سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یکشنبه 94 شهریور 8 , ساعت 10:27 عصر
زبان دراز ترین سگ دنیا

یکشنبه 94 شهریور 8 , ساعت 9:14 عصر
«تنهایی لیلا» قصه میردامادی اش در چاله گرته برداری از روابط افسانه و حاج آقا یوسف فیلم رسوایی می افتد و به سادگی شروع و موتور محرکه قصه، با روایتی شبیه رسوایی آغاز می شود با این تفاوت که قصه افسانه و حاج آقا یوسف در فیلم رسوایی ده نمکی عاشقانه نیست.
گروه فرهنگی مشرق - سریال «تنهایی لیلا» آنطور که در مقدمه روایی، از هویت مجموعه و پیرنگ داستانی‌اش مشخص بود و تبلیغات فراوانی که حول این سریال شکل گرفت، قرار بود یکی از سریال های ویژه و منحصر به فرد سیما در فصل داغ تابستان، پس از ماه مبارک رمضان باشد. تبلیغات سازندگان با اتکاء به نام کارگردان، خبر از صاحبدلانی دیگر می داد. مقدمه روایت با تاثیر شگفت انگیز مرگ اندیشی وتراژدی در انتظار آدمی، نوید بت‌شکنی دراماتیک در سازو کار تلویزیون را می داد. بی انصافی است که تاثیر نمایش کهن الگوی میردامادی و نگرش به سرشت و سرنوشت آدمی را درهمان مقدمه سریال منکر شویم. اما با گذشت بیست و اندی قسمت از سریال، خیزش دراماتیک پر شور سریال تنهایی لیلا با عدم دقت بر روی جزئیات نمایشی که می توانست بسیار موفق باشد تبدیل یه یک تراژدی نمایشی تبلیغی بی‌اثر شد.
پس از قسمت هفتم، تنهایی لیلا، در محتوا و روایت دچار افت فاحشی شد و با نمایش قسمت های بعدی مشخص شد که کلیت سریال بر اساس ایده ای کاملا یک خطی شکل گرفته و فیلمنامه نگاری حین فیلمبرداری، آسیب های فراوانی را به بدنه درام زده است و شتاب در تولید سبب شده تا نویسنده برای ارتقاء داستان به هر ترفند دم دستی چنگ اندازد. روایتی که با بهره بری از کهن الگوی ازدواج «میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی» ،ملقب به میرداماد آغاز می شود اما در ادامه و پس مرگ شخصیت محمد که تمثیلی امروزی از میرداماد است داستان تنهایی لیلا، بدل به یک مالنای فارسی می شود.مالنایی بودن سریال هم عیب نیست، اما عرصه رسانه ملی نباید تجلی قصه های غیر بومی باشد یا برگردان تلویزیونی فیلم سینمایی رسوایی. خلاقیت در قصه گویی است که عطش مخاطب هفتاد میلیونی را برطرف می کند.

«تنهایی لیلا» قصه میردامادی اش در چاله گرته برداری از روابط افسانه و حاج آقا یوسف فیلم رسوایی می افتد و به سادگی شروع و موتور محرکه قصه، با روایتی شبیه رسوایی آغاز می شود با این تفاوت که قصه افسانه و حاج آقا یوسف در فیلم رسوایی ده نمکی عاشقانه نیست، اما نویسنده «تنهایی لیلا» همان الگوی رسوایی افسانه و حاج یوسف را عاشقانه کرده است و با ترفندی نه چندان پیچیده و خاص، الگوی رسوایی را با روایت شیخ میرداماد در آمیخته و ماحصلش شده چند قسمت ابتدایی تنهایی لیلا.


ازمیرداماد تا مالنا!


