شنبه 91 تیر 10 , ساعت 12:18 صبح
ایّوب فرزند افرص از نوادگان حضرت اسحق و نوه ابراهیم بود. مادرش دختر حضرت لوط بود و همسرش رحیمه دختر افرایم فرزند یوسف فرزند یعقوب بود.
حضرت ایوب مردی خوش سیما، خوشخو، پرهیزگار، نیکوکار، مهربان و بخشنده بود. خداوند او را به پیامبری برگزید و به وی دارایی و فرزندان بسیار داد. او مردم را به سوی خداوند فرا خواند ولی تنها چند نفر به او ایمان آوردند.
شیطان بر سپاسگزاری ایوب رشک برد و آن را نتیجه رفاه و نعمت قلمداد کرد؛ گفت سپاسگزاری او به دلیل سلامتی و دارایی اوست. خداوند نیز نخست ایوب را به از دست دادن اموال و آنگاه به مصائب جسمی و بیماری آزمود ولی ایوب همچنان صابر و شکیبا و سپاسگزار ماند.
شیطان وقتی از فریفتن ایوب ناامید شد، بر آن شد تا همسر ایوب را همانند حواء بفریبد تا از این راه بر ایوب دست یابد.
پس از این ماجرا بود که حضرت ایوب با دلی سرشار از عشق و شور معنوی، پروردگار خود را میخواند و میگفت:«خدایا به سختی و رنج گرفتار آمدم و جز تو فریادرسی ندارم.»
خداوند بزرگ دعای او را پذیرفت و دردها و بیماری های او را درمان بخشید و آنچه را از دست داده بود به وی بازگردانید.
درباره چگونگی و انواع مصائب حضرت ایوب سخنهای ناروا و افسانههای زیادی گفته شده که از ساحت قدس آن پیامبر الهی به دور است.
داستان کاملتر:
حضرت ایوب (علیه السلام) رنجهای فراوان دید، دچار بیماریهای بسیاری شد، اهل او و همه بستگان نزدیکش از او فاصله گرفتند و او تنها ماند.(فرزندانش مردند و همسرش هم او را رها کرد) نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا وی را کمک دهد و از آن جهت که به مقام والای تسلیم رسیده بود، هرگز جزع و ناله نکرد و جز به خدا به احدی متوسل نشد و بدون اذن خداوند چیزی هم از آن ذات اقدس نخواست تا آن که اجازه داده شد.
پس، در آن حال، به خدا گفت: "انی مسّنی الشیطان بنصبٍ و عذابٍ"(1)؛ پروردگارا، شیطان مرا به زحمت انداخته و عذابم کرده است. شیطان در روح انبیا و مجاریِ ادراکی و ارادی آنها راه ندارد، ولی در بدن آنها ممکن است نفوذ کند.
اهل او را که رحلت و یا هجرت کرده بودند، برگرداندیم و مانند آنان را به او بخشیدیم، یعنی اعضای خانواده او را دو چندان کردیم و این رحمتی بود از سوی ما که شامل حال ایوب شد و تذکرهای است برای صاحبان خرد و فرزانگان، تا در سختیها صابر و به لطف غیبی حق امیدوار باشند و انجام کاری را که عادتاً ممکن نیست از خداوند ممکن بدانند.
خداوند در پاسخ ندای تضرعآمیز حضرت ایوب فرمود: "ارکض برجلک هذا مغتسل باردٌ و شراب"(2)؛ تو که همه امکانات را از دست دادهای و تنها و بیمار هستی و قدرت حرکت نداری، پایت را به زمین بزن، در زیر پایت چشمهای میجوشد و تو در آن شستشو میکنی و همه بیماریهایت برطرف میشود و آبش را مینوشی، عطشت فرو مینشیند و همه آن مشکلاتی که داشتی از بین میرود: "و وهبنا له أهله و مثلهم معهم رحمة منّا و ذکری لأُولی الألباب"(3)؛ اهل او را که رحلت و یا هجرت کرده بودند، برگرداندیم و مانند آنان را به او بخشیدیم، یعنی اعضای خانواده او را دو چندان کردیم و این رحمتی بود از سوی ما که شامل حال ایوب شد و تذکرهای است برای صاحبان خرد و فرزانگان، تا در سختیها صابر و به لطف غیبی حق امیدوار باشند و انجام کاری را که عادتاً ممکن نیست از خداوند ممکن بدانند.
