اینکه حسن تنها 7 سال اول عمرش را با پدربزرگش محمد گذراند، اما بعضی از سخنان و اعمال وی را بعدها به یاد داشت. مثل نمازهایی که محمد به وی تعلیم داد[3] و لحظهای که محمد خرمای صدقهای که حسن بر دهان گذاشته بود را از دهانش درآورد و به انبار اموال صدقه بازگرداند.[1] زیرا محمد خوردن اموال صدقه را برای خانوادهاش ناخوشایند میداشت.[3] اکثر روایات، حتی روایات موجود در کتب اهل سنت، نشان دهنده? علاقه محمد به نوهاش است. نه تنها سخنانش، بلکه داستانهایی جالب نیز حاکی از این دوست داشتن است.[1] محمد حسن را بر پشتش و زانوانش قرار میداد و نافش را میبوسید.[3] روزی محمد بر منبر در حال صحبت با مردم بود و ناگاه دید که حسن به علت لغزش روی لباسش بر زمین افتاد، با دیدن این موضوع، محمد از منبر پایین آمد و حسن را برگرفت. سپس محمد به مردم گفت که فرزندان و اموال محک و آزمایشی (فتنه) برای آنها هستند. نمونهای دیگر را میتوان از لحظهای نام برد که حسن از دوش پدربزرگش در حالی که در سجده نماز بود بالا رفت و محمد اجازه داد که حسن بر دوشش بماند. از این گذشته برای اثبات علاقه محمد به نوههایش، شیعیان از حدیثی نام میبرند که محمد در آن حسن و حسین را سرور جوانان اهل بهشت مینامد. با این حال مروان بن حکم بر سر صحت این حدیث بحث و مجادله داشت.[1] حسن در روایات شبیه ترین کس از لحاظ چهره به محمد دانسته شدهاست.[3] از همه? اینها مهمتر، میتوان به زمانی اشاره کرد که محمد، علی و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خود گرفت و آنها را اهل بیت نامیده و بیان داشت که اینها از هر گونه گناه و آلودگی پاک هستند.[1]
کودکی تا خلافت
حسن، هفت سال اول زندگی خود را با پدربزرگش محمد گذراند. تا قبل از کشته شدن عثمان بن عفان در سال 656 میلادی، حسن از لحاظ سیاسی غیر فعال بود. پس از به خلافت رسیدن پدرش علی و شروع جنگهای داخلی، او از طرف علی به کوفه فرستاده شد تا از بیعت مردم کوفه با حکومت علی اطمینان حاصل کرده و در صورت امکان، سپاهی از مردم آن شهر را برای حمایت لشکریان علی در جنگ جمل فراهم آورد. او همچنین پدرش را در جنگ صفین یاری کرد. پس از کشته شدن علی در سال 661، با وجود آن که علی جانشینی برای خود انتخاب نکرده بود، تعداد زیادی از پیروانش با حسن بیعت کردند. حسن در هنگام انتصابش به عنوان خلیفه، به خویشاوندی خود با پیامبر مسلمانان اشاره و تاکید کرد.[4]
ابن اسفندیار روایت میکند که حسن در زمان خلافت عمر به همراه عبدالله بن عمر و لشکری از کوفیان، در لشکر کشی به سمت آمل در طبرستان حضور داشتهاست. ویلفرد مادلونگ بر این باور است که علی احتمالاً می خواسته که حسن را در سن جوانی با امورات جنگی آشنا کند و به تجربیات جنگی اش بیفزاید. در زمان عثمان گفته میشود که در قضیه اجرای حد شرعی بر روی ولید بن عقبه به علت شرب خمر، وقتی علی به حسن گفت که زدن 40 ضربه شلاق را بر عهده بگیرد، حسن نپذیرفت. علی حسن را سرزنش کرده و این کار را به برادر زادهاش، عبدالله بن جعفر سپرد. حسن به همراه فرزندان دیگر صحابیون نامدار محمد، مانند عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر، در هنگام محاصره عثمان، در دفاع از وی شرکت داشتهاست. به فرمان عثمان، حسن در روز آخر محاصره، شمشیر و ابزار آلات جنگی را کنار گذاشت. بر طبق بلاذری، حسن در این جریان، اندکی زخمی گردید. حسن مکرراً از پدرش علی، به خاطر اینکه بیشتر از اینها، در دفاع از عثمان مشارکت نداشته، انتقاد میکرد.[3]