حکایت تنهایی لیلا پس از مرگ محمد لحن مالنایی به خود می گیرد. بحث هایی که حول کاراکتر لیلا شکل می گیرد و تلاش زرین(حسن پورشیرازی) و شایان(سام قریبیان) برای شکار لیلا و پچ پچ های اهالی شهر کوچک و فوج اتهام زنی به این زن، حتی  دادگاهی که برگزار می شود، لحن کاملا مالنایی فیلم را کامل می کند. حتی جغرافیای فیلم نیز ناخواسته شهر کاستلکوتوی سیسیل ایتالیا،شهری که مالنا در آن زندگی می کند را در ذهن متبادر می کند. از سوی دیگر شخصیت زرین به کاراکتر آقا شریف (محمدرضا شریفی نیا) در فیلم رسوایی شباهت دارد و نمود پررنگ این شخصیت سبب می شود گاهی زرین (حسن پورشیرازی) به وکیل سنتوربی ( گیلبرتو آدنا) مالنا شباهت پیدا کند. چون فیلمنامه خواستگاه ارجینالی ندارد،  نویسنده مجبور است دائما از این کاراکتر به آن کاراکتر سوئیچ کند. درسریال تنهایی لیلا فلاش بک ترفندی است برای پوشانیدن حفره های متعددی که کلیت روایت سریال بدان دچار است. بر خلاف روایت های کلاسیک، تراژدی یعنی مرگ محمد در همان ابتدای سریال رقم می خورد و کلیت روایت افشا می شود اما آنچه موجب مرگ محمد شده بازداشت لیلاست، حالا باید از آقای نویسنده پرسید لیلا به چه دلیل منطقی بازداشت می شود؟ از ابتدای داستان می فهمیم که لیلا درگیر دادگاه ورثه است امامدعی ورثه مگر می تواند حکم جلب لیلا را بگیرد؟! چرا در نهایت لیلا در مرحله نخست باوثیقه آزاد می شود و مسئله وثیقه شایان به تدریج فراموش می شودو پرونده شکایت ورثه به حکم تقسیم اراضی می انجامد بی آنکه بازداشت لیلا که منجر به مرگ محمد شد منطقی داشته باشد. پرونده لیلا در طول داستان سریال در حال حل و فصل است. ورثه جدید باید کارهای قانونی خود از طریق دادگاه پیگیری کند چطور می شود که ناگهان ورثه مدعی در مقام خوانده حکم بازداشت لیلا را دریافت می کند ؟! مگر لیلا زمینی مدعی را غصب کرده، مدعی باید شکایت خود را از طریق حکم دادگاه پیگیری کند و در نهایت دادگاه حکم می دهد که نیمی از زمین متعلق به ورثه قلابی است. پر واضح است که هیچ تحقیق قضایی در مورد سریال انجام نشده است و فلاش بک به ترفندی بدل شده که اصل موضوع یعنی بازداشت بیهوده و بی استدال لیلا که موجب مرگ محمد شده، فراموش شود.

ازمیرداماد تا مالنا!


مشکلات حقوقی و قضایی غیر باوری در این سریال، به بازداشت لیلا خلاصه نمی شود. یکی دیگر از ایرادات قضایی فیلم این است که هیچگاه مشخص نمی‌شود که لیلا و محمد آیا با دستور حاکم شرع ازدواج کرده‌اند یا با اذن پدر لیلا؟! اگر لیلا اذن پدر را نگرفته حتما با دستور حاکم شرع با محمد ازدواج کرده است و اگر با دستور حاکم شرع ازدواج صورت پذیرفته، چرا عموی محمد بدون هیچ شکایت قضایی به کلانتری مراجعه می‌کرده و محمد را به کلانتری می‌کشاند و در نهایت بدون هیچ انجام و سرانجامی از کلانتری خارج می شوند بی آنکه استدلال ازدواج لیلا برای مخاطب روشن شود.ضمن اینکه عموی هیچ دختری حتی با داشتن وکالت نمی تواند به دلیل ازدواج از داماد شکایت کند.
سریال«تنهایی لیلا» در شخصیت پردازی از دم دستی ترین ترفندها برای شخصیت پردازی کتایون (اندیشه فولاوند) استفاده شده است. استدلال های طراحی شخصیت آنچنان منطقی نیست. کتی دزدی کرده‌است و به زندان رفته است، حالا سئوال این است که بعد از آزادی از زندان که قصد دارد سرپرستی برادرش را به عهده بگیرد با چه دلیلی زندانی شده است. در نهایت با نسرین (نسرین مقانلو) شوهر زرین دستگیر می شود و زندان می شود محلی برای دلجویی و کلانتری محل تفریح شخصیت هایی که خلق شده اند. هر چند اندیشه فولاوند هر آنچه در چنته داشته رو کرده است اما کتی روی کاغذ طراحی منطقی ندارد و کاملا باسمه ای است. و این باسمه ای بودن به سایر شخصیت ها تسری یافته است و تلاش بازیگران موجب شده این تلاش متظاهرانه فرو نریزد.