انسان خردمند میداند که در مواضع خطر، جز خدا تکیهگاه دیگری ندارد، چنانکه خداوند میفرماید: "و لن تجد من دونه ملتحدا"(4)؛ غیر از خدا پناهگاه و سنگری نیست و خداوند همانگونه که تسبیح متضرعانه یونس را مستجاب کرد، تضرع مسبّحانه ایوب را هم شنید و خواستهاش را اجابت کرد.
به این جهت است که در قرآن میفرماید: "واذکر عبدنا ایوب"(5) ؛ به یاد ایوب باش و این روش را حفظ کن. یعنی شکیباییِ لازم، اعراض و روی برگرداندن از غیر خدا، تضرع به خدا و اطمینان به استجابت نیایش را جزو اصول اولی بدان و در تحصیل و بدست آوردن و تکمیل و حفظ آن بکوش.
حضرت ایوب(علیه السلام) بعد از بیان گرفتاریش، عرض کرد: "انت ارحم الراحمین"؛ پروردگارا! رحمت تو نامحدود است و رحمت دیگران مظهر رحمت توست
رحمت بی کران الهی
حضرت ایوب(علیه السلام) بعد از بیان گرفتاریش، عرض کرد: "انت ارحم الراحمین"(6)؛ پروردگارا! رحمت تو نامحدود است و رحمت دیگران مظهر رحمت توست: "و رحمتی وسعت کل شیء"(7)؛ غیری نیست که در قبال خدا رحمت داشته باشد تا رحمت او بیشتر باشد. بدین جهت انسان هر جا اثر خیری میبیند باید خدا را شکر کند و اشخاص و اشیا را مجرای رحمت الهی بداند نه منشأ رحمت.
توحید افعالی نیز همین است که انسان همه کارهای سودمندِ بندگان را فانی در فعل نافع حق تعالی بداند.(یعنی منشاء همه کارهای خوب دیگران را خدا بداند)
ارکان سهگانه رحمت که "جود و علم و قدرت" است در انسان محدود است و ناقص و در خدای سبحان نامحدود است و کامل. پس قهراً رحمت خدا بیش از رحمت دیگران است. خداوند آنچه را که به صلاح انسان است میداند و بر انجام دادن آن قادر است و چون جواد و بخشنده است آنچه صلاح هر موجودی است به او عطا میکند و چون او ارحم الراحمین است رحمت او نسبت به انسان بیش از رحمت خود انسان به خودش است.
ارکان سهگانه رحمت که "جود و علم و قدرت" است در انسان محدود است و ناقص و در خدای سبحان نامحدود است و کامل. خداوند آنچه را که به صلاح انسان است میداند و بر انجام دادن آن قادر است و چون جواد و بخشنده است آنچه صلاح هر موجودی است به او عطا میکند و چون او ارحم الراحمین است رحمت او نسبت به انسان بیش از رحمت خود انسان به خودش است.
سرّ خواندن خدا با اسم "ارحم الراحمین" این است که انسان صالح سالک در مسیر تجلّی این اسم قرار گیرد، تا هم بتواند رحمت خاص خداوند را که در سایه دعا تجلّی کرده است دریافت کند و هم بتواند نسبت به دیگران مهربان و رئوف باشد.
خدای سبحان دارای اسمای حُسنی است و به ما نیز میگوید: خدا را با این اسمها بخوانید و بکوشید مظهر نامی از نامهای پربرکت الهی شوید: "و لله الأسماء الحسنی فادعوه بها"(8)، چنانکه حضرت ایوب خدا را به اسم "ارحم الراحمین" خواند.برای هر امر دینی ادب خاصی است که در آغاز بیان میشود، چنانکه ادب تلاوت قرآن این است که با تدبّر و تعقّل همراه باشد، بدین معنا که اگر مضمون آیه درباره کمال است، تلاوت کننده نیل و رسیدن به آن کمال را از خدا بخواهد و اگر نقص است نجات از آن را مسئلت کند و اگر تبیین سیره صالحانه انبیاست، رهپویی و همراهی با آنان را از خدا بخواهد و اگر بیان روش طاغیانه مستکبران است، از خدا بخواهد تا همانند آنها نباشد. البته برای تدبر در قرآن همانگونه که شرایطی هست موانعی نیز وجود دارد، مانند گناهان که قفلهای دل و مانع تدبر است: "افلا یتدبرون القرءان أم علی قلوبٍ أقفالها."(9)
حضرت ایوب مردی خوش سیما، خوشخو، پرهیزگار، نیکوکار، مهربان و بخشنده بود. خداوند او را به پیامبری برگزید و به وی دارایی و فرزندان بسیار داد. او مردم را به سوی خداوند فرا خواند ولی تنها چند نفر به او ایمان آوردند.
