حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .
نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است .
القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .
" از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است ، در تاریخ معروف است " .
از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود .
مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت .
برای نمونه ، یکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید .
گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟
گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود .
خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟
من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند .
یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید .
دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟
آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی پاسخ آن را می گویم .
این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد .
خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد .
معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است
. سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری می گویم .
معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد .
این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد .
روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس .
یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید .
سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند .
مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند :
ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند .
اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند .
فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند .
عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم .
ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت .
آثار فکری و روایاتی که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود .
از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد .
این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید .
آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت .
ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی سودی نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای دیگری هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت .
حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح :
1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )
2 - ابواحمد موسی مبرقع
3 - ابواحمد حسین
4 - ابوموسی عمران
5 - فاطمه
6- خدیجه
7- ام کلثوم
8- حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت .
بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است .
ز مبعث خاتم الانبیا تا مبعث خاتم الاوصیا از بعثت محمد تا برانگیخته شدن محمد; از آغازی غریبانه تا آغازی دیگر: «بدا الاسلام غریبا و سیعود غریبا»; از «جاء الحق » تا «جاء الحق » که آن روز رسول خدا با بعثتش، بت ها را سرنگون ساخت; باطل را از میان برداشت و بر جهالت و برداشت های غلط از زندگی آدمی، خط بطلان کشید، و امروز که فرزندش امام موعود، ظهور خواهد کرد، بت های عصر نوین را خواهد شکست و از فرهنگ مترقی اسلام پرده برخواهد داشت تا آن جا که بپندارند دینی نوین آورده است، و باطل را درهم فروخواهد ریخت که امام