ازمیرداماد تا مالنا!


در قسمت 18 بازهم اتفاق جالبی در سریال می افتد و زن شاکی (لیلا) مدعی مفقود شدن فرزند خویش است اما ناگهان وکیل شایان، در پرونده ای که به او مربوط نمی شود به مراجع قضایی مراجعه می کند و حکم بازرسی منزل لیلا از مراجع ذی صلاح می گیرد. در این بخش از داستان طرف مورد شکایت وکیل شایان، لطیف است و اصلا موضوع تفتیش خانه لیلا چه ربطی به وکیل شایان دارد؟ مشخص است که نویسنده برای یک تحقیق ساده به نزدیک ترین کلانتری محل اسکانش مراجعه نکرده است و برای پوشاندن این همه عیب قضایی و پلیسی دقیقا مثل گاف های سریال «انقلاب زیبا» تلاش چندانی نکرده است.

ازمیرداماد تا مالنا!


نویسنده تنهایی لیلا در سریال انقلاب زیبا سلطنت طلبان پیر و فرتوت که 36 سال قبل خدمتگزار پهلوی بودند را مثل جوانان های بیست و چند ساله چست و چابک خلق کرده بود که می دویدند و می جهیدند همچون رستم دستان. مشکل چنین سریال هایی که بدون پشتوانه تحقیقاتی و با شتاب ساخته می شوند انحصاری بودن تولید و درام نویسی در چنته چند تهیه کننده خاص و نویسندگانی است که قرار همه سریال های تلویزویونی را یک تنه بنویسند.بدین صورت خلاقیت توسط نیروهای تازه نفس وارد عرصه تولید آثار نمایشی سینما نخواهد شد.  


یکشنبه 94 شهریور 8 , ساعت 9:14 عصر
«تنهایی لیلا» قصه میردامادی اش در چاله گرته برداری از روابط افسانه و حاج آقا یوسف فیلم رسوایی می افتد و به سادگی شروع و موتور محرکه قصه، با روایتی شبیه رسوایی آغاز می شود با این تفاوت که قصه افسانه و حاج آقا یوسف در فیلم رسوایی ده نمکی عاشقانه نیست.
گروه فرهنگی مشرق - سریال «تنهایی لیلا» آنطور که در مقدمه روایی، از هویت مجموعه و پیرنگ داستانی‌اش مشخص بود و تبلیغات فراوانی که حول این سریال شکل گرفت، قرار بود یکی از سریال های ویژه و منحصر به فرد سیما در فصل داغ تابستان، پس از ماه مبارک رمضان باشد. تبلیغات سازندگان با اتکاء به نام کارگردان، خبر از صاحبدلانی دیگر می داد. مقدمه روایت با تاثیر شگفت انگیز مرگ اندیشی وتراژدی در انتظار آدمی، نوید بت‌شکنی دراماتیک در سازو کار تلویزیون را می داد. بی انصافی است که تاثیر نمایش کهن الگوی میردامادی و نگرش به سرشت و سرنوشت آدمی را درهمان مقدمه سریال منکر شویم. اما با گذشت بیست و اندی قسمت از سریال، خیزش دراماتیک پر شور سریال تنهایی لیلا با عدم دقت بر روی جزئیات نمایشی که می توانست بسیار موفق باشد تبدیل یه یک تراژدی نمایشی تبلیغی بی‌اثر شد.
پس از قسمت هفتم، تنهایی لیلا، در محتوا و روایت دچار افت فاحشی شد و با نمایش قسمت های بعدی مشخص شد که کلیت سریال بر اساس ایده ای کاملا یک خطی شکل گرفته و فیلمنامه نگاری حین فیلمبرداری، آسیب های فراوانی را به بدنه درام زده است و شتاب در تولید سبب شده تا نویسنده برای ارتقاء داستان به هر ترفند دم دستی چنگ اندازد. روایتی که با بهره بری از کهن الگوی ازدواج «میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی» ،ملقب به میرداماد آغاز می شود اما در ادامه و پس مرگ شخصیت محمد که تمثیلی امروزی از میرداماد است داستان تنهایی لیلا، بدل به یک مالنای فارسی می شود.مالنایی بودن سریال هم عیب نیست، اما عرصه رسانه ملی نباید تجلی قصه های غیر بومی باشد یا برگردان تلویزیونی فیلم سینمایی رسوایی. خلاقیت در قصه گویی است که عطش مخاطب هفتاد میلیونی را برطرف می کند.

