الدّاعی بِلاعملٍ کالقَوسِ بِلا وَتَرٍ. دعوت کننده بی عمل همانند کمان بدون زه است.
الْعَمَلُ عُنْوانُ الطَّوِیَّةِ. کردار معرّف باطن انسان است.
الْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤْمِنِ. عمل مومن همراه و ملازم اوست.
الْعَمَلُ اَکْمَلُ خَلَفٍ. کامل ترین جانشین آدمی کردار اوست.
الْعَمَلُ رَفِیقُ الْمُوقِنِ. عملْ دوست شخص با یقین است.
الْمَرءُ لایَصْحَبُهِ الاّ الْعَمَلُ. آدمی همدمی جز کار ندارد.
الاَعْمالُ فِی الدُّنْیا تِجارَةُ الآخِرَةِ. کارهای دنیا وسیله کسب آخرت است.
التّارِکُ لِلْعَمَلِ غَیْرُ مُوْقِنٍ بِالثّوابِ عَلَیْهِ. ترک کننده عمل، به پاداش باور ندارد.
اَعْمالُ الْعِبادِ فی الدُّنْیا نَصْبُ اَعْیُنِهِمْ فِی الآخِرَةِ. کاریی که بنده گآن در دنیا انجام می دهند در عالم آخرت همواره در برابر چشمانشان خواهد بود.
اِعْمَل تَدَّخِرْ. عمل کن تا ذخیره کنی.
اِنّکُمْ بِاَعْمالِکُمْ مُجازونَ و بِها مُرتَهِنُونَ. شما به وسیله کارهایتان پاداش داده می شوید و در گرو آنهایید.
شُکْرُ المُؤمنِ یَظْهَرُ فِی عَمَلِهِ. شکرگذاری مؤمن در کردار او ظاهر می شود.
طَلَبُ الجَنَّةِ بلا عَمَلٍ حُمْقٌ. بهشت را بدون کردار طلب کردن نادانی است.
لاتَکُنْ مِمَّنْ یَرجُوالآخِرَةَ بِغَیْرِ عملٍ. از آن دسته نباش که بدون کردار امید به آخرت دارند.
مَنْ عَمِلَ اِشْتاقَ. کار موجب پیدایش اشتیاق می شود.
مَنْ یَعْمَلْ یَزْدَدْ قُوَّةً. کسی که مشغول به کار شود، بر قدرت و توانایی اش افزوده می شود.
مَنْ یُقَصِّرْ فِی الْعَمَلِ یَزْدَدْ فَتْرَةً. کسی که در عمل کوتاهی کند سستی و تنبلی اش افزوده می شود.
لاثَوابَ لِمَنْ لاعَمَلَ لَهُ. پاداشی برای کسی که عملی ندارد وجود ندارد.
لایَنْفَعُ قَوْلٌ بِغَیْرِ عَمَلٍ. گفتار بدون کردار سودی در بر ندارد.
بالعَمِلِ تَحْصُلُ الْجَنَّةُ لا بالاَمَلِ. با کوشش بهشت به دست می آید، نه با آرزو.
فضیلت کار پسندیده
الْعَملُ الصالِحُ اَفْضَلُ الزادَیْنِ. عمل صالح برترین توشه هاست.
الشَّرَفُ عِنْدَاللّه ِ سُبْحانَهُ بِحُسْنِ الاَعْمالِ لابِحُسْنِ الاَقْوالِ. شرف و بزرگواری در پیشگاه خداوند متعال به پسندیده بودن کردار است، نه به خوبی گفتارها.
الْقَرین الْصالِحُ هُوَ الْعَمَلُ الصّالِحُ. همنشین شایسته کردار نیک است.
اَنْفَعُ الذَّخائِرُ صالِحُ الاَعْمالِ. سودمندترین ذخیره ها کارهای نیک است.
اِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ اِذا اَرادَ بِعَبْدٍ خیرا وَفَّقَهُ لاِِنْفاذِ اَجَلِهِ فی اَحْسَنِ عَمَلِهِ. خداوند متعال وقتی بخواهد به بنده ای خیری برساند او را موفق می سازد تا وقت و عمرش را در کار نیک صرف کند.
اِنَّکَ لَنْ یُغْنِیَ عَنْک بَعْدَ الْمَوْتِ اِلاّ صالِحَ عَمَلٍ قَدَّمْتَهُ فَتَزَوَّدْ مِنْ صالِحِ الْعَمَلِ. براستی که بعد از مرگ جز عمل شایسته و نیکی که آن را از پیش فرستاده باشی به فریادت نمی رسد. پس از کارهای شایسته توشه برگیر.
