ویژگیها و خواص آب
مطلب را با این اشاره آغاز می کنیم که آب تا به امروز، مهم ترین ماده سیاره ما بوده است. و قسمت اعظم بدن همه موجودات زنده از آب ساخته شده است. بخش عمده مواد آلی آب است !در این مطلب به برخی از خواص آب اشاره میشود:
خواص آب
1. طبع آن سرد و تر است.
2.حدود 50 تا 75 درصد بدن انسان را آب تشکیل داده است.
3.بالا برنده انرژی الکترومغناطیسی بدن است.
4.باعث افزایش اکسیژن خون میگردد.
5.مفید در حفظ متابولیسم است.
6.برطرف کننده بیخوابی است.
7.باعث طول عمر میشود اگر هر روز صبح ناشتا از داخل بینی فرو بریم.
8.خوردن بین غذا باعث چاق شدن میشود.
9.برطرف کننده سکسکه است.
10.کسانی که سردرد دارند و دارای غدههای مغزی هستند هر نیم ساعت یک لیوان آب جوش بنوشند.
11.کسانی که یبوست دارند صبح ناشتا و شب قبل از خواب یک لیوان آب بخورند.
12.آب قلیاکننده خون بدن است.
13.کسانی که سرطان دارند هر نیم ساعت یک فنجان آب جوش بنوشند.
14.برای درمان کم خونی در آب سرد قدم بزنید.
15.برای پیشگیری از سرماخوردگی روزی 3 تا 5 بار آب ولرم را از بینی به داخل دهان فرو برید و هر نیم ساعت یک لیوان آب جوش بخورید.
16.برای رفع چین و چروک اطراف دهان صبحها دهان را پر از آب سرد کنید و چند دقیقه نگهدارید. مواظب دندانها باشید.
17.برای درمان سیاهی زیرچشم صبحها با آب جوشیده چشمها را کمپرس کنید.
18.دوش گرفتن با آب داغ باعث ضعف بینایی و سفیدشدن مو میگردد.
19.کسانی که روماتیسم دارند آب کمتر بخورند.
20. آب داغ باعث از بین رفتن زیبایی میگردد.
21.بالای غذا آب خوردن باعث سوءهاضمه میشود.
22.برای درمان قاعدگی سخت دوش آب سرد بگیرید و قبل از این که داخل آب گرم بروید کمی آب گرم بنوشید.
23. ماساژ بدن در آب گرم برای فشار خون مناسب است.
24. کسانی که سل دارند هفتهای 3 بار حمام آب گرم بگیرند.
25.برای تقویت قلب هفتهای چندبار حمام گرم و از آب دریا استفاده شود. آب زیادگرم نباشد.
26.قدم زدن در آب سرد باعث تسکین اعصاب میشود.
27.برای پایین آوردن تب پاها را در آب نمک شستشو دهید.
28.حمام گرفتن در آب شور برای تصلب شرائین مفید است.
29.برای درمان بواسیر از نیمه پائین بدن دوش سرد بگیرید.
30.آب دریا برای ورم پروستات مفید است و یا قسمت باسن را برای مدت ده دقیقه در آب گرم قرار دهید.
31.برای درمان نقرس و اسیداوریک روی آلت روزی چندبار آب سرد بریزند.
32.قدم زدن در آب سرد و نوشیدن آب سرد، دو لیوان قبل از خواب لاغری را درمان میکند.
33.خوردن آب باران برای بیماران صرع مفید است، باران بهاری.
34.برای درمان تبخال یخ را به مدت یک ساعت روی تبخال بگذارید.
35.برای جلوگیری از خون مردگی موضع را در آب یخ بگذارید.
36.نوشیدن آب قبل از غذا اشتها را کم میکند.
37.خوردن آب برای خارج کردن مواد زائد بدن ضروری است.
38.چنانچه تب دارید هر نیم ساعت یک لیوان آب ولرم بنوشید.
39.به خاطر داشته باشید که سرب در آب حل میگردد چنانچه جهت آشامیدن آب از شیر آب میخواهید استفاده کنید بگذارید مقداری آب از آن برود سپس از آن استفاده کنید و استفاده از شیر آب گرم جداً خودداری کنید. چون ممکن است سربی که داخل آهن لولهها وجود دارد در آب حل شده باشد و باعث مسمومیت شما گردد.