باقر - علیه السلام - فرمود: «اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل; اگر قائم آل محمد -علیه السلام - قیام کند، دولت باطل نابود خواهد شد». در روایت ولادت نیز، حکیمه خاتون گوید: هنگامی که مهدی زاده شد، پاک و طاهر بود و بر بازوی راستش نوشته بود:«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا». آری، همان گونه که رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - ماموریت می یابد که بت ها را درهم شکند و خط سرخ بر آن چه غیر خدایی دارد بکشد و کفر و شرک و ضلال را مضمحل و نابود سازد و حق و هدایت و روشنایی را جایگزین باطل و جهالت و گمرهی نماید، حجت خدا بر زمین; یعنی «ابا صالح » نیز ماموریت دارد تا با ظهورش، حق را نمایان سازد و باطل را از صحنه خارج نماید و قدرت های ضد خدایی را درهم شکند و زورگویان و ستم پیشگان و جهان خواران و جائران و جباران را محو و نابود کند و از صحنه گیتی براندازد و پرچم حکومت راستین الهی را در سراسر جهان به اهتزاز درآورد. اگر آن روز آخرین پیام رسان خدا - که درود بی پایان بر او و خاندان پاکش باد - بر فراز خانه خدا برآمد و بت ها را یکی پس از دیگری درهم فرو ریخت و آوای دلنشینش در فضای ظلمتکده مکه، بلند شد که: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا»، به زودی نیز آخرین جانشینانش در کنار خانه خدا، همان نوا را سر خواهد داد و این زمان دعوت الهی را تکرار خواهد کرد که: ای مردم «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین ». تا آن روز این دو فریاد هم چنان در فضای جهان طنین انداز است که: «لا اله الا الله » و «بقیة الله خیر لکم ». و اگر آن روز رسول خدا در یک حرکت سریع به اذن خداوند، 360 بت را از خانه خدا زدود، فرزندش نیز حکومت های باطل را می زداید و بت ها را می شکند و حکومت واحده حق را جایگزین صدها حکومت پوشالی باطل خواهد نمود و به اثبات خواهد رساند که: آری! باطل، توانایی آن را ندارد که در برابر حق و حق جویان بایستد و پایدار بماند. همواره پیروزی و سرافرازی با حق است و بس. امیرالمؤمنین - علیه السلام - در بیست و ششمین خطبه نهج البلاغه می فرماید: «ان الله بعث محمدا - صلی الله علیه و آله - نذیرا للعالمین و امینا علی التنزیل و انتم معشر العرب علی شر دین و فی شر دار، منیخون بین حجارة خشن و حیات صم، تشربون الکدر و تاکلون الجشب، و تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم، الاصنام فیکم منصوبة و الآثام بکم معصوبة; خداوند حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - را برای هشدار دادن به مردم جهان و پاسداری از قرآن فرستاد، در حالی که شما، گروه اعراب، زشت ترین آیین را برای خود برگزیده و در بدترین جایگاه به سر می بردید. در میان سنگ های درشت خارا خانه می ساختید و با مارهای زهردار می زیستید. آب لجن می نوشیدید. غذای خشن می خوردید. خون یکدیگر را می ریختید. از خویشاوندان دوری می کردید، بت در میان شما نصب شده بود و از گناهان اجتناب نمی کردید. در چنین جاهلیتی که مردم از فرهنگ و اخلاق و انسانیت کاملا به دور بودند و فروغ حق و حقیقت رخت بر بسته و درخت علم و دانش، پژمرده و پرچم شقاوت و درندگی و نادرستی، نصب شده بود، خداوند حجتش و رسولش و پیام رسانش را برانگیخت تا فرهنگ پیشتاز اسلام را جایگزین آن همه نادرستی ها و کژی ها و جهالت ها کند و به جای زنده به گور کردن دختران و کشتن معصومان و ریختن خون مظلومان، نه تنها به انسان ها، بلکه با حیوانات نیز خوش رفتاری شود و اخلاق الهی و منش ربانی، حاکم گردد و به جای بدبختی و ذلت و عقب