اِنَّکُمْ اِلی اِکْتِسابِ صالِحِ الاَعْمالِ اَحْوَجُ مِنْکُمْ اِلی مَکاسِبِ الاَمْوالِ. به راستی که شما به کسب کار و کردار شایسته بیشتر از تحصیل دارایی نیاز دارید.
اِنَّکُمْ اِنْ اَغْتَنَمْتُمْ صالِحَ الاَعمالِ نِلْتُمْ مِنَ الآخِرَةِ نِهایَةِ الآمالِ. همانا اگر شما کارهای شایسته را غنیمت بشمارید، در عالم آخرت به منتهای آرزوهایتان دست خواهید یافت.
بِحُسْنِ الْعَمَلِ تَجْنِی ثَمَرَةُ الْعِلْمِ. با عمل شایسته میوه علم چیده می شود.
بِالاَعْمال الصالحات تَرْفَعُ الدَّرَجاتِ. با کارهای پسندیده مراتب کمال آدمی زیاد می شود.
بِالصّالِحات یُسْتَدَلُ عَلی حُسْنِ الاِیمانِ. کارهای پسندیده است که بر ایمان نیک دلالت می کند.
بَرَکةُ العُمْرِ فِی حُسْنِ الْعَمَل. برکت عمر در کردار خوب است.
ثَمَنُ الْجَنّةِ الْعَمَلُ الصالِحُ. بهای بهشت عمل شایسته است.
عَلَیْکَ بِصالِحِ الْعَمَلِ فَاِنَّهُ الزادُ اِلی الْجَنَّةِ. انجام دادن کارهای شایسته را لازم بدان؛ که عمل شایسته توشه راه بهشت است.
غایَةُ الْعِلْمِ حُسْنُ الْعَمَلِ. کردار پسندیده غایت علم است.
نِعْمَ الزادُ حُسنُ العَمَلِ. عمل شایسته توشه خوبی است.
لاتِجارَةَ کَالْعَمَلِ الْصالِحِ. هیچ تجارتی همچون عمل نیکو نیست.
لاذُخْرَ اَنْفَعُ مِنْ صالِحِ الْعَمَلِ. ذخیره ای سودمندتر از عمل شایسته نیست.
لایَتِمُّ حُسْنُ الْقُولِ اِلاّ بِحُسْنِ الْعَمَلِ. خوبی گفتار جز با نیکی کردار کامل نمی شود.
مَنْ اَحْسَنَ الْعَمَلَ حَسُنَتْ لَهُ الْمُکافاةُ. هر کس که کردار خود را نیکو سازد، پاداش بهتری خواهد داشت.
مَنْ اَحْسَنَ عَمَلَهُ بَلَغُ اَمَلَهُ. هر کس که کردار خود را نیکو کند، به آروزهایش دست می یابد.
حُسْنُ الْعَملِ خَیْرُ ذُخْرٍ وَ اَفْضَلُ عُدَّةٍ. نیکی عمل بهترین ذخیره و برترین توشه است.
صَلاحُ الْمَعادِ بِحُسْنِ الْعَمَلِ. فرجام نیک در گرو کار نیک است.
جَمیلُ الْفِعْلِ یُنْبِئُ عَنْ طِیْبِ الاَصْلِ. پسندیده بودن کار حاکی از پاکی نژاد و گوهر دارد.
رابطه عمل با علم و عالم
العِلْمُ بِلاعَمَلٍ وَبالٌ. علمی که همراه با عمل نباشد و زر و وبال است.
العالِمُ مَنْ شَهِدَتْ بِصِحَةِ اَقْوالِهِ اَفْعالُهُ. عالم کسی است که کارهایش بر درستی گفته های او گواهی دهد.
الْعِلْمُ کَثیرٌ وَ الْعَمَلُ قَلِیْلٌ. دانش بسیار و عمل کم است.
الْعَمَلُ بِالْعِلْمِ مِنْ تَمامِ النِّعْمَةِ. عمل کردن به علم نشانه تمام بودن نعمت است.
اِعْمَلْ بِالْعِلْمِ تُدْرِکْ غَنَما. به علم خود عمل کن تا کامیاب شوی.
اِعْمَلُوا بِالْعِلْمِ تَسْعَدُوا. به علم خود عمل کنید تا نیکبخت شوید.
اِعْمَلُوا اِذا عَلِمْتُمْ. وقتی دانستید، عمل کنید.
اَنْفَعُ الْعِلْمِ ما عُمِلَ به. سودمندترین علم آن است که به آن عمل شود.
اَحْسَنُ الْعِلْمِ ما کان مع العملِ. بهترین علم آن است که همراه با عمل باشد.