40.چنان چه دسترسی به آب سالم ندارید آب را حداقل 20 دقیقه بجوشانید سپس استفاده کنید.
41.سعی کنید از آبهای حاوی کلر کمتر استفاده کنید چون آب شهری کلر دارد، آب را در ظرفی که درب آن باز است برای 15 دقیقه تا یک ساعت بگذارید بماند سپس استفاده کنید.
42.یک روش دیگر برای ضدعفونی کردن آب مخلوط نمودن آن با کمی آبلیمو است.
43.آبی که بسیار سرد باشد باعث ضعف قوه باه میگردد.
44.هیچ گاه بعد از مصرف میوه آب ننوشید.
45.مصرف بیش از حد آب نه تنها سموم بدن را دفع نمیکند بلکه خود آب هم سم میشود.
46.آبهای سنگین و شور باعث یبوست میشود.
47.برای از بین بردن زردی پوست هر روز صبح با آب سرد استحمام کنید.
48. خوردن روزی یک قاشق آب دریا بسیار مفید است.
49.حضرت رسول(ص) فرمودهاند آب را جرعه جرعه بنوشید و بدون نفس کشیدن و یک مرتبه نیاشامید. بهترین روش نوشیدن آب جرعه جرعه است.
50.استحمام با آب سرد بعد از غذا مخصوصاً خوردن ماهی باعث ثقل، فلج بدنی و سکته ناقص میگردد.
51.استحمام با آب داغ باعث ریزش مو و سکته قلبی میگردد.
از گرد باد چه میدانید؟
کرهی زمین در حال چرخش به گرد محور خویش است. این امر ایجاب میکند که نقاطی از کرهی زمین که به خط استوا نزدیکتر است دارای سرعت خطی بیشتری باشند. خوب حالا گودال خیلی وسیعی در نیمکرهی شمالی را در نظر بگیرید. برای راحتی فرض کنید این گودال آن قدر بزرگ آست که لبهی شمالیاش در نزدیکی قطب شمال و لبهی جنوبیاش در نزدیکی خط استوا (در شمال آن) میباشد.
حال تصور کنید که از اطراف این گودال قرار است آبها بر اثر سنگینی خود به داخل گودال فرو شوند. به دلیل گردش زمین و آن چه بر آن است به گرد محور چرخش زمین، آبهایی که قرار است از خط استوا به گودال فرو شوند قبل از فرو شدن، دارای سرعت خطی بیشتری نسبت به آبهایی هستند که قرار است از نزدیکی قطب شمال به گودال فرو شوند. جهت این سرعتِ خطی، همجهت با چرخش زمین به دور خود میباشد.
پس به زبان سادهتر در حالی که آبهای نزدیک قطب قبل از به گودال ریختن تقریباً ساکنند آبهای نزدیک استوا همراه با زمین به طرف شرق کشیده میشوند و وقتی قرار است در عین حال به گودال (به طرف شمال) نیز بریزند به طرف شمال شرقی هدایت میشوند که این به خاطر سیال بودن آب باعث چرخش پادساعتگرد (به حرکت در سوی مخالف عقربههای ساعت، پادساعتگرد گفته میشود. پیشوند فارسی پاد- به معنی ضد است).
آب به هنگام فرو رفتن به گودال در نیمکرهی شمالی میشود. استدلالی کاملاً مشابه نشان میدهد که اگر این گودال در نیمکرهی جنوبی بود چرخش آب، ساعتگرد میبود. (یک حرکت ساعتگرد حرکتی است که همانند عقربههای یک ساعت حرکت کند یعنی از بالا به راست، سپس به سوی پایین و سپس به چپ) آن چه در این جا به زبان ساده بیان شد همان نیروی کوریولیس است که در فیزیک مطرح است.
این وضعیت به طور ایدهآل در مورد تمام گودالها با هر ابعادی هرچند کوچک برقرار است مگر آن که عاملی دیگر در ابتدا باعث شود چرخش سیال در جهت عکس شروع شود. پس حداقل نتیجهای که میگیریم این است که فرو شدنِ آب سیال در یک سوراخ بر اثر وزن خود بر روی زمین، به صورت گردابی یا چرخشی است.
