به گزارش مشرق، تهران به عنوان پایتخت ایران، مانند بسیاری از شهرهای دیگر کشور روی خط زلزله قرار دارد اما امروز سال ها از بزرگترین زلزله تهران می گذرد و همین امر باعث شده تا هشدارها برای وقوع زلزله ای عظیم در این کلانشهر هر سال جدی تر شود.وقوع زلزله 4.6 ریشتری فیروزکوه نیز این روزها مزید بر علت شده تا تهران و تهرانی ها این روزها بیشتر مورد توجه کارشناسان زمین شناسی باشند.
به عنوان مثال، نصرالله کمالیان کارشناس زلزله شناسی در ان خصوص معتقد است: تحریک گسل شمال تهران به واسطه زمین لرزه فیزورکوه خارج از ذهن نیست. در ایران هرلحظه احتمال زلزله های مخرب وجود دارد. اما نکته مهم این است که زلزله به خودی خود مسئله ایجاد نمی کند بلکه ما و محیطی که ساخته ایم سبب بروز مشکلات می شود.
وی با اشاره به خطرات زلزله در مناطق پرجمعیت تهران می گوید: مسئله مانیتورینگ زلزله و دقت در روند زلزله خیزی بسیار اهمیت دارد اما متاسفانه در ایران فقط سازمان تشکیل داده اند و به مسئله مانیتورینگ زلزله چندان اعتنا نشده است.
کمالیان درباره تخمین تلفات جانی و مالی در زلزله احتمالی پایتخت می گوید: زلزله در تهران فاجعه است و اگر از 5/5 ریشتر بالاتر برود خسارات مالی و جانی بسیاری دارد. زلزله در پایتخت سبب زلزله اجتماعی و اقتصادی در ایران می شود.
این در حالی است که پدر علم زلزلهشناسی هم با اشاره به وقوع زلزله 6/4 ریشتری سهشنبه شب در فیروزکوه، نسبت به وقوع یک زمین لرزه هولناک در آیندهای نزدیک در منطقه شمال شرقی تهران هشدار داده است.
بهرام عکاشه تاکید کرده: زلزله اخیر در فیروزکوه میتواند زنگ خطر و مقدمهای برای وقوع زلزله بزرگتری باشد که اکنون پس از گذشت 185 سال از زلزله ویرانگر قبلی در سال 1830 احتمال آن بالاست، چون با دادههایی که وجود دارد، یک ریتم 200-150 ساله به شکل ریاضی و نه به شکل ژئوفیزیکی، به دست میآید.
عکاشه تصریح کرد: این را باید صراحتا اعلام کرد که زلزلهای که انتظار وقوع آن در آینده نزدیک و درست در همین منطقه فیروزکوه میرود، قطعا منجر به این خواهد شد که گسلهای تهران و زلزلههای تهران هم فعال شوند.
اگر تهران در شب بلرزد....
شهر در خواب ناز است اما در دل زمین جوششی بر پاست.انگار زمین دلش پر است از ما آدمها.شاید هم دلش برایمان تنگ شده و می خواهد در آغوشمان بگیرد پس بی رحمانه می لرزد و می لرزد.سراسیمه از خواب بیدار می شوم .احساس می کنم دنیا روی سرم می چرخد . تمام آموزشهایی را که در مورد زلزله دیده ام از یاد می برم و تنها چیزی که به ذهنم می رسد فرار از خانه است.سر گردان و گیج با لباس خواب از خانه بیرون می دوم و به پارک روبه رو پناه می برم.هنوز گیج خوابم و انگار همه چیز رویاست.
چشمانم را که باز می کنم خیابان محل زندگی ام را نمی شناسم!انگار به ویرانه ای پا نهادم پر از خرابه های متروک!صدای شیون و فریاد از هر سو به گوش می رسد.نه این رویا نیست.شهرم ویران شده است و من خوش شانس بودم که زیر خروارها خاک مدفون نشده ام.نمی توانم فکر کنم.حیران مانده ام.ناگهان مثل دیوانه ها به سوی خرابه های خانه ام می دوم.پدرو مادرم .اسمشان را دیوانه وار فریاد میزنم و تلاش می کنم خاک را با دستهایم کنار بزنم اما بی فایده است.اشکهایم را پایانی نیست.فریاد در گلویم یخ بسته و من تنها به خرابه های خانه تکیه زده ام.از گروه امداد خبری نیست.کابلهای برق و تلفن قطع شده و شهر در تاریکی و وحشت فرو رفته است.به دنبال وسیله ای برا کنار زدن خاک می گردم.یک بیل پلاستیکی گوشه پارک پیدا می کنم.جمعیت رفته رفته بیشتر می شود و صدای شیونها هم بیشتر به گوش می رسد.انگار مردم تازه فهمیدند که به چه مصیبتی دچار شدند.
خورشید ساعتهاست که طلوع کرده و من همچنان در حال کنار زدن آوار از جایی که تخمین زده ام اتاق خواب پدر و مادرم است, هستم.چند جوان هم از گوشه و کنار برای کمک آمده اند.خبر می رسد که نیروهای امداد در حال پخش شدن در سطح شهر هستند..با رسیدن نیروهای امداد و اصرار من بالاخره پدر و مادرم را از زیر آوار بیرون میکشیم.هنوز نفس می کشند!آنها را به امدادگران می سپارم و برای کمک به دیگران راهی می شوم.خیابانهای شهر قابل تشخیص نیستندومیدانها ویران شده اند.چیزی از ساختمان شهرداری منطقه مان باقی نمانده!!ااینجا تهران نیست نه اینجا نمی تواند شهر من باشد.