ویلفرد مادلونگ مینویسد ظاهراً حسن مخالف سیاستهای علی درجنگیدن با مخالفان بودهاست، چرا که حسن معتقد بود که این جنگها باعث بروز تفرقه در امت اسلامی میگردد. در هنگام عزیمت علی از مدینه به سمت بصره (قبل از وقوع جنگ جمل) علی در جایی توقف کرد و با قریشیان مکی بصره دیدار کرد. بلاذری مینویسد که حسن در آنجا با التماس و زاری از پدرش علی خواست که دست از جنگ بکشد تا امت اسلامی بر خلافتش متفقالقول شوند. اما علی به توصیه حسن توجهی نکرد. در منزلگاه بعدی به نام فید، علی، حسن را به همراه عمار بن یاسر به کوفه فرستاد تا از آنجا حامی جلب کند. حسن توانست لشکر شش یا هفت هزار نفره فراهم کند و آنان را به ذی قار آورد و به علی ملحق کرد. حسن در جنگهای جمل و صفین (به طور کمرنگی) حضور داشتهاست.[3] رسول جعفریان با اشاره به این نکات که حسن نماینده علی در جنگ جمل برای تحریک مردم کوفه و آوردن آنها به صحنه جنگ بود، در صفین مردم را بر ضد سپاه قاسطین بر میانگیخت و نامه حسن در ابتدای خلافت به معاویه که در آن بر حق خاندان نبوی بر خلافت تأکید شده بود نتیجه میگیرد که مخالف حسن با سیاستهای علی درست نیست.[5]
در 10 جمادیالاول 39 هجری/ 2 نوامبر 658 میلادی، علی، حسن را وصی خود (بعد از مرگ حسن، حسین وصی میشد.) در املاک وقفی اش کرد.[3]
صلح
صلح حسن و معاویه به واقعه صلح میان حسن بن علی و معاویه بن ابوسفیان اطلاق میشود که از جنگ بین کوفیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن خلافت به شروطی از حسن به معاویه منتقل گردید. این واقعه در 11 ربیعالثانی 41 هجری/ اوت 661 میلادی پس از 7 ماه حکومت حسن بود.[3]
معاویه در اخنونیه توقف کرد و با حسن مذاکره نمود. سپس به عبیدالله بن عباس گفت که حسن تقاضای صلح از وی نمودهاست. اما عبیدالله این را باور نکرد. سپس با عبیدالله در خلوت مذاکره نمود و به عبیدالله گفت که اگر به وی بپیوندد، یک میلیون درهم پاداش خواهد گرفت. عبیدالله این را پذیرفت ولی موضوع را از سربازان سپاه حسن مخفی نمود. این شکست باعث بروز اختلاف در سران سپاه حسن گردید. 8000 تن صلح را پذیرفتند.[1] به دنبال جدایی ابن عبّاس از سپاه حسن، قیس ابن سعد، فرمان سپاه را بر عهده گرفت و جلوی سپاه شام ایستاد.[3] 4000 تن از قیس بن سعد عباده حمایت کردند که میگفت یا از امام گمراه (معاویه) تبعیت کنید یا حرف من که امام نیستم را اطاعت کنید. (این سخن معانی گوناگون دارد.). به نظر میرسد این 4000 تن بر آن بودند که بجنگند اما سرانجام قیس صلح را پذیرفت. معاویه از مسکن به سمت کوفه رفته و حسن نیز به وی پیوست و در مسجد رسماً اعلام کرد که از خلافت کناره گیری کردهاست.[1]
بعد از متارکه جنگ، لشکر معاویه به کوفه آمد و در مراسم تسلیم خلافت به معاویه، معاویه از حسن خواست که برخیزد و از وی عذرخواهی کند. اما حسن نپذیرفت و گفت که وی و حسین تنها نوههای محمد هستند و با وجود اینکه حق خلافت متعلق به وی بوده، اما معاویه در این مورد با وی به جنگ پرداخته و حسن تنها به خاطر علاقه به امت اسلامی و جلوگیری از خون ریزی، خلافت را به وی واگذاردهاست. معاویه نیز در سخنرانی اش تمامی عهدههای نهاده شده را (که تنها به منظور خاموش کردن مقطعی جنگ و راضی کردن مخالفان بود) انکار کرد. مادلونگ مینویسد معاویه به دنبال خون خواهی از عثمان بوده و سه روز به مردم فرصت داد تا با وی بیعت کنند و در غیر این صورت بخشیده نخواهند شد.[3]