افتادگی، پایداری و عزت و عظمت و سربلندی نصیب مسلمین گردد». امام صادق(ع) درباره قیام امام زمان(عج) می فرماید: «اذا قام القائم حکم بالعدل، وارتفع فی ایامه الجور، و امنت السبل، واخرجت الارض برکاتها، و رد کل حق الی اهله...; (1) هرگاه قائم آل محمد قیام کند، با عدل و داد حکومت نماید و ظلم و ستم در دورانش برطرف شود و راه ها امن گردد و برکت های زمین ظاهر شود و حق ضایع شده هر کس را به خویش باز گرداند». و نیز همان حضرت می فرماید: «یصنع کما صنع رسول الله(ص)، یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله صلی الله علیه و آله امر الجاهلیة، و یستانف الاسلام جدیدا بعد ان یهدم ما کان قبله; (2) رفتارش چون رسول الله است، آن چه آیین غلط است، نابود می سازد چنان که پیامبر نیز آیین جاهلیت را برانداخت و اسلام را از نو در گیتی حاکم می نماید; هم چنان که دیگر حکومت ها را از بین می برد». بعثتی است; مانند بعثت رسول الله(ص) که دولت باطل را سرنگون ساخت و حق را حاکم نمود. در این زمان نیز مبعث دیگری تکرار می شود. این بار نیز «محمد» مبعوث شده است که فسق و فجور و تباهی را برطرف سازد و ظلم و بی دادگری و تجاوز و نادرستی را از بین ببرد. و در این راه، مانند جدش اذیت و آزار می بیند و به خاطر گسترش عدل و داد، برای خدا، همه اذیت ها و شکنجه ها را تحمل می کند. امام باقر - علیه السلام - فرمود: «ان صاحب هذا الامر لو ظهر، لقی من الناس مثل ما لقی رسول الله صلی الله علیه و آله و اکثر; (3) امام زمان، هرگاه ظهور کند، همان گونه که پیامبر از مردم اذیت دید، او هم چنان، بلکه بیش تر اذیت می بیند». امام صادق - علیه السلام - می فرماید: «یعز الله به الاسلام بعد ذله و یحییه بعد موته... و یدعو الی الله بالسیف، فمن ابی قتل و من نازعه خذل. یظهر من الدین ما هو علیه الدین فی نفسه ما لو کان رسول الله صلی الله علیه و آله یحکم به. یرفع المذاهب من الارض فلایبقی الا الدین الخالص; (4) خداوند، اسلام را به واسطه او عزت می بخشد، پس از آن که خوار شده باشد و اسلام را زنده می کند، پس از آن که مرده باشد. او با شمشیر (سلاح) مردم را به سوی خدا دعوت می کند، پس اگر کسی نپذیرفت کشته می شود و اگر کسی با او جنگید، خوار و ذلیل می گردد. امام زمان، دین را چنان که باید باشد، ظاهر و آشکار می گرداند و چنان که رسول خدا، حکومت می کرد، حکومت می کند. تمام مذاهب و آیین ها را جز دین خالص خداوند، از میان برمی دارد.» چقدر زیبا و جالب، امام معصوم - سلام الله علیه - بین دو برانگیخته شدن و دو بعثت پیامبر و امام زمان، مقایسه می کند. چقدر زیبا رفتارهای امام را با نیای بزرگوارش، یکسان می داند; تو گویی پیامبر از نو برانگیخته شده و پرده های تاریک ظلمت و گمراهی را که هزاران بار، تاریک تر و نارواتر از جاهلیت دوران رسول خدا است، با قدرت الهی و به کمک مؤمنان و منتظران فرج، درهم می نوردد و پرچم «لا اله الا الله » را همان سان که جد اطهرش برافراشت، برفراز گیتی می افرازد. با دشمنان خدا و منافقان و کافران و مشرکان - که چقدر زیادند و در رنگ و پوست ها و لباس های گوناگون پراکنده اند - چنان مبارزه ای بی امان می کند و کارزار می نماید تا اثری از فتنه بر زمین نماند. «وقاتلوهم حتی لاتکون فتنة و یکون الدین کله لله » و اگر آن زمان، رسول خدا فرصت کافی نیافت تا تمام مشرکان و منافقان را از بین ببرد، امروز فرزندش با تمام قدرت، این امر الهی را اجرا می سازد. گویا هنوز تاویل این آیه شریفه نرسیده است. وقتی این آیه تاویل می یابد که اثری از مشرکین و منافقین نباشد. امیر مؤمنان - علیه السلام - می فرماید: «و