در اینجا با توجه به مشابهتی که بین گردباد و گرداب، در این که در هر کدام سیالی در حال چرخشند، وجود دارد از خود میپرسیم که آیا همان علتی که برای گرداب ذکر شد برای گردباد نیز صادق است یا نه. برای بررسی این امر باید کلیهی شرایط هوای سیال به هنگام وقوع گردبادهای بزرگ درنظر گرفته شود.
این نوع گردبادها معمولاً هنگامی اتفاق میافتند که سطح زمین به علت تابش آفتاب بسیار گرم شده است و همزمان رطوبت فراوان ناشی از تبخیر آبهای گرم سطحی این گرما و حفظ آن را تشدید کرده است.
اگر اولاً این امر در موقعیتی تقریباً ناگهانی واقع شود و ثانیاً همزمان به علل جوی توده هوایی سرد عموماً در قالب ابر یا ذرات معلق در هوا بر روی این هوای گرم واقع شود و به گونهای همچون بالشتکی آن را بین خودش و زمین برای لحظاتی محبوس کند و ثالثاً شرایط به گونهای باشد که منفذی در این بالشتک ایجاد شود یعنی در ناحیهی کوچکی از آن که احتمالاً میتواند ضلع پایینی توده ابر کوچکی باشد هوا به سردیِ بقیه جاهای ضخیم بالشتک سرد نباشد، آنگاه هوای گرم سبک و مرطوبِ مجاور زمین که به علت گرما سبکتر از هوای سرد شده و دنبال راهی برای صعود و نفوذ به هوای بالاست این منفذ را همچون سوراخی برای نفوذ خواهد دید و از همه سو برای گذشتن از آن جاری میشود.
در این جا وضعیت کاملاً مشابه است با همان سوراخی که گفتیم بر روی زمین وجود دارد و آب به هنگام فرو شدن به آن به دور خود نیز میچرخد. پس هوای جاری به طرف این سوراخ به همان دلیل نیروی گفته شدهی کوریولیسی، به هنگام گذشتن از این سوراخ جوی همزمان به دور خود نیز خواهد چرخید. در این حال بخار آب موجود در این هوای گرم و شرجی در برخورد با هوای سرد بالشتک مذکور چگال شده و به قطرات آب که همان باران است تبدیل میشود و فرو میبارد.
بر حسب این که میزان گرما و رطوبت این لایه هوای محبوس شده چقدر باشد و نیز این که تفاوت دمایش با هوای سرد و خشک بالشتک چقدر باشد و نیز اینکه شرایط جوی چقدر اجازه دهد که راه دررو دیگری برای هوای گرم گیر افتاده در زیر بالشتک هوای سرد و ابری نباشد، بزرگی و شدت گردباد متفاوت است. این بزرگی حتی میتواند وسعت گردباد را به صدها کیلومتر برساند. در چنین شرایطی روشن است که ناحیهی مرکزی گردباد که چشم گردباد نامیده میشود و در آن بالطبع سرعت خطی باد به طور کاملاً محسوسی خیلی کمتر است ممکن است دهها کیلومتر وسعت داشته باشد و همین امر افراد واقع در این منطقه را فریب دهد که گردباد تمام شده است.
گردبادها همیشه در اثر ناپایداری بیش از حد در جو به وجود میآید. در چنین هنگامهای، آهنگ کاهش دما با ارتفاع در محیط زیاد است. گردباد در حقیقت همان فعالیت توفان تندری بسیار نیرومند است. گردباد (سیاه باد) ترجمه واژه اسپانیایی تورنادو به معنی توفان تندری است.
به جز بادهای شدید و توانمندی که این پدیده تولید میکند، ویرانی ساختمانها تا حدی در اثر انفجار همراه با این پدیده است. فشار جو ممکن است در زمان کمتر از یک دقیقه بیش از 50 میلی بار کاهش یابد. اختلاف فشار زیاد میان داخل ساختمان بسته و جو خارج آن، باعث انفجار شده و ممکن است دیوارها و سقف ساختمان را به سوی خارج پرتاب کند.
بزرگترین منطقه گردباد خیز جهان Tornado alley در منطقه میسیسیپی است و سالانه میانگین 200 تورنادو در آن رخ میدهد.