آفَةُ الْعِلْمِ ترکُ الْعَمَلِ بِهِ. آفت علم، عمل نکردن به آن است.
عَلی الْعالِمِ اَنْ یَعْمَلَ بِما عَلِمَ ثُمَّ یَطْلُبُ تَعَلُّمَ ما لَمْ یَعْلَمْ. برای انسان دانشمند لازم است که به آنچه می داند عمل کند، سپس به آموختن آنچه نمی داند بپردازد.
شرُّ الْعِلْمِ علمٌ لا یُعْمَلُ بِهِ. بدترین علم آن است که به آن عمل نشود.
شُکْرُ الْعالِمِ عَلی عِلْمِهِ عَمَلُهُ بِهِ وَ بَذْلُهُ لِمُسْتَحَقِهِ. گزاردن شکر دانش، عمل کردن به آن و آموختن آن به افراد شایسته است.
جَمالُ الْعالِمِ عَمَلُهُ بِعِلْمِهِ. زیبایی عالم، در عمل کردن به علم خود است.
تارِکُ الْعَمَلِ بالْعلْم غیرُ واثقٍ بثَوابِ الْعَمَلِ. ترک کننده عمل به پاداش آن امید ندارد.
تَمامُ الْعِلْمِ الْعَمَلُ بموجِبِهِ. کمال علم در عمل کردن به آن است.
تَمامُ الْعِلْمِ اِسْتِعْمالُهُ. کمال علم در به کار بردن آن است.
عِلمٌ بلا عَمَلٍ کشجرٍ بلاثمرٍ. دانش بدون عمل همچون درخت بدون میوه است.
عِلْمٌ بِلا عَمَلٍ کَقوسٍ بِلا وَتَرٍ. علم بدون عمل، مانند کمان بدون زه است.
عِلْمٌ بِلاعَمَلٍ حُجَّةٌ للّه ِِ عَلی الْعَبْدِ. علمی که همراه با عمل نباشد حجت خدا بر علیه بنده خواهد بود.
قَلِیلُ الْعِلْمِ مَعَ الْعَمَلِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِةٍ بِلاعَمَلٍ. دانش کم اما با عمل از علم بسیاری که بدون عمل باشد، بهتر است.
فَضْیلَةُ الْعِلْمِ الْعَمَلُ بِهِ . ارزش علم در عمل کردن به آن است.
مِنْ کَمالِ الْعِلْم الْعَمَلُ بِما یَقتضَیْه. عمل به دانش نشانه کمال آن است.
ما عَلِمَ مَنْ لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ. کسی که به علمش عمل نکند، دانا نیست.
مِلاکُ الْعِلْمِ الْعَمَلُ بِهِ. معیار دانش عمل کردن به آن است.
کَمالُ الْعِلْمُ الْعَمَلُ. کمال علم در عمل کردن به آن است.
لا یَتْرُکُ الْعَمَلَ بِالْعِلْمِ اِلاّ مَنْ شَکَّ فِی الثّوابِ عَلَیهِ. عمل کردن به علم را جز کسی که در پاداش آن شک دارد، ترک نمی کند.
العِلْمُ مَقْرُونٌ بالْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ. دانش با عمل همراه است، هر کس که دانا شد عمل خواهد کرد.
الْعِلْمُ یُرْشِدُکَ وَ الْعَمَلُ یَبْلَغُ بِکَ الْغایَةَ. علم تو را رهنمون می شود و عمل به هدف نهایی می رساند.
أوجَبُ الْعِلْمِ عَلَیْکَ ما اَنْتَ مَسْئُوولٌ عَنْ الْعَمَلِ بِهِ. واجب ترین علم برایت علمی است که درباره عمل کردن به آن از تو سئوال خواهد شد.
العِلْمُ رشدٌ لِمَنْ عَمِلَ بِهِ. دانش برای کسی که به آن عمل کند راهنما است.
اِذا رُمْتُمْ الاِنْتِفاعَ بِالْعِلْمِ فَاَعْمَلُوا بِهِ. هرگاه طالب بهرمندی از دانشی بودید به آن عمل کنید.
ثَمَرَةُ الْعِلْمِ الْعَمَلُ بِهِ. میوه علم کردن عمل به آن است.
یَحْتاجُ الْعِلْمُ اِلی الْعَمَلِ. دانش به عمل کردن نیازمند است.
الْعَمَلُ بِلاعِلْمٍ ضَلالٌ. بدون علم عمل کردن، گمراهی است.
لاخَیْرَ فیِ عَمَلٍ بِلا عِلْمٍ. در عملی که از روی علم نیست خیری وجود ندارد.