لا یبقی ارض الا نودی فیها شهادة ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و ان محمدا رسول الله; و هیچ سرزمینی نمی ماند جز آن که شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر در آن برملا می گردد». و آن چه روز فرخنده ای است. حق جویان لحظه لحظه عمر خود را منتظر آن «روز موعود» هستند. منتظرند که بین رکن و مقام، امام و منجی خود را ببینند، با او «بیعت » کنند، چنان که با جدش نادیده بیعت کردند. منتظرند که پس از قرن ها انتظار، وارث زمین گردند: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین. و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون ». منتظرند تا در زیر سایه امامشان، با دشمنانش کارزار کنند و ظالمان و ستم پیشگان را از زمین بردارند; همان ها که در طول سالیان دراز، شیعیان و پیروان امامان را آزار می دادند و از هیچ شکنجه ای - چه روحی و چه جسمی - فروگذار نمی کردند; اکنون نور خدا نمایان شده و آنان که خواستند این نور را در طول تاریخ خاموش نمایند، باید امروز خاموش گردند که این نور خاموش شدنی نیست: «یریدون لیطفئوا نور الله بافواهم والله متم نوره » و با ظهور مهدی، این نور کاملا گسترده می شود و فروغش همه جا را فرا می گیرد، هرچند کافران و مشرکان را خوش نیاید. و منتظران، هر صبح و شام درگاه و بی گاه دست دعا و نیایش را بلند کرده اند و فریاد می زنند «عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان » و باید بسیار «دعای فرج » کنند تا صاحبشان از راه رسد، تا ابراهیم با تبر بت شکنش و موسی با عصای معجزه آسایش و عیسی با دم روح اللهیش و محمد با قرآنش و علی با ذوالفقارش برسند که او وارث تمام پیامبران و امامان و تمام تقوا پیشگان و مجاهدان و صدیقان و شهیدان است. و چقدر تاکید بر انتظار فرج شده است که رسول خدا فرمود: «انتظار الفرج عبادة. افضل اعمال امتی انتظار فرج الله عزوجل; (5) نتظار فرج، عبادت است. برترین و بهترین اعمال امتم، انتظار فرج از سوی خدای - عزوجل - است ». و این منتظران ظهورش - شیعیان حقیقی - برترین انسان ها هستند و از پیروان و اصحاب سایر امامان نیز شاید برتر باشند، چرا که ندیده به امامشان ایمان آورده اند. اینها را رسول خدا(ص) برادران خود می داند و وقتی به یاد برادرانش می افتد و اظهار علاقه به آنان می کند، یکی از اصحاب عرضه می دارد: مگر ما برادرانت نیستیم، ای رسول خدا؟ حضرت می فرماید: «نه! شما اصحاب من هستید، ولی برادرانم کسانی هستند که در آخر الزمان می آیند و به من ایمان می آورند، در حالی که مرا ندیده اند... همانا آنان چراغ های هدایت در تاریکی هستند که خداوند آنها را از فتنه های ظلمانی می رهاند». (6) خوشا به حالتان ای صابران در دوران غییبت; خوشا به حالتان ای پایداران در محبت و عشق به حضرت حجت; خوشا به حالتان ای منتظران واقعی فرج; و خوشا به حالتان ای پیروان صدیق و مخلص امام زمان. هم چنان پابرجا بمانید و استقامت ورزید و مواظب باشید که کژی های فریب دهنده، شما را کج و راست نکند و در احیای امر الهی، پیشتاز و پیشگام باشید و به انتظار یاری رساندن به «مضطر» واقعی همواره «امن یجیب » بخوانید تا خداوند دعایتان را مستجاب گرداند و پراکندگی هایتان را مبدل به وحدت سازد و «سوء» را از شما برطرف نماید. در پایان، فرا رسیدن این دو عید بزرگ را به امت «پاسداراسلام »، به ویژه مقام معظم رهبری، تبریک و تهنیت گفته، از خدای بزرگ مسالت داریم ما را در راه احقاق حق، پایدار گرداند و ما را جزء منتظران واقعی آن حضرت قرار دهد. اکنون برای تیمن و تبرک، سخنی والا و دلنشین از خمینی عزیز - قدس