در منابع، شرایط صلح حسن، به صورت ضد و نقیض بیان شدهاست. بعضی روایات حاکی از آن هستند که معاویه کاغذ سفیدی برای حسن فرستاد که شروط را در آن بنویسد و حسن بعدها افسوس میخورد که چرا بیشتر درخواست نکرده بود. قرار شد که سالانه 1 میلیون درهم به حسن پرداخت گردد و 5 میلیون درهم از خزانه کوفه و مالیات برخی مناطق ایران مانند اهواز، فسا و دارابگرد به وی تعلق گیرد.[1] حسن پس از خواندن این نامه گفت که معاویه برای به دست آوردن خلافت خواستهاست به طمع ورزی حسن متوسل شود. حسن در جواب از سفیر خود خواست برای مردم امان بگیرد.[3] مردم بصره موضوع آخر (مالیات نواحی ایران) را نمیپذیرفتند و آن را متعلق به خود میدانستند. لارا وسیا وگلییری در دانشنامه اسلام بر این باور است که شرایط دیگری نیز در منابع آمده که ممکن است بعدها به خاطر کاهش سرزنشهای وارده بر حسن و القا این مطلب که حسن با این صلح از موضع قبلی اش کناره گیری نکرده، ساخته شده باشد. از این شرایط میتوان به انتقال قدرت از معاویه به حسن پس از مرگ معاویه اشاره کرد. اما تعیین کردن پیشاپیش خلیفه آتی در بین مسلمانان آن زمان جا نیفتاده بود و معلوم بود که معاویه بعدها در مورد قبول این مطلب از سوی جامعه مسلمانان با مشکل مواجه خواهد شد. نامهای از معاویه حاکی از آن است که قرار شد این شرط در آینده اجرا گردد. اما ضمانت محکمی از معاویه نگرفته شد.[1]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا مینویسد معاویه نامهای سفید امضا برای حسن فرستاد که حسن در آن موارد زیر را افزود:
- معاویه طبق کتاب خدا و سنت پیامبر و خلفای صالح عمل نماید.
- معاویه نمیتواند برای خود جانشینی انتخاب کند و این کار را باید به شورا واگذار کند.
- برای همگان در هر جایی امنیت وجود خواهد داشت
- معاویه آشکارا یا نهان حسن یا هیچ کدام از یاران او را مورد ارعاب قرار نخواهد داد.[3]
دانشنامه اسلام مینویسد این که معاویه عهد کرد که خلیفه? برحقی باشد نمیتوانست دلیلی بر آن باشد که وی از سیاستهای علی تبعیت میکند. قرار شد که دو میلیون درهم (احتمالاً حسن، سهم حسین را هم در نظر گرفته بود) از سوی معاویه پرداخت شده و بنی هاشم بر قبایل دیگر قریش درگرفتن مزایا و عطاها ارجح شمرده شوند.[1]
صلح حسن همان طور که پیش بینی میشد، واکنشهایی را در میان حامیانش برانگیخت. حجر بن عدی گفت کهای کاش میمرد و صلح کردن حسن را نمی دید. همچنین وی یا یکی دیگر از پیروان، حسن را باعث ذلت مسلمانان دانست. بعضی دیگر گفتند که حسن باید در تصمیمش تجدید نظر کند. شیعیان در سالهای بعد، این مطلب که حسن هیچ گونه تعهدی از معاویه نگرفت که بعد از مرگش خلافت را به وی بسپارد را نمیپذیرفتند. معاویه پس از صلح حسن، اقدامات متعددی در جلوگیری از شورشهای شیعیان انجام داد. به عنوان مثال برخی قبایل شیعی را از کوفه خارج کرده و به جای آنها قبایلی از شام و بصره و بین النهرین را اسکان داد.[1]
دانشنامه اسلام مینویسد در منابع عوامل پذیرش صلح توسط حسن، صلح دوستی، بیزاری از سیاست و چنددستگیهای متعاقبش و تمایل به جلوگیری از خون ریزیهای گسترده گزارش شدهاست. اما احتمال دارد که وی به علت نبود نهضت حامیش، صلح را پذیرفته باشد. اگر بپذیریم که علی از روی عادت، هفته به هفته خزانه را خالی میکرد و محتویاتش را بین مردم تقسیم میکرد، بنابراین دولت حسن با مشکلات مالی روبرو بود. علاوه بر آن، علی در سالهای آخر خلافتش با شکستهای پی در پی مواجه شد و این مهم در زمان خلافت حسن تشدید شد. از این رو حسن نمیتوانست به سربازانی تکیه کند که میل چندانی به جنگیدن نداشتند. تبعات بعدی صلح، بر علویان بسیار گران آمد. در بحث و جدلهایی که با آنها میشد، آنها در مورد این مطلب که حسن از حق خودش به عنوان خلیفه کناره گرفته و بنابراین آنها دلیلی برای مخالفت ندارند، پاسخی نداشتند. حدیثی موجود است که مدعی است حسن، در حق خودش به عنوان خلیفه پافشاری نخواهد کرد. این حدیث میگوید محمد گفتهاست که این پسرم حسن حاکمی است که توسط آن خداوند، روزی دو گروه مخالف مسلمان را در کنار هم میآورد.[1]