«تنهایی لیلا» قصه میردامادی اش در چاله گرته برداری از روابط افسانه و حاج آقا یوسف فیلم رسوایی می افتد و به سادگی شروع و موتور محرکه قصه، با روایتی شبیه رسوایی آغاز می شود با این تفاوت که قصه افسانه و حاج آقا یوسف در فیلم رسوایی ده نمکی عاشقانه نیست، اما نویسنده «تنهایی لیلا» همان الگوی رسوایی افسانه و حاج یوسف را عاشقانه کرده است و با ترفندی نه چندان پیچیده و خاص، الگوی رسوایی را با روایت شیخ میرداماد در آمیخته و ماحصلش شده چند قسمت ابتدایی تنهایی لیلا.


ازمیرداماد تا مالنا!


حکایت تنهایی لیلا پس از مرگ محمد لحن مالنایی به خود می گیرد. بحث هایی که حول کاراکتر لیلا شکل می گیرد و تلاش زرین(حسن پورشیرازی) و شایان(سام قریبیان) برای شکار لیلا و پچ پچ های اهالی شهر کوچک و فوج اتهام زنی به این زن، حتی  دادگاهی که برگزار می شود، لحن کاملا مالنایی فیلم را کامل می کند. حتی جغرافیای فیلم نیز ناخواسته شهر کاستلکوتوی سیسیل ایتالیا،شهری که مالنا در آن زندگی می کند را در ذهن متبادر می کند. از سوی دیگر شخصیت زرین به کاراکتر آقا شریف (محمدرضا شریفی نیا) در فیلم رسوایی شباهت دارد و نمود پررنگ این شخصیت سبب می شود گاهی زرین (حسن پورشیرازی) به وکیل سنتوربی ( گیلبرتو آدنا) مالنا شباهت پیدا کند. چون فیلمنامه خواستگاه ارجینالی ندارد،  نویسنده مجبور است دائما از این کاراکتر به آن کاراکتر سوئیچ کند. درسریال تنهایی لیلا فلاش بک ترفندی است برای پوشانیدن حفره های متعددی که کلیت روایت سریال بدان دچار است. بر خلاف روایت های کلاسیک، تراژدی یعنی مرگ محمد در همان ابتدای سریال رقم می خورد و کلیت روایت افشا می شود اما آنچه موجب مرگ محمد شده بازداشت لیلاست، حالا باید از آقای نویسنده پرسید لیلا به چه دلیل منطقی بازداشت می شود؟ از ابتدای داستان می فهمیم که لیلا درگیر دادگاه ورثه است امامدعی ورثه مگر می تواند حکم جلب لیلا را بگیرد؟! چرا در نهایت لیلا در مرحله نخست باوثیقه آزاد می شود و مسئله وثیقه شایان به تدریج فراموش می شودو پرونده شکایت ورثه به حکم تقسیم اراضی می انجامد بی آنکه بازداشت لیلا که منجر به مرگ محمد شد منطقی داشته باشد. پرونده لیلا در طول داستان سریال در حال حل و فصل است. ورثه جدید باید کارهای قانونی خود از طریق دادگاه پیگیری کند چطور می شود که ناگهان ورثه مدعی در مقام خوانده حکم بازداشت لیلا را دریافت می کند ؟! مگر لیلا زمینی مدعی را غصب کرده، مدعی باید شکایت خود را از طریق حکم دادگاه پیگیری کند و در نهایت دادگاه حکم می دهد که نیمی از زمین متعلق به ورثه قلابی است. پر واضح است که هیچ تحقیق قضایی در مورد سریال انجام نشده است و فلاش بک به ترفندی بدل شده که اصل موضوع یعنی بازداشت بیهوده و بی استدال لیلا که موجب مرگ محمد شده، فراموش شود.