شیطان بر سپاسگزاری ایوب رشک برد و آن را نتیجه رفاه و نعمت قلمداد کرد؛ گفت سپاسگزاری او به دلیل سلامتی و دارایی اوست. خداوند نیز نخست ایوب را به از دست دادن اموال و آنگاه به مصائب جسمی و بیماری آزمود ولی ایوب همچنان صابر و شکیبا و سپاسگزار ماند.
شیطان وقتی از فریفتن ایوب ناامید شد، بر آن شد تا همسر ایوب را همانند حواء بفریبد تا از این راه بر ایوب دست یابد.
پس از این ماجرا بود که حضرت ایوب با دلی سرشار از عشق و شور معنوی، پروردگار خود را میخواند و میگفت:«خدایا به سختی و رنج گرفتار آمدم و جز تو فریادرسی ندارم.»
خداوند بزرگ دعای او را پذیرفت و دردها و بیماری های او را درمان بخشید و آنچه را از دست داده بود به وی بازگردانید.
درباره چگونگی و انواع مصائب حضرت ایوب سخنهای ناروا و افسانههای زیادی گفته شده که از ساحت قدس آن پیامبر الهی به دور است.
داستان کاملتر:
حضرت ایوب (علیه السلام) رنجهای فراوان دید، دچار بیماریهای بسیاری شد، اهل او و همه بستگان نزدیکش از او فاصله گرفتند و او تنها ماند.(فرزندانش مردند و همسرش هم او را رها کرد) نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا وی را کمک دهد و از آن جهت که به مقام والای تسلیم رسیده بود، هرگز جزع و ناله نکرد و جز به خدا به احدی متوسل نشد و بدون اذن خداوند چیزی هم از آن ذات اقدس نخواست تا آن که اجازه داده شد.
پس، در آن حال، به خدا گفت: "انی مسّنی الشیطان بنصبٍ و عذابٍ"(1)؛ پروردگارا، شیطان مرا به زحمت انداخته و عذابم کرده است. شیطان در روح انبیا و مجاریِ ادراکی و ارادی آنها راه ندارد، ولی در بدن آنها ممکن است نفوذ کند.
اهل او را که رحلت و یا هجرت کرده بودند، برگرداندیم و مانند آنان را به او بخشیدیم، یعنی اعضای خانواده او را دو چندان کردیم و این رحمتی بود از سوی ما که شامل حال ایوب شد و تذکرهای است برای صاحبان خرد و فرزانگان، تا در سختیها صابر و به لطف غیبی حق امیدوار باشند و انجام کاری را که عادتاً ممکن نیست از خداوند ممکن بدانند.
خداوند در پاسخ ندای تضرعآمیز حضرت ایوب فرمود: "ارکض برجلک هذا مغتسل باردٌ و شراب"(2)؛ تو که همه امکانات را از دست دادهای و تنها و بیمار هستی و قدرت حرکت نداری، پایت را به زمین بزن، در زیر پایت چشمهای میجوشد و تو در آن شستشو میکنی و همه بیماریهایت برطرف میشود و آبش را مینوشی، عطشت فرو مینشیند و همه آن مشکلاتی که داشتی از بین میرود: "و وهبنا له أهله و مثلهم معهم رحمة منّا و ذکری لأُولی الألباب"(3)؛ اهل او را که رحلت و یا هجرت کرده بودند، برگرداندیم و مانند آنان را به او بخشیدیم، یعنی اعضای خانواده او را دو چندان کردیم و این رحمتی بود از سوی ما که شامل حال ایوب شد و تذکرهای است برای صاحبان خرد و فرزانگان، تا در سختیها صابر و به لطف غیبی حق امیدوار باشند و انجام کاری را که عادتاً ممکن نیست از خداوند ممکن بدانند.