گردبادهای دریایی - Water Spouts
گردبادهای دریایی در روی دریا رخ میدهند و به کشتیهایی که در مسیر آنها قرار دارد خسارت چشمگیر وارد میکنند. گردبادهای دریایی دو نوع هستند، یک نوع همانند گردباد خشکی است که در روی دریا رخ میدهد، یعنی از گسترش قیفی شکل ابر کومولونیمبوس به سوی پایین ایجاد میشود. نوع دیگر از سطح آب به سوی بالا گسترش مییابد و به طور مستقیم به ابر مربوط نیست.
هر دو پدیده، جدا از پیدایش آن، گردباد دریایی water spout خوانده می شود، زیرا آب به داخل آن و به سوی بالا رانده میشود.
منبع:tebyan.ne
خمینی کیست ؟
رادیو بی بی سی هنگام اعلام درگذشت امام گفت :
امروز مردی چشم از جهان فرو بست که با درگذشت او چشم های بسیاری در جهان غرب آسوده خوابید .
چرا یک انسان به اینجا می رسد ؟
جهان بزرگ و قدرتمند غرب ، از چه چیز این پیرمرد هشتاد و هفت ساله می ترسید ؟
چطور می شود که در سال 57 ، پیرمردی هفتاد پنج ساله ، تجسم خواست ملیون ها انسان می گردد ؟
چرا در هنگامه انقلاب ، پیر و جوان ، مذهبی و مارکسیست ، کرد و لر و عرب و فارس ، تنها و تنها یک مرد را در افق نگاه خود می نگریستند ؟
چرا آن زن ارمنی ، در هنگام عبور تشییع کنندگان امام ، بر در خانه خود می ایستد و آرام آرام می گرید ؟
گویی همه تاریخ یک ملت در وجود این مرد خلاصه شده است .
گویی همه بغض های فرو خفته هزاران مادر فرزند از دست داده ، از گلوی این پیرمرد به فریاد در آمده است .
همه تاریخ معاصر ما ، درد است و سرکوب و سختی و هجوم بیگانه ، و این مرد تجسم خواست یک ملت است تا بر همه این تسلسل باطل پایان ببخشد .
تسلسلی از تباهی ها و خود فروشی ها ، دخالت بیگانه و شکست و قتل عام همه مصلحان و خیرخواهان این ملت .
هنگامه انقلاب است ، انقلابی بزرگ با امیدهایی نهفته اما درخشان و رهایی بخش .
رهبر این انقلاب تنها کسی می تواند باشد که امواج خروشان این انقلاب او را بپذیرد و نماینده و راهبر خویش بشناسد .
مبارز و تبعیدی ، صنعتگر و بازاری ، دانشجو و طلبه ، خانه دار و دانش آموز ، همه و همه به خروش آمده بودند .
نوعی انتظار مطرح بود ،
انتظار برای حکومت صالحان ، برای برپایی همه امیدهای یک ملت ، یک نسل و یک جامعه .
تحقق امیدهایی که دویست سال در این خانه ندا داده شد و محقق نشد .
امیدهایی که بهترین های یک ملت بر سر آن به باغ فین کشانده شدند ، با کودتا نابود شدند و عاقبت در زندان های ساواک پرپر گشتند .
و براستی چه کسی می توانست مظهر همه این امیدها باشد ؟
شهید مطهری در توصیف امام می گوید :
چه بگویم از کسی که صحبت از او همه وجودم را به لرزه در می آورد . خیلی کم می شود که تمام تجسم خواست یک ملت در وجود یک مرد خلاصه شده باشد .

روحالله الموسوی الخمینی در روز بیستم جمادیالثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانوادهای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده به جهان گشود.
و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید. روحالله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمهای دلسوز (صاحبه خانم) و دایهای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزشهای اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.
دوره اول (از 1281- 1300ش)
دوران کودکی و نوجوانی روحالله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسیم خطوطی به صورت نقاشی بروز می داد، و همراه خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدی تمام عیار تبدیل میشد.
برخی از حوادث متأثرکننده این دوران مثل بمبباران مجلس در نقاشی ها و مشق های خوشنویسی دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9-10 سالگی) با عنوان: غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست خطاب به ملت ایران:
هان ای ایرانیان، ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکولاست
میتوان از آن نوشته به عنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روحالله یاد کرد، و دغدغه ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، وی با سخنرانی و سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی برای حمایت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم میشود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد. و در فرصتی به جنگل سفر میکند و پایگاه میرزا را از نزدیک میبیند.
