چاه فلق: خداوند پناه می برند. این چاه از خداوند اذن خواست که نفس بکشد خداوند هم به آن اذن داد ، وقتی نفس کشید جهنم پر از آتش شد . حرارت آن روزی 70 هزار بار به خداوند پناه می برند . و در آن وادی ، اتاقی از آتش است و در آن اتاق ، چاهی از آتش است و در داخل آن چاه ، تابوتی از آتش است و در داخل آن تابوت ، ماری از آتش است که 1000 نیش دارد و طول هر نیش آن 500 متر است ، و لذا خداوند به پیامبر می فرماید : بگو پناه می برم به آفریدگار فلق. است که در جهنم ، چاهی است که در آن 70 هزار خانه است و در هر خانه 70 هزار اتاق است و در هر اتاق 70 هزار سیاهی است و در هر سیاهی 70 هزار ظرف سم است که همه اهل جهنم باید از اینجا عبور کنند.1» از طلا و خشتی از نقره آفریده و دیوارهای آن از یاقوت و سقف آن از زبرحد ? و سنگ ریزه های آن از مروارید ? و خاکش از زعفران و مشک ناب است . بنای بهشت از چیست برای من بیان کن . یک خشت از طلا و یک خشت از نقره و یک خشت از یاقوت سرخ و یاقوت سبز و یاقوت زرد است .1 بهشت را می رساند . در آیه 73 سوره زمر می فرماید : « حَتّی اِذا جاءُوها وَ فُتِحَتْ اَبْوابُها و قالَ لَهٌمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکمْ » : « وقتی که بهشتیان به درهای بهشت می رسند ? درها باز می شوند و نگهبانان و دربانان بهشت به ایشان سلام می دهند. » یا درهای باغهای بهشتی به روی ایشان کاملا باز است . » بهشتی هستند تا با تشریفات مخصوص و سلام و صلوات از ایشان پذیرایی کنند .در أیه دوم نیز می فرماید که خود بهشت در انتظار ایشان است و درهای بهشت گشوده و باز است تا بهشتیان وارد شوند . و در سومین و چهارمین آیه 23 و 24 سوره رعد می فرماید : « ... وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلوُنَ عَلَیْهِم مِنْ کُلِّ بابٍ سلامٌ عَلَیکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ » : « ملائکه و فرشتگان از هر دری بر ایشان وارد می گردند و به خاطر صبر و استقامت و پایداریشان بر ایشان ? سلام می دهند و می گویند : سرانجام آخرت شما چه نیکو است .» این آیه نشان می دهد که پس از باز شدن درهای بهشت حالا به امر خدا یا به وسیله ملائکه و خازنان بهشتی ? آن هم پس از انتظار زیاد بهشت و ملائکه برای آمدن میهمانان عزیز ? وقتی وارد بهشت می گردند ? فرشتگان الهی با رویی باز و آغوشی گشوده و با سلام و صلوات از ایشان استقبال می کنند و خوش آمد گویی می کنند و بهشت نیکو و سرانجام خوش را به خاطر صیر و شکیبایی شان بر آنان بشارت می دهند. برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطلب بروید. آسیاب آدم خرد کن در جهنم خرد می کند و بیرون می ریزد دوباره آنان به حالت اول بر می گردند ? باز ملائکه غلاظ و شداد آنان را به داخل آسیاب می ریزند و این حالت همچنان ادامه دارد . بعضی از افراد مخصوص این آسیاب ? ظالمین و ستمگران و زورگویان هستند ? و بعضی دیگر وزرا و وکلا و افرادی هستند که دستشان به جایی می رسد و در حق مردم خیانت می کنند و بیت المال را حیف و میل می نمایند »1 کرده است ? آنجا پیش روی خود خواهد یافت و هرکس عمل بد انجام داده ? دوست دارد میان او و اعمال بدش فاصله ی زیادی بیفتد ? خداوند شما را می ترساند. سویت می آید و تو را می جوید و به زودی تو را در خواهد یافت ? و آن هنگام اجلت فرارسیده و تنها به قبرت در آیی و فرشتگان سوال ? برای پرسش و امتحانی سخت نزد تو می آیند. هدایت تو آمده بود و از دینی که بدان پایبند بودی و از کتابی که می خواندی و از امامی که پیرویش بودی و از دستوراتش اطاعت می نمودی. کجا آوردی و در چه راه خرج کردی ... پس در خود بنگر و پیش از پرسش آماده ی پاسخ باش! دوستار دوستان خدایی ? نگران مباش خداوند زبانت را به حق گویا خواهد کرد و تو را به بهشت و رضای خویش بشارت خواهد داد و فرشتگان با نعمتهای فراوان به استقبال تو خواهند آمد ? و گرنه زبانت بند آمده و از عهده ی پاسخ بر نخواهی آمد و تو را به آتش وعده خواهد داد و فرشتگان با آب جوشان و آتش سوزان از تو پذیرایی خواهند کرد.1 ? پس اینها پس از این همه خوردن و نوشیدن احتیاج به دستشویی پیدا کنند چیکار می کنند ؟ می دهد ? از بدنشان خارج می گردد ( و دیگر احتیاج به دستشویی ندارد . )1 بهشت غذا و میوه و نوشیدنی می خورند اما تغوّط نمی کنند و به دستشویی نمی روند ؟ در دنیا مثالی برای من بزن. جوانی که در اصفهان بودم نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقایی درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و آنها مربی من بودند . به من دستور داده بودند که شبهای پنجشنبه و شبهای جمعه در بیرون اصفهان به قبرستان تخت فولاد بروم و قدری در عالم مرگ و ارواح تفکر کنم . عادت من این بود که شبهای پنجشنبه و جمعه به قبرستان تخت فولاد می رفتم و یکی دو ساعت در بین قبرها و در مقبره ها حرکت می کردم و تفکر می نمودم و بعد از آن چند ساعتی استراحت نموده ? و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خواستم و نماز صبح را می خواندم و پس از آن به اصفهان بر می گشتم . آیت الله گلپایگانی می فرمود : شبی از شبهای زمستان که هواسرد بود و برف هم می آمد .من برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکی از حجرات رفتم .و خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه ای غذا بخورم و بعد بخوابم تا حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم ? در این حال مقبره را زدند تا جنازه ای را که از بستگان صاحبان مقبره بود و از اصفهان آورده بودند ? آنجا بگذارند و شخص قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شد تا آنها صبح بیایند و جنازه را دفن نمایند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند و قاری قرآن هم مشغول تلاوت شد . من همین که دستمال را باز کرده و می خواستم مشغول خوردن غذا شوم ? دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن آن مرده شدند. آتش به سوی آسمان زبانه می کشید ? و فریادهایی از این مرده بر می خواست که گویی تمام این قبرستان عظیم را را متزلزل می کرد . نمی دانم اهل چه معصیت بود ؟ از حاکمان جائر و ظالم بود که این طور مستحق عذاب بود ؟ و ابدا قاری قرآن اطلاعی نداشت ? آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت . من از مشاهده ی این منظره از حال رفتم ? بدنم می لرزید ? رنگم پرید و هر چه به قاری قرآن اشاره می کردم که در را باز کن من می خواهم بیرون بروم ? او نمی فهمید ? هر چه می خواستم به او بگویم زبانم قفل شده بود و حرکت نمی کرد . بالاخره به او فهماندم که چفت در را باز کن ? من می خواهم بروم. گفت : آقا هوا سرد است ُ برف روی زمین را پوشانیده و در راه گرگ است تو را می درد. هرچه می خواستم به او بفهمانم که من طاقت ماندن ندارم ? او ادراک نمی کرد . به ناچار خود را به در اتاق کشاندم ? در را باز کردم و خارج شدم . و تا اصفهان با آنکه مسافت زیادی نیست بسیار به سختی رفتم و چندین بار به زمین خوردم ? رفتم در حجره و یک هفته مریض بودم . مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان می آمدند حجره و عیادت می کردند و به من دوا می دادند . جهانگیر خان برای من کباب باد می زد و به زور به حلق من فرو می برد تا کم کم قدری قوت گرفتم .1 که به ایشان داشتند چشمان برزخی ایشان را باز کرد تا توانست این صحنه ها را ببیند. ( سیاه و سفید ) با دو بال و با زینهایی از یاقوت بیرون می آیند . اولیای خدا بر آنها سوار می شوند و به هر جای بهشت بخواهند به پرواز در می آیند . اهل بهشت از خدا می پرسند : خدایا ! این بندگان تو چگونه به این مقام و جایگاه رسیده اند که ما از آن محروم هستیم ؟ جواب می شنوند : مشغول بودند ? در حالی که شما در خواب بودید ? و روزها که شما می خوردید و می نوشیدید ? آنها روزه می گرفتند و همیشه از ترس و شوق من می گریستند. » جای حضرت اسماعیل ذبح کرد وارد بهشت خواهند شد و احتمالا حیوانات دیگری هم باشند. مجرمان را باهم در غل و زنجیر می بینی که لباسهایشان از ماده چسبنده بدبوی اشتعال زاست و صورتهایشان را آتش می پوشاند . » بنزین که خیلی هم بدبو و بدمنظر است و در آتش دوزخ سریعا آتش می گیرد و شعله ور می شود . بین زمین و آسمان آویزان شود ? تمام اهل زمین از بوی بد و حرارت آن می میرند .پیامبر اکرم (ص) با شنیدن این حرف گریه کرد.3 عارف برجسته « حاج میرزا علی آقا قاضی » می گفت : عثمانی ) فوت کرد. کنندگان تا کنار قبر مادرش آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه ی حاضران به گریه افتادند . نمی شوم ? هر چه می خواستند او را آرام کنند ? مفید واقع نشد ? دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند ? ممکن است جانش به خطر بیفتد ? سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند ? و دختر هم پهلوی مادر در قبر بماند ? ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند ? و فقط روی قبر را با تخته ای بپوشانند ? و دریچه ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. دختر در شب اول قبر ? کنار مادر خوابید ? فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند به سر دختر چه آمده است ? دیدند تمام موهای سرش سفید شده است. آمدند و در دو طرف ایستادند و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد ? آن دو فرشته مشغول سوال از عقاید مادرم شدند و او جواب می داد ? سوال از توحید نمودند ?
فلق چاهی است در جهنم که اهل جهنم از شدت حرارت و خوف و ترس آن چاه به
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است : در جهنم یک وادی از آتش است که اهل جهنم از
یک طایفه از کسانی که اهل این چاه هستند ، شرابخواران می باشند.
«فلق یعنی صدع ، صدع به معنای سوراخ در یک چیز سفت و محکم است و مراد این
1) بحار ـ ج8 ـ مبحث جهنم ـ کفایه الموحدین ـ مبحث نار
مصالح ساختمانی قصرهای بهشتی
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمودند : خداوند بهشت را با خشتی
همچنین شخصی از بلال ? موذن رسول خدا می پرسد ? تو از رسول خدا پرسیده ای
بلال می گوید : از رسول خدا شنیدم که می فرمود : دیوار بهشت و قصرهای بهشتی
1) بحار ? ج8 ? ص116.
درهای بهشت
در مورد درهای بهشت ? چهار آیه در قرآن آمده که سلسله مراتب ورود بهشتیان به
و در آیه 50 سوره ص می فرماید : « جَنّاتُ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الاَبْوابُ » : « درهای بهشت
آیه اول نشان می دهد که خازنان و نگهبان بهشت بی صبرانه در انتظار قدوم میهمانان
« در جهنم آسیابی است که بعضی از اهل جهنم را به داخل آن می اندازند ? مثل آرد ?
1) خصال ج 2 ? ص 142 ? نهج البلاغه ? خطبه 164
سخن امام سجاد پیرامون قبر
امام سجاد (ع) هر جمعه در مسجد پیامبر (ص) مردم را با این کلمات موعظه می کرد :
ای مردم ! خدا ترس باشید ! بازگشت شما به سوی اوست ? هرکس اینجا کار نیکی
افسوس تو ? ای فرزند آدم که غافلی ! اما از تو غافل نیستند ? مرگ سریعتر از هر چیز به
نخستین سوال از آفریدگاری است که او را پرستش می کردی . و از پیامبری که برای
آنگاه از عمرت می پرسند که در چه راه مصرف کردی و از مال و ثروتت می پرسند که از
اگر ایمان داری ? خداترس و دین شناسی ? و از پیشوایان راستگو پیروی می کنی و
1) بحار ? ج6 ? ص 223
آیا در بهشت سرویس بهداشتی هم وجود دارد؟
در روایت است مردی از پیامبر اکرم (ص) سوال می کند : آیا شما گمان می کنید که بهشتیان می خورند و می آشامند ؟
حضرت می فرماید : بله ? قسم به خدا هر فردی در بهشت قوه و قدرت صد مرد را دارد و به اندازه صد نفر غذا می خورد و نوشیدنی می نوشد .