ازمیرداماد تا مالنا!


مشکلات حقوقی و قضایی غیر باوری در این سریال، به بازداشت لیلا خلاصه نمی شود. یکی دیگر از ایرادات قضایی فیلم این است که هیچگاه مشخص نمی‌شود که لیلا و محمد آیا با دستور حاکم شرع ازدواج کرده‌اند یا با اذن پدر لیلا؟! اگر لیلا اذن پدر را نگرفته حتما با دستور حاکم شرع با محمد ازدواج کرده است و اگر با دستور حاکم شرع ازدواج صورت پذیرفته، چرا عموی محمد بدون هیچ شکایت قضایی به کلانتری مراجعه می‌کرده و محمد را به کلانتری می‌کشاند و در نهایت بدون هیچ انجام و سرانجامی از کلانتری خارج می شوند بی آنکه استدلال ازدواج لیلا برای مخاطب روشن شود.ضمن اینکه عموی هیچ دختری حتی با داشتن وکالت نمی تواند به دلیل ازدواج از داماد شکایت کند.
سریال«تنهایی لیلا» در شخصیت پردازی از دم دستی ترین ترفندها برای شخصیت پردازی کتایون (اندیشه فولاوند) استفاده شده است. استدلال های طراحی شخصیت آنچنان منطقی نیست. کتی دزدی کرده‌است و به زندان رفته است، حالا سئوال این است که بعد از آزادی از زندان که قصد دارد سرپرستی برادرش را به عهده بگیرد با چه دلیلی زندانی شده است. در نهایت با نسرین (نسرین مقانلو) شوهر زرین دستگیر می شود و زندان می شود محلی برای دلجویی و کلانتری محل تفریح شخصیت هایی که خلق شده اند. هر چند اندیشه فولاوند هر آنچه در چنته داشته رو کرده است اما کتی روی کاغذ طراحی منطقی ندارد و کاملا باسمه ای است. و این باسمه ای بودن به سایر شخصیت ها تسری یافته است و تلاش بازیگران موجب شده این تلاش متظاهرانه فرو نریزد.

ازمیرداماد تا مالنا!


در قسمت 18 بازهم اتفاق جالبی در سریال می افتد و زن شاکی (لیلا) مدعی مفقود شدن فرزند خویش است اما ناگهان وکیل شایان، در پرونده ای که به او مربوط نمی شود به مراجع قضایی مراجعه می کند و حکم بازرسی منزل لیلا از مراجع ذی صلاح می گیرد. در این بخش از داستان طرف مورد شکایت وکیل شایان، لطیف است و اصلا موضوع تفتیش خانه لیلا چه ربطی به وکیل شایان دارد؟ مشخص است که نویسنده برای یک تحقیق ساده به نزدیک ترین کلانتری محل اسکانش مراجعه نکرده است و برای پوشاندن این همه عیب قضایی و پلیسی دقیقا مثل گاف های سریال «انقلاب زیبا» تلاش چندانی نکرده است.

ازمیرداماد تا مالنا!