- تحصیلات روحالله
روحالله با بهرهوری از استعداد فوقالعاده، رشتههای مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوقالعاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته حوزه علمیه قم به شمار میآمد.
- اولین خطابه رسمی روحالله
روحالله ضمن تحصیل در اراک در ایام 19 سالگی در مراسم بزرگداشت رکن اعظم مشروطه مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانی? سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت میشد.
از قول روحالله نقل شده ... پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر میکردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسولالله است.
از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جملهای از آن را باور نداشته باشم ... و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد ... و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گوییها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.
دوره دوم زندگی روحالله (از 1300ش-1320)
این دوره از زندگی روحالله با هجرت به قم آغاز شده است، با سیاست های دینزدایی رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در این دوره روحالله مشغول تحصیل و تدریس و تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجسته مبارزی همچون حاج آقا نورالله اصفهانی و مدرس و برخی دیگر می باشد. در این دوره اختناق رضاخانی؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهمیت آن در آن زمان کمتر از تأسیس حکومت اسلامی در سال 57 نبود.
دوره سوم ( از 1320-1340)
این دوره از زندگی امام با 40 سالگی آغاز میشود و مصادف است با دو حادثه مهم، یعنی بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنابر اعتقاد امام این زمان فرصت مناسبی برای قیام اصلاحی بود.
با همه کوشش ها و اقدامات روحالله قیام مورد نظر صورت نگرفت. امام در این دوره عالمی است کامل و جامع الشرایط، رهبری است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کولهباری از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان دارد، لذا با صدور بیانیهای در 11 جمادیالثانی 1363ق/1323ش زمان مناسب قیام را یادآوری میکند: امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.
دوره چهارم زندگی امام (از 1340-1368)
این دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز میشود یکی رحلت آیتالله بروجردی (10 فروردین 1340) که ضایعهای برای جهان اسلام و در عین حال رفع موانع برای دشمنان ایران و اسلام بود. دیگری رحلت آیتالله کاشانی قهرمان مبازره با استعمار انگلیس که روزگاری نامش لرزه بر اندام دشمنان ایران و اسلام میانداخت.
همزمان با تسلط امریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با چشماندازی ظاهراً مردم فریب رخ نمود ولی در باطن از اتحاد شومی خبر می داد و تسلط آمریکا و اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم میکرد.
در این زمان امام در برابر اصلاحات آمریکایی به شدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه تعدادی شهید و مجروح شدند.
امام در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد : من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم. امام نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فریاد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگیر و به زندان قصر منتقل شد.
صبح 15 خرداد خبر دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم به خیابانها ریخته با شعار یا مرگ یا خمینی به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند و قیام با شدت سرکوب شد و به خون نشست.
قیام (15 خرداد 42) علیالظاهر با تبعید رهبر انقلاب به ترکیه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفی فرزند امام در 56 روح تازه ای به جنبش دمید. چاپ مقالهای توهینآمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه 1356 را به دنبال داشت.
مراسم چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیامی در تبریز و اصفهان و یزد و شیراز و شهرهای دیگر ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 57 منجر شد همچنین فرار شاه و ورود امام را به وطن نوید داد.
مردم در پی استقبال بی سابقه خود در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی امام خود را شنیدند و حکم سرنوشتساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم با، مناطق حساس را سنگربندی و در مدت 24 ساعت مبارزه بیامان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پیروزی قیام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسید.
از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگین بیشماری با محدودیت و نقش خصمانه آمریکا و حمایت همه جانبه دول غربی با کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ایران در مقابله با انقلاب اسلامی بروز کرد.
این حوادث آن قدر گسترده بود که در این مختصر نمیگنجد، فقط در یک جمله میتوان گفت هر کدام از آن حوادث به تنهایی میتوانست مسیر انقلاب را منحرف کند و به شکست بکشاند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و آگاهی ملت ایران، تمام توطئهها را خنثی کرد به گونهای که ملت ایران، در سال 1368 در حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از 11 سال تحمل سختیها و مشکلات وداع میکرد، جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظه ورود بود.
عشق و پایداری مردم عمیقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم همه توطئهها و حوادث پر ثباتتر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.
در بهشت داخل نمى شود، جز کسى که امامان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند .
بهشت، جایگاهی است که همه انسان ها رسیدن به آن را آرزو می کنند. همه افراد در نهاد خویش، چنین خواسته ای را دارند و اهل ایمان هم سودای دستیابی به آن عالم جاویدانِ بدونِ رنج و ناراحتی را در سر می پرورانند. آنان هم که با بصیرت و عرفان به جهان هستی می نگرند و خود را پاک و صالح احساس می کنند، برای نجات از سختی ها و تلخی ها و پرگشودن به جهان نعمت ها و لذّت ها، با خوشحالی خواستار کنار رفتن «پرده و حجاب تن» هستند. اما اینکه بهشت چگونه جایگاهی است، عوامل ورود به بهشت چیست و درجات بهشتیان چگونه است، از مجهولاتی است که دست یافتن به آن ها برای آدمی بسیار خوشایند است.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به این مسائل پرداخته است. بهشت چگونه مکانى است؟ امام علیه السلام در توصیف جایگاه بهشت می فرماید: «وَ یُخَلِّدْهُ فِیَما اشْتَهَتْ نَفْسُهُ، وَ یُنْزِلْهُ مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ عِنْدَهُ، فِی دَار اصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ، ظِلُّهَا عَرْشُهُ، وَ نُورُهَا بَهْجَتَهُ، وَ زُوَّارُهَا مَلاَئِکَتُهُ، وَ رُفَقَاؤُهَا رُسُلُهُ؛ خداوند آن انسان پارسا و با تقوا را در آنجا که خود مى خواهد، زندگى جاوید مى دهد و در نزد خود در جایگاه گرامى و با ارزش منزل مى دهد؛ در سرایى که خداوند آنان را براى دوستان خود برپا ساخته است، سایبان آن عرش او و روشنایى آن، خوشنودى او و دیدار کنندگان آن، فرشتگان و دوستان آن، پیامبران مى باشند.»(1)
عوامل ورود به بهشت
اینکه داشتن چه ویژگی ها و چه عواملی زمینه ساز ورود آدمی به بهشت هستند، از مسائل مهم در این زمینه است که هر کسی مشتاق دانستن آن می باشد.
معرفت خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام
«فَإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ عَزَّوَجَلّ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ مَاتَ شَهِیداً، وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ، واسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ، وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلاَتِهِ لِسَیْفِهِ؛ پس راستى چنین است که اگر یکى از شما در بستر خود در حالتى بمیرد که به حق پروردگار و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر آشنا باشد، او شهید از دنیا رفته پاداش شهیدان را دارد و پاداش او در روز قیامت بر عهده خداوند متعال است، و ثواب آن کار نیک که انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگیدن در راه خدا و انجام کار نیک جایگزین و جانشین از نیام بر کشیدن شمشیرش مى شود.»(2)
ورود به بهشت با مشروط شدن بر اینکه عارف به مقام خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام بودن، نشانگر اهمیت این مسئله است و کسی که عارف به این مسئله نباشد، هر چقدر هم که کار نیکی انجام داده باشد، نمی تواند به بهشت وارد شود: «لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَعَرَفُوهُ؛ در بهشت داخل نمى شود، جز کسى که امامان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند.»(3)
یارى و دوستى اهل بیت علیهم السلام
«نَاصِرُنا وَمُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ؛ آن که ما را یارى رساند و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار اوست.»(4) صرف دوست داشتن پیامیر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، جوازی برای ورود به بهشت نمی شود؛ بلکه این دوست داشتن باید با یاری و کمک کردن آنان در همه موارد همراه باشد.
مطابقت عمل با عقیده
کسی که مشتاق ورود به بهشت است، باید شایستگى خود را به اندازه اى برساند که امامان اهل بیت علیهم السلام او را به عنوان شیعه و پیرو بپذیرند؛ یعنی اعمال او مطابق سیره و روش آنان باشد: «إنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ کِتَاباً هَادِیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَالْشَّرَّ؛ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدُوا، وَاصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا الْفَرَائِضَ الْفَرائِضَ! أَدُّوهَا إلَى اللهِ تُؤَدِّکُمْ إِلَى الْجَنَّةِ؛ خداوند، کتاب راهنمایى را فرستاده است که نیک و بد در آن بیان گردیده است.