سره - نقل می کنیم که چه زیبا، ظهور امام زمان را امتداد و غایت بعثت تمام پیامبران می داند و آن را ثمره دردها و رنجهایشان می شمارد: «سالروز مبارک ولادت با سعادت و پربرکت حضرت خاتم الاوصیاء و مفخر الاولیاء حجة بن الحسن العسکری - ارواحنا لمقدمه الفداء - بر مظلومان دهر و مستضعفان جهان مبارک باد. و چه مبارک است، میلاد بزرگ شخصیتی که برپاکننده عدالتی است که بعثت انبیا - علیهم السلام - برای آن بود. و چه مبارک است زاد روز ابرمردی که جهان را از شر ستمگران و دغل بازان تطهیر می نماید و زمین را پس از آن که ظلم و جور، آن را فرا گرفته، پر از عدل و داد می نماید و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را «وارثان ارض » می نماید. و چه مسعود و مبارک است روزی که جهان از دغل بازی ها و فتنه انگیزی ها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی، گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخ های ستم و کنگره های بی داد فرو ریزد و آن چه غایت بعثت انبیاء - علیهم صلوات الله - و حامیان اولیاء - علیهم السلام - بوده، تحقق یابد و برکات حق تعالی بر زمین نازل شود و قلم های ننگین و زبان های نفاق افکن شکسته و بریده شود و سلطان حق تعالی بر عالم پرتوافکن گردد و شیاطین و شیطان صفتان به انزوا گرایند و سازمان های دروغین حقوق بشر از دنیا برچیده شود و امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور این مولود فرخنده، هرچه زودتر فرا رساند و خورشید هدایت و امامت را طالع فرماید. و اکنون ما منتظران مقدم مبارکش مکلف هستیم تا با تمام توان، کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولی عصر - عجل الله فرجه - حاکم کنیم و از تفرق و نفاق و دغل بازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم و همگان در مقابل قانون خاضع باشیم و با صلح و صفا و برادری و برابری به پیشبرد انقلاب اسلامی کوشا باشیم و حق متعال را در همه احوال، حاضر و ناظر بدانیم و تخلف از دستورات اسلام ننماییم و به وسوسه فتنه انگیزان، اعتنا نکنیم ». (7) پی نوشت ها: 1) منتخب الاثر، ص 308. 2) بحارالانوار، ج 52، ص 352. 3) بحارالانوار، ج 52، ص 362. 4)بشارة الاسلام ، ص 297. 5) بحارالانوار، ج 52، ص 122. 6) منتخب الاثر، ص 515 و 516. 7) صحیفه نور، 28 / 3 / 1360.انگیزه دو بعثت
روز موعود
انتظار از نظرگاه امام خمینی(ره)
با فرا رسیدن ماه پر برکت رجب، بهار خودسازی آغاز می شود . در فرهنگ مؤمنان پارسا و اهل سلوک و معرفت، ماه رجب از فرصت های ارزشمند و ایام گرانقدری است که نسیم رحمت الهی بیش از روزهای معمولی می وزد و باران رحمت الهی بیش از دیگر ایام بر جهان هستی می بارد . به قول محدث قمی قدس سره: «بدانکه این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در شرافت تمام اند، و روایت بسیار در فضیلت آن ها وارد شده، بلکه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت شده که رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد . » در ارزیابی و قدرشناسی از ماه ها در روایات دو نگاه وجود دارد: گاهی ماه رجب را «ماه خدا» ، ماه شعبان را «ماه رسالت » ، و ماه رمضان را «ماه امت » نامیده اند و گاهی برعکس، ماه رجب را «ماه ولایت و امامت » و ماه شعبان را «ماه نبوت » و ماه رمضان را «ماه خداوند» معرفی کرده اند . این دو گونه روایات مولود دو نگاه و دو زاویه دید است . اسوه عارفان و مجاهدان روزگار ما امام خمینی قدس سره پیوند و ارتباط این سه موضوع را در آداب الصلاة چنین آورده است: «شیخ عارف شاه آبادی رحمه الله می فرمودند که شهادت به ولایت