سید محمدحسین طباطبایی با اشاره به اینکه حسین ابن علی نیز در دوران حکومت معاویه صلح را بر جنگ برگزید مینویسد: «اگر امام حسن یا امام حسین با معاویه مى جنگیدند کشته مى شدند و برای اسلام کمترین سودى نمى بخشید و در برابر سیاست حق به جانبى معاویه که خود راصحابى و کاتب وحى و خال المؤ منین معرفى کرده و هر دسیسه را به کار مى برد،تاءثیرى نداشت .»[6]
پس از دست کشیدن از خلافت
پس از دست کشیدن از خلافت، حسن راهی مدینه شد. در بین راه در قادسیه، نامهای از معاویه دریافت نمود که از وی خواسته بود تا در جنگ علیه یکی از خوارج بنام ابن الحنصا الطاعی که به تازگی قیام کرده بود به او کمک کند. حسن پاسخ داد که به این علت از جنگ دست کشیدهاست تا صلح را به میان امت برگرداند و به همین دلیل در جنگ شرکت نخواهد کرد.[1]
او در مدینه حداقل به ظاهر زندگی آرامیداشت و در امور سیاسی دخالتی نمیکرد. بنوشته لارا وگلیری در دانشنامه اسلام، حسن در مدینه از زنی به زنی دیگر میرفت بطوریکه به او لقب «المِطلاق» (طلاق دهنده) داده بودند. تعداد زنان او را شصت یا هفتاد یا نود نفر و تعداد متعههای او را سیصد تا چهار صد نفر نوشتهاند. البته به نظر نمیرسد کسی وی را به خاطر این موضوع سرزنش کرده باشد.[1] اما عبدالله بن حسن، نوه? حسن، روایت میکند که حسن تنها چهار زن رسمی داشتهاست. (حد تعیین شده در شرع اسلام)[3]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا این مطلب را تأیید میکند که حسن در دهه آخر زندگی ازدواجها و طلاقهای فراوانی داشت و این مساله بابت لقب مطلاق برای او شده بود. با این حال او مینویسد «داستانها و حکایات در این زمینه به اظهارات مضحکی همچون داشتن هفتاد یا نود همسر و سیصد متعه بسط داده شدهاست». مادلونگ روایت ابن سعد را در این زمینه از همه معتبر تر میداند که مطابق آن حسن 15 پسر و 9 دختر از شش همسر و سه متعهاش داشت (که اکثراً در کودکی وفات یافتند). مادلونگ همچنین روایتهایی را که در آنها علی در مسجد، کوفیان را از زن دادن به حسن بر حذر میدارد و اینکه علی از این میترسیده که ازدواجها و طلاقهای مکرر حسن باعث بوجود آمدن دشمنی قبایل عرب شود فاقد اعتبار میخواند. زیرا حسن در آن برهه در خانه? پدری زندگی میکرد و نمیتوانست بدون اذن و تایید پدر زنی اختیار کند و حسن با این ازدواجها در صدد تحکیم اتحاد خود با پدرش علی بودهاست. حسن کنیه خود (محمد) را به خاطر پسر اول از زن اولش (خوله بنت منظور بن زبان از قبیله فزاره) دارد. پدر خوله رهبر قبیله بود و خوله قبلاً زن محمد بن طلحه بود و این ازدواج بعد از مرگ علی صورت گرفت. به نظر میرسد که حسن قصد داشته که محمد را وصی خود کند، اما با مرگ این پسر و به دنیا آمدن پسری دیگر به نام حسن از خوله، حسن بن علی، این پسر را وصی خود در موقوفات خانوادگی اش کرد. به گفته دانشنامه ایرانیکا، حسن در تعامل با زنان خود، به مانند برخورد با دیگران، بردباری و بزرگواری را بر میگزیدهاست.[3]
سید محمد مرتضوی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی، با بررسی رجالی روایات شیعه و سنی در زمینه ازدواج و طلاق فراوان آنها را جعل شده در زمان منصور خلیفه عباسی، و بدنبال قیام نوادگان حسن علیه منصور میداند.[7]