نویسنده تنهایی لیلا در سریال انقلاب زیبا سلطنت طلبان پیر و فرتوت که 36 سال قبل خدمتگزار پهلوی بودند را مثل جوانان های بیست و چند ساله چست و چابک خلق کرده بود که می دویدند و می جهیدند همچون رستم دستان. مشکل چنین سریال هایی که بدون پشتوانه تحقیقاتی و با شتاب ساخته می شوند انحصاری بودن تولید و درام نویسی در چنته چند تهیه کننده خاص و نویسندگانی است که قرار همه سریال های تلویزویونی را یک تنه بنویسند.بدین صورت خلاقیت توسط نیروهای تازه نفس وارد عرصه تولید آثار نمایشی سینما نخواهد شد.  


یکشنبه 94 شهریور 8 , ساعت 9:13 عصر
تهران به عنوان پایتخت ایران، مانند بسیاری از شهرهای دیگر کشور روی خط زلزله قرار دارد اما امروز سال ها از بزرگترین زلزله تهران می گذرد و همین امر باعث شده تا هشدارها برای وقوع زلزله ای عظیم در این کلانشهر هر سال جدی تر شود.

 به گزارش مشرق، تهران به عنوان پایتخت ایران، مانند بسیاری از شهرهای دیگر کشور روی خط زلزله قرار دارد اما امروز سال ها از بزرگترین زلزله تهران می گذرد و همین امر باعث شده تا هشدارها برای وقوع زلزله ای عظیم در این کلانشهر هر سال جدی تر شود.وقوع زلزله 4.6 ریشتری فیروزکوه نیز این روزها مزید بر علت شده تا تهران و تهرانی ها این روزها بیشتر مورد توجه کارشناسان زمین شناسی باشند.

به عنوان مثال، نصرالله کمالیان کارشناس زلزله شناسی در ان خصوص معتقد است: تحریک گسل شمال تهران به واسطه زمین لرزه فیزورکوه خارج از ذهن نیست. در ایران هرلحظه احتمال زلزله های مخرب وجود دارد. اما نکته مهم این است که زلزله به خودی خود مسئله ایجاد نمی کند بلکه ما و محیطی که ساخته ایم سبب بروز مشکلات می شود.

وی با اشاره به خطرات زلزله در مناطق پرجمعیت تهران می گوید: مسئله مانیتورینگ زلزله و دقت در روند زلزله خیزی بسیار اهمیت دارد اما متاسفانه در ایران فقط سازمان تشکیل داده اند و به مسئله مانیتورینگ زلزله چندان اعتنا نشده است.

کمالیان درباره تخمین تلفات جانی و مالی در زلزله احتمالی پایتخت می گوید: زلزله در تهران فاجعه است و اگر از 5/5 ریشتر بالاتر برود خسارات مالی و جانی بسیاری دارد. زلزله در پایتخت سبب زلزله اجتماعی و اقتصادی در ایران می شود.

این در حالی است که پدر علم زلزله‌شناسی هم با اشاره به وقوع زلزله 6/4 ریشتری سه‌شنبه شب در فیروزکوه، نسبت به وقوع یک زمین لرزه هولناک در آینده‌ای نزدیک در منطقه شمال شرقی تهران هشدار داده است.

بهرام عکاشه تاکید کرده: زلزله اخیر در فیروزکوه می‌تواند زنگ خطر و مقدمه‌ای برای وقوع زلزله بزرگ‌تری باشد که اکنون پس از گذشت 185 سال از زلزله ویرانگر قبلی در سال 1830 احتمال آن بالاست، چون با داده‌هایی که وجود دارد، یک ریتم 200-150 ساله به شکل ریاضی و نه به شکل ژئوفیزیکی، به دست می‌آید.

 عکاشه تصریح کرد: این را باید صراحتا اعلام کرد که زلزله‌ای که انتظار وقوع آن در آینده نزدیک و درست در همین منطقه فیروزکوه می‌رود، قطعا منجر به این خواهد شد که گسل‌های تهران و زلزله‌های تهران هم فعال شوند.  

اگر تهران در شب بلرزد....