انسان خردمند میداند که در مواضع خطر، جز خدا تکیهگاه دیگری ندارد، چنانکه خداوند میفرماید: "و لن تجد من دونه ملتحدا"(4)؛ غیر از خدا پناهگاه و سنگری نیست و خداوند همانگونه که تسبیح متضرعانه یونس را مستجاب کرد، تضرع مسبّحانه ایوب را هم شنید و خواستهاش را اجابت کرد.
به این جهت است که در قرآن میفرماید: "واذکر عبدنا ایوب"(5) ؛ به یاد ایوب باش و این روش را حفظ کن. یعنی شکیباییِ لازم، اعراض و روی برگرداندن از غیر خدا، تضرع به خدا و اطمینان به استجابت نیایش را جزو اصول اولی بدان و در تحصیل و بدست آوردن و تکمیل و حفظ آن بکوش.
حضرت ایوب(علیه السلام) بعد از بیان گرفتاریش، عرض کرد: "انت ارحم الراحمین"؛ پروردگارا! رحمت تو نامحدود است و رحمت دیگران مظهر رحمت توست
رحمت بی کران الهی
حضرت ایوب(علیه السلام) بعد از بیان گرفتاریش، عرض کرد: "انت ارحم الراحمین"(6)؛ پروردگارا! رحمت تو نامحدود است و رحمت دیگران مظهر رحمت توست: "و رحمتی وسعت کل شیء"(7)؛ غیری نیست که در قبال خدا رحمت داشته باشد تا رحمت او بیشتر باشد. بدین جهت انسان هر جا اثر خیری میبیند باید خدا را شکر کند و اشخاص و اشیا را مجرای رحمت الهی بداند نه منشأ رحمت.
توحید افعالی نیز همین است که انسان همه کارهای سودمندِ بندگان را فانی در فعل نافع حق تعالی بداند.(یعنی منشاء همه کارهای خوب دیگران را خدا بداند)
ارکان سهگانه رحمت که "جود و علم و قدرت" است در انسان محدود است و ناقص و در خدای سبحان نامحدود است و کامل. پس قهراً رحمت خدا بیش از رحمت دیگران است. خداوند آنچه را که به صلاح انسان است میداند و بر انجام دادن آن قادر است و چون جواد و بخشنده است آنچه صلاح هر موجودی است به او عطا میکند و چون او ارحم الراحمین است رحمت او نسبت به انسان بیش از رحمت خود انسان به خودش است.
ارکان سهگانه رحمت که "جود و علم و قدرت" است در انسان محدود است و ناقص و در خدای سبحان نامحدود است و کامل. خداوند آنچه را که به صلاح انسان است میداند و بر انجام دادن آن قادر است و چون جواد و بخشنده است آنچه صلاح هر موجودی است به او عطا میکند و چون او ارحم الراحمین است رحمت او نسبت به انسان بیش از رحمت خود انسان به خودش است.
سرّ خواندن خدا با اسم "ارحم الراحمین" این است که انسان صالح سالک در مسیر تجلّی این اسم قرار گیرد، تا هم بتواند رحمت خاص خداوند را که در سایه دعا تجلّی کرده است دریافت کند و هم بتواند نسبت به دیگران مهربان و رئوف باشد.
خدای سبحان دارای اسمای حُسنی است و به ما نیز میگوید: خدا را با این اسمها بخوانید و بکوشید مظهر نامی از نامهای پربرکت الهی شوید: "و لله الأسماء الحسنی فادعوه بها"(8)، چنانکه حضرت ایوب خدا را به اسم "ارحم الراحمین" خواند.برای هر امر دینی ادب خاصی است که در آغاز بیان میشود، چنانکه ادب تلاوت قرآن این است که با تدبّر و تعقّل همراه باشد، بدین معنا که اگر مضمون آیه درباره کمال است، تلاوت کننده نیل و رسیدن به آن کمال را از خدا بخواهد و اگر نقص است نجات از آن را مسئلت کند و اگر تبیین سیره صالحانه انبیاست، رهپویی و همراهی با آنان را از خدا بخواهد و اگر بیان روش طاغیانه مستکبران است، از خدا بخواهد تا همانند آنها نباشد. البته برای تدبر در قرآن همانگونه که شرایطی هست موانعی نیز وجود دارد، مانند گناهان که قفلهای دل و مانع تدبر است: "افلا یتدبرون القرءان أم علی قلوبٍ أقفالها."(9)
تا شقایق هست زندگی باید کرد.
نوشته شده توسط محمد مبین احسانی نیا | نظرات دیگران [ نظر]