در شهادت به رسالت منطوی است، زیرا که ولایت باطن رسالت است و نویسنده گوید: که در شهادت به الوهیت، شهادتین، منطوی است جمعا و در شهادت به رسالت، آن دو شهادت نیز منطوی است، چنانچه در شهادت به ولایت آن دو شهادت دیگر منطوی است والحمد لله اولا وآخرا . (1) » از امام کاظم علیه السلام چنین بازگو شده است: «رجب نهر فی الجنة، اشد بیاضا من اللبن واحلی من العسل، من صام یوما من رجب سقاه الله عزوجل من ذلک النهر (2) ; رجب نام نهری در بهشت است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است . هر کس یک روز از [ماه] رجب را روزه بگیرد، خدای عزوجل از آن نهر به او آب دهد .» امام صادق علیه السلام از پدران خویش نقل می کند که علی علیه السلام خوش داشت انسان خود را چهار شب در سال برای عبادت فارغ سازد; اولین شب ماه رجب، شب عید قربان، شب عید فطر و شب نیمه شعبان (3) . اهمیت ماه عظیم رجب به حدی است که علامه مجلسی رحمه الله در فضیلت آن ماه و روزه آن بیش از چهل حدیث در جلد نود و چهارم بحار الانوار آورده و با عبارات گوناگون، عظمت، فضیلت، قداست و عنایات خاص الهی را در این ماه یاد آور شده است . ماه رجب بهترین فرصت برای تقویت ایمان و پارسایی است . ماه رجب، ماه دعا و نیایش، ماه خودسازی، ماه نماز و استغفار و آمرزش، ماه زیارت و دیدار اولیای الهی، ماه تهذیب اخلاق و رفتار، ماه پاکی جسم و جان، ماه ذکر توحید و تسبیح و تحمید، ماه بیعت و صلوات بر پیامبر و خاندان پاک او، ماه اعتکاف و حضور صادقانه در مسجد جامع، ماه روزه داری و احسان و نیکوکاری، ماه تهجد و شب زنده داری، ماه عمره گذاری و زیارت مرقد شریف نبوی صلی الله علیه و آله، ماه زیارت امیر المؤمنین و سید الشهدا علیهما السلام، و حضور در بارگاه قدسی امام رضا علیه السلام است . ماه رجب ماه خداست، زیرا بشریت قله های قرب الهی را فتح می کند . ماه پیامبر و پیامبری است، زیرا آخرین سفیر خدا در 27 رجب برانگیخته شده است . ماه ولایت است، زیرا دو و یا سه تن از امامان معصوم علیهم السلام در این ماه تولد یافته اند . امام صادق علیه السلام از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله چنین نقل کرده است: «رجب شهر الاستغفار لامتی، اکثروا فیه الاستغفار، فانه غفور رحیم وشعبان شهری، استکثروا فی رجب من قول استغفر الله وسلوا الله الاقالة والتوبة فیما مضی والعصمة فیما بقی من آجالکم وسمی شهر رجب شهر الله الاصب لان الرحمة علی امتی تصب صبا فیه (4) ; ماه رجب ماه آمرزش خواهی امت من است، در آن زیاد استغفار کنید که خداوند بخشنده و مهربان است و شعبان ماه من است . در ماه رجب زیاد «استغفر الله » بگوئید و از خدا نسبت به گذشته بازگشت و قبول توبه را بخواهید و نسبت به آینده زندگی درخواست مصونیت از گناه کنید . ماه رجب را «شهر الله الاصب » می نامند، زیرا در آن، رحمت بیکران الهی بر امت من فرو می ریزد .» مشکلات امروز بشریت، مولود کمبود معنویت و اخلاق و فرهنگ و پیامد ضعف عقیده و اخلاق و اندیشه است . توسعه تکنیک و صنعت، گسترش دانش های طبیعی و تجربی و افزایش ابزارهای رفاه، بدون ایمان و عدالت و اخلاق انبیایی دردهای بشریت را درمان نمی کند . امروز بشریت بر کرات آسمانی گام نهاده و دریا و فضا و اعماق زمین را فتح کرده است، ولی هنوز در بند خشم و شهوت و کینه و جهل و غرور خویش به شدت گرفتار است . امروز بشریت به دلیل توسعه قدرت و صنعت، بیش از هر روزگار دیگر به ایمان و تقوا نیاز دارد . بیش از آنکه انسان ها و کشورها را «جهانی » کنیم، باید جهان «انسانی » و «ایمانی » بسازیم . بیش از آنکه به توسعه گفت و گو