شهر در خواب ناز است اما در دل زمین جوششی بر پاست.انگار زمین دلش پر است از ما آدمها.شاید هم دلش برایمان تنگ شده و می خواهد در آغوشمان بگیرد پس بی رحمانه می لرزد و می لرزد.سراسیمه از خواب بیدار می شوم .احساس می کنم دنیا روی سرم می چرخد . تمام آموزشهایی را که در مورد زلزله دیده ام از یاد می برم و تنها چیزی که به ذهنم می رسد فرار از خانه است.سر گردان و گیج با لباس خواب از خانه بیرون می دوم و به پارک روبه رو پناه می برم.هنوز گیج خوابم و انگار همه چیز رویاست.

چشمانم را که باز می کنم خیابان محل زندگی ام را نمی شناسم!انگار به ویرانه ای پا نهادم پر از خرابه های متروک!صدای شیون و فریاد از هر سو به گوش می رسد.نه این رویا نیست.شهرم ویران شده است و من خوش شانس بودم که زیر خروارها خاک مدفون نشده ام.نمی توانم فکر کنم.حیران مانده ام.ناگهان مثل دیوانه ها به سوی خرابه های خانه ام می دوم.پدرو مادرم .اسمشان را دیوانه وار فریاد میزنم و تلاش می کنم خاک را با دستهایم کنار بزنم اما بی فایده است.اشکهایم را پایانی نیست.فریاد در گلویم یخ بسته و من تنها به خرابه های خانه تکیه زده ام.از گروه امداد خبری نیست.کابلهای برق و تلفن قطع شده و شهر در تاریکی و وحشت فرو رفته است.به دنبال وسیله ای برا کنار زدن خاک می گردم.یک بیل پلاستیکی گوشه پارک پیدا می کنم.جمعیت رفته رفته بیشتر می شود و صدای شیونها هم بیشتر به گوش می رسد.انگار مردم تازه فهمیدند که به چه مصیبتی دچار شدند.

خورشید ساعتهاست که طلوع کرده و من همچنان در حال کنار زدن آوار از جایی که تخمین زده ام اتاق خواب پدر و مادرم است, هستم.چند جوان هم از گوشه و کنار برای کمک آمده اند.خبر می رسد که نیروهای امداد در حال پخش شدن در سطح شهر هستند..با رسیدن نیروهای امداد و اصرار من بالاخره پدر و مادرم را از زیر آوار بیرون میکشیم.هنوز نفس می کشند!آنها را به امدادگران می سپارم و برای کمک به دیگران راهی می شوم.خیابانهای شهر قابل تشخیص نیستندومیدانها ویران شده اند.چیزی از ساختمان شهرداری منطقه مان باقی نمانده!!ااینجا تهران نیست نه اینجا نمی تواند شهر من باشد.
 
چند روزپس از وقوع زلزله

باران می بارد .باران، نزول رحمت از آسمان نیست، وقتی صبح، صبح زلزله باشد. انگار نمی شود وقتی که زمین می لرزد، دل آسمان نلرزد و اشک نبارد. همیشه همین است، زیر خرابه های زلزله، نفسی اگر باشد، با گل شدن خاک بند می آید. وقتی اعتمادی به زمین نباشد، کسی زیر سقف بند نمی شود. زیر باران، جماعت وحشت زده مقابل هلال احمر ایستاده اند.

عملیات امداد رسانی به کندی انجام می شود و هنوز عده زیادی زیر آوار مانده اند.راههای ارتباطی به تهران قطع شده است..جاده های شمالی به علت ریزش کوه کاملا بسته شده و وضعیت دیگر جاده ها نیز بحرانی است.باران هم بر شدت وحشت مردمی که سرپناهی برای ماندن ندارند افزوده است.مردم جلوی کانکسها و ماشینهای هلال احمر جمع شده اند زیرا شنیده اند هلال احمر به آنها چادر می دهد اما این انتظار زیر باران می خشکد وقتی که صدایی از داخل یک خودرو بلندمی گوید:"در انبار چیزی برای تحویل به شما نداریم. لطفا برگردید، صبح فردا وسایل مورد نیاز به زلزله زده ها اهدا می شود" وزمزمه هایی از میان جمعیت بلند می شود:"این فردا که می گویید چرا نمی آید!" نیروهای هلال احمر تلاش می کنند افراد زیر آوار مانده را بیرون بکشند.

