خداوند به برکت این پیامبر نعمت های فراوانی به آنها بخشیده که از جمله صندوق عهد بود.قوم یهود با حمل این صندوق در جلوی لشگر یکنوع اطمینان خاطر و توانایی روحی پیدا می کردند و این قدرت و عظمت تا مدتی بعد از موسی(ع) ادامه داشت،ولی همین پیروزیها و نعمتها کم کم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شکنی دادند، سرانجام بدست فلسطینیان شکست خورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند،بدنبال آن چنان دچار پراکندگی و اختلاف شدند که در برابر کوچکترین دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جائی که دشمنان،گروه کثیری از آنها را از سرزمین خود بیرون راندند و حتی فرزندان آنها را به اسارت گرفتند.
این وضع سالهائی ادامه داشت تا آنکه خداوند پیامبری به نام«اشموئیل»را برای نجات و ارشاد آنها برانگیخت،آنها نیز که از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهی می گشتند،گرد او اجتماع کردند،و از او خواستند رهبر و امیری برای آنها انتخاب کند تا همگی تحت فرمان و هدایت او،یک دل و یک رای،تا عزت از دست رفته باز یابند.«اشموئیل» که به روحیات و سست همتی آنان به خوبی آشنا بود در جواب گفت از آن بیم دارم که چون فرمان جهاد در رسد از دستور امیر و رهبر خود سرپیچی کنید و از مقابله و پیکار با دشمن شانه خالی نمائید.
آنها گفتند چگونه ممکن است ما از فرمان امیر سر باز زنیم و از انجام وظیفه دریغ نمائیم،در حالی که دشمن،ما را از وطن خود بیرون رانده و سرزمین های ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده است.اشموئیل دید که جمعیت با تشخیص درد به سراغ طبیب آمده اند و گویا رمز عقب ماندگی خود را درک کرده اند،بدرگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وی عرضه داشت به او وحی شد که «طالوت» را به پادشاهی ایشان برگزیدم.اشموئیل عرض کرد خداوندا!من هنوز طالوت را ندیده و نمی شناسم وحی آمد ما او را بجانب تو خواهیم فرستاد،هنگامی که او نزد تو آمد فرماندهی سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را بدست وی بسپار!
طالوت مردی بلند قامت و تنومند و خوش اندام بود و اعصابی محکم و نیرومند داشت و از نظر قوای روحی نیز بسیار زیرک و دانشمند و با تدبیر بود،ولی با این همه شهرتی که نداشت و با پدرش در یکی از دهکده ها در ساحل رودخانه ای می زیست و چهار پایان پدر ار به چرا می برد،و کشاورزی می کرد.
روزی بعضی از چهارپایان او،در بیابان گم شدند،طالوت به اتفاق یکی از دوستان خود به جستجوی آنها در اطراف رودخانه به گردش در آمد،این وضع تا چند روز ادامه یافت تا اینکه به نزدیک شهر«صوف» رسیدند.دوست وی گفت ما اکنون به سرزمین«صوف» شهر«اشموئیل» پیامبر رسیده ایم،بیا نزد وی رویم شاید در پرتو وحی و فروغ رای او به گم شده خویش راه یابیم،هنگامی که وارد شهر شدند،با«اشموئیل»برخورد کردند.
همین که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد میان دلهای آنان آشنائی برقرار شد،اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند برای فرماندهی جمعیت تعیین شده هنگامی که طالوت سرگذشت خود را برای اشموئیل شرح داد او گفت:اما چهارپایان،هم اکنون در دهکده رو به باغستان پدرت روانه هستند و از ناحیه آنها نگران مباش،ولی من تو را برای کاری بسیار بزرگ تر از آن دعوت می کنم،خداوند تو را مامور نجات بنی اسرائیل ساخته است.
طالوت نخست از این پیشنهاد تعجب کرد و سپس با خوشوقتی آن را پذیرفت، اشموئیل به قوم خود گفت:خداوند طالوت را به فرماندهی شما برگزیده،و لازم است همگی از وی پیروی نمائید،بنابراین خود را برای جهاد در برابر دشمن آماده کنید.بنی اسرائیل که برای فرمانده و رئیس لشگر امتیازاتی از نظر نسبت و ثروت لازم میدانستند و هیچ کدام را در طالوت نمی دیدند،در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند،زیرا به عقیده آنها وی نه از خاندان«لاوی» بود که سابقه نبوت داشتند،و نه از خاندان«یوسف»و«یهودا» که دارای سابقه حکومت بودند،بلکه از خاندان «بنیامین» گمنام بود،و از نظر مالی نیز تهی دست بود.لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه می تواند بر ما حکومت کند،و ما از او سزاوارتریم؟!
اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه می دید گفت خداوند،او را بر شما امیر قرار داده و شایستگی فرمانده و رهبر به بیروی جسمی و قدرت روحی است که هر دو به اندازه کافی در طالوت هست،و از این نظر بر شما برتری دارد.ولی آنها نشانه ای که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد مطالبه کردند! اشموئیل گفت نشانه آن این است که،تابوت(صندوق عهد) که از یادگارهای مهم انبیاء بنی اسرائیل است و مایه دلگرمی و اطمینان شما در جنگها بوده در حالی که جمعی از فرشتگان آن را حمل می نمایند بسوی شما باز می گردد،و چیزی نگذشت که صندوق عهد بر آنها ظاهر شد،آنها با دیدن این نشانه فرماندهی طالوت را پذیرفتند.
قصه های قرآن
تالیف:آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
پایگاه اطلاع رسانی یاسین
شنبه 91 تیر 31 , ساعت 7:55 عصر
در قرآن خدای بزرگ اشاره به یکی از حوادث عبرت انگیز و سرگذشت گروهی از بنی اسرائیل می کند که بعد از موسی(ع) اتفاق افتاد.قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان،ضعیف و ناتوان شده بودند،بر اثر رهبریهای خردمندانه موسی(ع) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند.
نوشته شده توسط محمد مبین احسانی نیا | نظرات دیگران [ نظر]