بعد او سوال می کند : بهشت که جای پاک و پاکیزه است و جای کثافات و آلودگی نیست
حضرت می فرماید : آنچه را که خورده اید به صورت عرق خوشبو که بوی مشک و عنبر
در روایت دیگری است که یک نصرانی از امام باقر (ع) سوال کرد : چگونه است که اهل
حضرت در پاسخ فرمودند : جنین در شکم مادرش از غذایی که مادرش می خورد او نیز می خورد اما در عین حال تغوّط نیز نمی کند و دستشویی ندارد.2
1) بحار ? ج8 ? ص149 ? به نقل از تنبیه الخاطر.
2) بحار ? ج8 ? ص 122.
روایتی ترسناک بعد از مرگ
به شما پیشنهاد می کنم که این مطلب را بخوانید ? من که خودم به شخصه خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.
مرحوم آیت الله العظمی حاج سید جمال الدین گلپایگانی می فرمود : من در دوران
عین عبارت آن عالم ربانی این است که : چنان گرزهای آتشین بر سر او می زدند که
دوستان عزیز این حالت آقای گلپایگانی را مکاشفه می گویند که خداوند به خاطر لطفی
1) جمال عرفان ? ص 69 ? به نقل از معاد شناسی ? ج1 ? ص 142. - در محضر لاهوتیان ? ص156
پاداش شب زنده داران وروزه داران
رسول اکرم (ص) می فرماید : « در بهشت درختی است که از آن اسبهای ابلق
آنها کسانی هستند که در دنیا شبها از بستر خواب بیرون می آمدند و به نماز و راز و نیاز
حیوانات دنیایی بهشتی
در روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که :
امام صادق (ع) فرموده : از حیوانات دنیایی در بهشت تنها چند حیوان خواهد بود:
1) الاغ بلعم بن باعور ( مشهور به بلعم باعورا )
2) ناقه حضرت صالح
3)گرگ حضرت یوسف
4) سگ اصحاب کهف.1
بعضی هم گفته اند : گوسفند قربانی هابیل و گوسفند قربانی حضرت ابراهیم (ع) که به
1) تفسیر علی بن ابراهیم ? ص 394 - بحار ? ج8 ? ص 195
لباس اهل جهنم
« فَالَّذینَ کَفَروا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابُ مِنْ نارٍ »1
« وَ تَرَی الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنینَ فِی الْاَصْفادِ سَرابیلُهُمْ مِنْ قطِرانٍ وَ تَغْشی وُجوهُهُمُ النّارُ »2
« کسانی که کافر شدند لباسهایی از آتش برای آنها بریده می شود . و در روز قیامت
« قطران » نوعی ماده سیاه رنگ قابل اشتعال است ? چیزی شبیه مخلوطی از قیر و
لباس اهل جهنم یا قطعه هایی از مس و آهن گداخته و سرخ شده است و یا قطران است.
امام باقر (ع) می فرماید : « به اهل جهنم هفتاد جامه از آتش می پوشانند و کلاهی از آتش بر سرشان می گذارند.
جبرئیل هم به پیامبر اکرم (ص) عرض کرد که : اگر یکی از پیراهن و سرابیل اهل جهنم
1) حج/19 2) ابراهیم / 50 -49
3) اقتباس از بحار ? ج8 ? باب النار
واقعه عجیب در عالم برزخ
علامه سید محمد حسین طباطبایی صاحب تفسیر المیزان نقل کرده که : استاد ما
در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما ? مادر یکی از دخترهای افَنْدِی ها ( سنّی های دولت
این دختر در مرگ مادر ? بسیار ضجّه و گریه می کرد ? و جداً ناراحت بود ? و با تشییع
هنگامی که جنازه ی مادر را در میان قبر گذاشتند ? دختر فریاد می زد : من از مادرم جدا
پرسیدند : چرا اینطور شده ای ؟
در پاسخ گفت : شب کنار جنازه ی مادرم در قبر خوابیدم ? ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان
جواب درست داد ? سوال از نبوت نمودند ? جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله (ص) است .
تا اینکه پرسیدند : امام تو کیست ؟
آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت :« من امام او نیستم » ( آن مرد محترم ? امام علی (ع) بود . )
در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می کشید.
من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
مرحوم قاضی می فرمود : چون تمام طایفه ی آن دختر ? در مذهب اهل تسنّن بودند ?
تحت تاثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند ( زیرا این واقعه با مذهب تشیَع ? تطبیق می کرد ) و خود آن دختر ? جلوتر از آنها به مذهب تشیّع ? اعتقاد پیدا کرد. 1
1) معادشناسی علامه محمد حسین تهرانی ? ج3 ? ص110 - داستان دوستان ? ج5 ? ص