خاک به کندی کنار می رود و به سرعت به جای اولش باز می گردد.همه نا امیدانه می گویند:" خاک که گل می شود, معمولا کسی از زیر گل زنده بیرون نمی آید."اما این ناامیدی باعث نمی شود امداد گران و مردم سالم به تلاش برای نجات ادامه ندهند.کمبود مواد غذایی و آب بین مردم تهران بیداد می کند.برای جمعیت 17 میلیونی تهران که همیشه هر چه خواسته اند کم و بیش داشتند تحمل این وضع بسیار دشوار است.تعداد تلفات از رقم میلیون گذشته و دارد به میلیونها نزدیک می شود.

ناگهان صدای شیون امدادگران را می شنوم .همه اشک می ریزند. دو نفر در آغوش یکدیگر ناگهان مرگ را فهمیده اند.جنازه ها اما چند روز است که روی زمین مانده و وحشت از بیماری و طاعون درد دیگری است که شهر را فرا گرفته است.با وجود فعالیت دهها لودر، بیل مکانیکی و بولدوزر، گورستان تهران برای پذیرش و دفن این همه جنازه بسیار کوچک به نظر می رسد و پا سخگوی این همه جنازه نیست.تهران بوی مرگ می دهد.تجهیزات پزشکی برای امداد رسانی به بیماران کافی نیست و شهر انگار هر کمکی را می بلعد و باز هم گرسنه است .هر بار تضاد رنگ های شاد پتوها و کبودی مرده های لای پتو پیچیده شده در چشم ها می نشیند و باران اشکها ادامه داردتهران یکپارچه در عزاست.تهران مرده است.
 
بحران نزدیک است، چه باید کرد؟

شاید متن بالا تصور زنده ای باید از انچه در هنگام وقوع زلزله در تهران می تواند اتفاق بیافتد.تصوری تلخ که هر لحظه امکان تحقق آن وجود دارد و ستاد مدیریت بحران کشور برنامه مدونی در خصوص وقوع این حادثه احتمالی ندارد.

به تازگی نیز رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس بر لزوم چاره‌اندیشی و اتخاذ تدابیر لازم برای مدیریت بحران در کشور تاکید کرده است.

 عبدالرضا عزیزی، با انتقاد از اینکه سازمان مدیریت بحران تاکنون نتوانسته حوادث را مورد ارزیابی سریع و دقیق قرار دهد، تصریح کرده: متاسفانه این سازمان تاکنون نتوانسته حوادث را به درستی مدیریت کند که حوادث مکرر گذشته نیز بیانگر این واقعیت است.

 عزیزی آموزش‌های مردمی را در بحران مهم عنوان کرد و گفته: آموزش‌های مردمی و برگزاری مانور، آمادگی مردم را در مقابله با حوادث بالا می‌برد لذا آگاه‌سازی مردم از بلایای طبیعی باعث می‌شود در هنگام وقوع بتوانند از خسارات احتمالی جلوگیری کنند.

به این ترتیب به نظر می رسد با وجود این همه هشدار، تهران هنوز برنامه ای برای زلزله احتمالی ندارد و فقط باید دعا کرد زمین در پایتخت نلرزد.


یکشنبه 94 شهریور 8 , ساعت 9:11 عصر
سفیر جدید مغولستان صبح امروز یکشنبه استوارنامه‌ی خود را به حسن روحانی رییس جمهور تقدیم کرد.

عکس/ لباس مغولی سفیر در ساختمان ریاست جمهوری

عکس/ لباس مغولی سفیر در ساختمان ریاست جمهوری

عکس/ لباس مغولی سفیر در ساختمان ریاست جمهوری


<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

ابزار هدایت به بالای صفحه