ویلفرد مادلونگ، این که حسن نام دو تن از فرزندانش را محمد نهاده و نام هیچیک را علی ننهاده، دلیلی بر شباهت به محمد پدربزرگش و پیروی از سیاستهای او میداند. حسن در انجام واجبات شرعی بسیار کوشا بود و چندین بار با پای پیاده به حج رفت. شیعیان وی را به عنوان امام دوم خود و آیتی از سوی خدا میدانند.[3]
وقتی معاویه دید که حسن حمایت چندانی از خلافتش نمیکند، روابط میان دو به تیرگی گرایید. ویلفرد مادلونگ معتقد است که گرچه حسن گه گاه برای گرفتن هدایات و عطاها به دمشق به نزد معاویه میرفت، اما بخش اعظم این هدایا به عبدالله بن جعفر (پسر عموی حسن) که گرایشات سیاسی و یا آرزوهای این چنینی نداشت میرسید و عبدالله این پولها را صرف فعالیتهای مرتبط با موسیقی، آواز خوانی و شعر و شاعری مینمود.[3]
درگذشت
میلاد امام مجتبی (ع) آمده است
او آمده تا نور به شب ها بخشد | روح شرف و عشق به دنیا بخشد |
|
|
او آمده تا باور وایمان و صفا | همراه دو صد عاطفه برما بخشد |
|
|
او آمده از صلح و محبت بی شک | جانی ز ولا برتن تنها بخشد |
|
|
آن سید خوبان و بهشت آمده تا | برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد |
|
|
او آمده با نام حسن در حسنش | شوری به سرا پرده مولا بخشد |
|
|
او رود زلالی ست که درفصل عطش | جود و کرم خویش به دریا بخشد |
|
|
از لطف ، کریم اهل بیت عصمت | ما را زکرم خدا به فردا بخشد |
|
|
میلاد امام مجتبی (ع) آمده است | شادی به حریم دل ما آمده است |
میوه بستان زهراء
موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن |
|
سبزه اندر سبزه بینى ، ارغوان در ارغوان |
|
ساحت بستان ز فرّ سبزه شد باغ بهشت |
|
نقش گل را آن چنان آراست نقّاش بهار |
|
وه چه خوش بشکفته در گلزار زهرا نوگلى |
|
دیده از نور جمالش روشنى یابد چو دل |
|
بلبل آن جا هر سپیده دم سراید نغمه اى |
|
از حریم فاطمه در نیمه ماه صیام |
|
میوه بستان زهراء نور چشم مصطفى |
|
در محیط علم و دانش آفتابى تابناک |
|
پرچم صلح و صفا افراشت سبط مصطفى |
|
از شاعر محترم آقاى دکتر رسا
شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاک ز مـولـود حسن
این چه شور است عزیزان که بهر انجمن است
شـاد و خـرم دل یـــاران و بـه دور از مــحــن اسـت
هــر طـرف مـیگـذرم بـانـگ طـرب مـیشــنـــوم
زانـکـه مـیـلاد حـسـن نـور دل بـوالـحـسـن اسـت
دخـتــر خـتــم رســولان پـــســـری آورده اســـت
کـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـکـویش حسن است
ســروی آزاد عــیـــان گـشـتـه کــه از خـرمیـش
جـلـوه بـاغ بـهـشـت است و صفای چمن است
شـهــر یـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـیــلاد حــســن
وز تـجـلـی رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است
تـهـنــیـت گــوی مــلائــک بـه زمــیــن آمـــدهانـد
که فضا خوش نفس از مشگ و عبیر ختن است
شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاک ز مـولـود حسن
شادمان خاطـر سرگشته هر مرد و زن است
صـبــر ایــوب فــرامـوش شــد از خــاطــرههــا
دیـده خـلـق جـهـان خـیره به صبر حسن است
پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه یــاران نـظــری
دیـدههـا سـوی تـو ای دلـبـر شیرین سخن است
تـو «حـیاتی» چه غـم از وحشت محشـر داری
کـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مِـحـن اسـت
"حیاتی"