پس روش نیک را برگزینید تا هدایت گردید و از بدى دورى نمایید تا راه مستقیم و درست را بپیماید. واجبات را رعایت کنید! واجبات را رعایت کنید ـ آن ها را به گونه اى پسندیده انجام بدهید ـ حق خداوند را در مورد آن ها بپردازید که رعایت واجبات و رعایت حق خداوند در آن ها شما را به بهشت مى کشاند.»(5) به عبارتی مطابقت اعتقادات و باورها با اعمال انسان، از ویژگى هاى انسان هایى است که در روز قیامت جایگاه آنان بهشت جاوید خواهد بود: «وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَیْدِى وَ الْأَقْدَامِ؛ و همانا پاداش انسان در گفتار به وسیله زبان و در کردار به وسیله کار و تلاش با دستان و پاهاست.»(6)
امام علیه السلام این مسئله در پندی به مردی که از حضرت درخواست پندی کرده بود، این گونه بیان می دارد: «از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیاپرستان است. اگر نعمت ها به او برسد، سیر نمى شود و در محرومیت قناعت ندارد. از آنچه به او رسید، شکرگزار نیست و از آنچه مانده، زیاده طلب است.
دیگران را پرهیز مى دهد، اما خود پروا ندارد. به فرمانبردارى امر مى کند، اما خود فرمان نمى برد. نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد. گناهکاران را دشمن دارد، اما خود یکى از گناهکاران است و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت، پافشارى دارد. اگر بیمار شود، پشیمان مى شود و اگر مصیبتى به او رسد، به زارى خدا را مى خواند؛ اگر به گشایش دست یافت، مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند. نفس به نیروى گُمان ناروا بر او چیرگى دارد و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد. براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند، نگران و بیش از آنچه که عمل کرده، امیدوار است.
اگر بى نیاز گردد، مست و مغرور شود و اگر تهى دست گردد، مأیوس و سْست شود؛ چون کار کند، در آن کوتاهى ورزد و چون چیزى خواهد، زیاده روى نماید؛ چون در برابر شهوت قرار گیرد، گناه را برگزیده، توبه را به تأخیر اندازد و چون رنجى به او رسد، از راه ملت اسلام دورى گزیند؛ عبرت آموزى را طرح مى کند، اما خود عبرت نمى گیرد. در پند دادن مبالغه مى کند، اما خود پند پذیر نمى باشد.
سخن بسیار مى گوید، اما کردار خوب او اندک است. براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد، اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود مى پندارد. از مرگ هراسناک است، اما فرصت را از دست مى دهد؛ گناه دیگران را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک مى پندارد. طاعت خود را ریاکارانه برخورد مى کند، خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مى کند، اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد.»(7)
چنین فردی هرگز جایگاهی در بهشت نخواهد داشت؛ زیرا کردارش با عقیده اش یکسان نیست.
نیت خالص
وقتی اعمال انسان درست باشد و همه کارهایش مطابق فرمان خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و اولیاى دین انجام باشد و از انجام آنچه که مورد نهى آنان است، خوددارى ورزد؛ شایسته بهشت است، چرا که دارای نیتی خالص و پاک است: «وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّیَّةِ وَ السَّرِیرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ؛ و خداى سبحان به خاطر نیت راست و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد.»(8)
جهاد در راه خدا
جهاد و پیکار در راه خدا و پایداری دین، یکی از اصلی ترین عوامل ورود به بهشت است: «فَإِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ؛ پس راستى چنین است که جهاد دروازه اى از دروازه هاى بهشت است که خداوند این دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است.»(9)
تقوا و پارسایى
تقوا و پارسایی نیز یکی دیگر از عواملی است که آدمی را به بهشت می رساند: «أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ، بِتَقْوَى اللهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإنَّهَا النَّجَاةُ غَداً، وَ الْمَنْجَاةُ أَبَدا؛ اى بندگان خدا! شما را به پارسایى تقواى الهى و پیروى از او ـ خداوند - سفارش مىکنم، به راستى که آن پارسایى سبب رستگارى فردای قیامت و رهایى از عذاب و کیفر همیشگى است.»(10)
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 183.
2. همان، خطبه 190.
3. همان، خطبه 152.
4. همان، خطبه 109.
5. همان، خطبه 167.
6. همان، حکمت 42.
7. همان، حکمت 150.
8. همان، حکمت 42.
9. همان، خطبه 27.
10. همان، خطبه 161.
tebyan.net