چند روزپس از وقوع زلزله
باران می بارد .باران، نزول رحمت از آسمان نیست، وقتی صبح، صبح زلزله باشد. انگار نمی شود وقتی که زمین می لرزد، دل آسمان نلرزد و اشک نبارد. همیشه همین است، زیر خرابه های زلزله، نفسی اگر باشد، با گل شدن خاک بند می آید. وقتی اعتمادی به زمین نباشد، کسی زیر سقف بند نمی شود. زیر باران، جماعت وحشت زده مقابل هلال احمر ایستاده اند.
عملیات امداد رسانی به کندی انجام می شود و هنوز عده زیادی زیر آوار مانده اند.راههای ارتباطی به تهران قطع شده است..جاده های شمالی به علت ریزش کوه کاملا بسته شده و وضعیت دیگر جاده ها نیز بحرانی است.باران هم بر شدت وحشت مردمی که سرپناهی برای ماندن ندارند افزوده است.مردم جلوی کانکسها و ماشینهای هلال احمر جمع شده اند زیرا شنیده اند هلال احمر به آنها چادر می دهد اما این انتظار زیر باران می خشکد وقتی که صدایی از داخل یک خودرو بلندمی گوید:"در انبار چیزی برای تحویل به شما نداریم. لطفا برگردید، صبح فردا وسایل مورد نیاز به زلزله زده ها اهدا می شود" وزمزمه هایی از میان جمعیت بلند می شود:"این فردا که می گویید چرا نمی آید!" نیروهای هلال احمر تلاش می کنند افراد زیر آوار مانده را بیرون بکشند.
خاک به کندی کنار می رود و به سرعت به جای اولش باز می گردد.همه نا امیدانه می گویند:" خاک که گل می شود, معمولا کسی از زیر گل زنده بیرون نمی آید."اما این ناامیدی باعث نمی شود امداد گران و مردم سالم به تلاش برای نجات ادامه ندهند.کمبود مواد غذایی و آب بین مردم تهران بیداد می کند.برای جمعیت 17 میلیونی تهران که همیشه هر چه خواسته اند کم و بیش داشتند تحمل این وضع بسیار دشوار است.تعداد تلفات از رقم میلیون گذشته و دارد به میلیونها نزدیک می شود.
ناگهان صدای شیون امدادگران را می شنوم .همه اشک می ریزند. دو نفر در آغوش یکدیگر ناگهان مرگ را فهمیده اند.جنازه ها اما چند روز است که روی زمین مانده و وحشت از بیماری و طاعون درد دیگری است که شهر را فرا گرفته است.با وجود فعالیت دهها لودر، بیل مکانیکی و بولدوزر، گورستان تهران برای پذیرش و دفن این همه جنازه بسیار کوچک به نظر می رسد و پا سخگوی این همه جنازه نیست.تهران بوی مرگ می دهد.تجهیزات پزشکی برای امداد رسانی به بیماران کافی نیست و شهر انگار هر کمکی را می بلعد و باز هم گرسنه است .هر بار تضاد رنگ های شاد پتوها و کبودی مرده های لای پتو پیچیده شده در چشم ها می نشیند و باران اشکها ادامه داردتهران یکپارچه در عزاست.تهران مرده است.
بحران نزدیک است، چه باید کرد؟
شاید متن بالا تصور زنده ای باید از انچه در هنگام وقوع زلزله در تهران می تواند اتفاق بیافتد.تصوری تلخ که هر لحظه امکان تحقق آن وجود دارد و ستاد مدیریت بحران کشور برنامه مدونی در خصوص وقوع این حادثه احتمالی ندارد.
به تازگی نیز رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس بر لزوم چارهاندیشی و اتخاذ تدابیر لازم برای مدیریت بحران در کشور تاکید کرده است.
عبدالرضا عزیزی، با انتقاد از اینکه سازمان مدیریت بحران تاکنون نتوانسته حوادث را مورد ارزیابی سریع و دقیق قرار دهد، تصریح کرده: متاسفانه این سازمان تاکنون نتوانسته حوادث را به درستی مدیریت کند که حوادث مکرر گذشته نیز بیانگر این واقعیت است.
عزیزی آموزشهای مردمی را در بحران مهم عنوان کرد و گفته: آموزشهای مردمی و برگزاری مانور، آمادگی مردم را در مقابله با حوادث بالا میبرد لذا آگاهسازی مردم از بلایای طبیعی باعث میشود در هنگام وقوع بتوانند از خسارات احتمالی جلوگیری کنند.
به این ترتیب به نظر می رسد با وجود این همه هشدار، تهران هنوز برنامه ای برای زلزله احتمالی ندارد و فقط باید دعا کرد زمین در پایتخت نلرزد.
یکشنبه 94 شهریور 8 , ساعت 9:13 عصر
تهران به عنوان پایتخت ایران، مانند بسیاری از شهرهای دیگر کشور روی خط زلزله قرار دارد اما امروز سال ها از بزرگترین زلزله تهران می گذرد و همین امر باعث شده تا هشدارها برای وقوع زلزله ای عظیم در این کلانشهر هر سال جدی تر شود.
نوشته شده توسط محمد مبین احسانی نیا | نظرات دیگران [ نظر]