بیاندیشیم، باید به صداقت در گفت و گو فکر کنیم . پیش از آنکه تعداد نشریات و تیراژ مطبوعات را شاخص توسعه خیال کنیم و به مصرف کاغذ بنازیم و مصرف کاغذ را معیار توسعه قلمداد کنیم، به جهت گیری الهی و انسانی و اخلاق مطبوعات و صداقت و صحت محتوای روزنامه ها بیاندیشیم . نشر و توسعه دروغ و فریب هرگز شاخص توسعه نیست . پخش بسیاری از امواج صوتی، تصویری و متون الکترونیک و تیراژ بالای نشریات جنجال آفرین و دروغ پرداز، دقیقا در جهت تراکم ظلمت و گسترش امواج ضلالت و گمراهی و عامل دفن فطرت و اندیشه انسانی در لابلای آوار فریب و فقر و بیداد است . کمک به رسانه های اضلال گر و دفاع از آنان و تبلیغ به سود نشریات ضد خدا و اخلاق، خیانت و جنایتی است که گاه به بهانه آزادی و نوگرایی و مردم سالاری و پیشرفت و توسعه انجام می شود . امروز در سطح جهانی و حوزه داخلی همه ما به تقوا و خودسازی نیاز داریم و این نیاز در مسؤولان و دولتمردان و دست اندر کاران سیاست و اقتصاد و فرهنگ کشور چند برابر است . برای هر گونه اصلاحات، باید از خودسازی و اصلاح اعتقادی، اخلاقی خویش آغاز کنیم . برای جلوگیری از شر امریکا و دیگر محورهای شرارت جهانی، باید از خودسازی آغاز کنیم . برای دفع بلاهای طبیعی و سیل و زلزله و توفان و آتش سوزی، باید در کسب تقوا و خودسازی بیشتر بکوشیم . برای گسترش روشن بینی و افزایش بصیرت، باید خودسازی و تقوا را تقویت کنیم . برای درمان بیماری های روحی، روانی، باید به پایگاه تقوا و ایمان مراجعه کنیم . دست یابی به آزادی و استقلال و عدالت، بدون ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا، خواب و خیالی بیش نیست . خدا باوری و خودسازی و تقوای قرآنی، زیر بنای استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی است و بیهوده نیست که امروز دشمنان استقلال و آزادی و عدالت، ایمان و تقوا و روح سلحشوری و فرهنگ شهادت را هدف قرار داده اند، هر روز در جهت گسترش ابتذال و بی حجابی و اختلاط دختر و پسر و ترویج موسیقی و تبلیغ پوشش غربی و جشنواره های آنچنانی می کوشند و پاسداران ایمان و تقوا و مرزبانان اسلام و دین، یعنی ولایت فقیه و شوران نگهبان و روحانیت شیعه را سد راه و مانع بزرگ مطامع خویش می شناسند و در تخریب و تحقیر آنان می کوشند . امیر مؤمنان علی علیه السلام نقش تقوا و خودسازی را در سعادت و فلاح بشریت بارها و بارها در نهج البلاغه گوشزد کرده است که ما به دو مورد از گفتار نور آفرین آن بزرگوار بسنده می کنیم: 1- «فان تقوی الله مفتاح سداد وذخیرة معاد وعتق من کل ملکة ونجاة من کل هلکة، بها ینجح الطالب وینجوا الهارب وتنال الرغائب (5) ; به راستی تقوای الهی، کلید درستی، ذخیره رستاخیز، عامل آزادی از هر نوع بندگی شیطان و مایه رهایی از هر گونه نابودی است . به سبب آن تلاشگر به نتیجه می رسد و فراری نجات می یابد و چیزهای مورد علاقه به دست می آید .» 2- «فان تقوی الله دواء داء قلوبکم وبصر عمی افئدتکم وشفاء مرض اجسادکم وصلاح فساد صدورکم وطهور دنس انفسکم وجلاء عشاء بصائرکم وامن فزع جاشکم وضیاء سواد ظلمتکم (6) ; براستی پروا از خدا، داروی درد دل های شما، مایه بینایی و درمان کوردلی شما، شفای بیماری پیکر شما، مایه صلاح تباهی دل های شما، سبب پاکی آلودگی درون شما و زدودن غبار مزاحم در برابر دیدگان شما، مایه آرامش ناآرامی و اضطراب سینه های شما و روشنی سیاهی ظلمت شماست .» شهید اسوه و عالم عارف، استاد مرتضی مطهری رحمه الله نقش تقوا و خودسازی در مسائل و مشکلات اجتماعی را چهل سال قبل (مهرماه 1339 ش) بسیار زیبا ترسیم کرده و کارآمدی تقوا را در سه موضوع مورد ابتلای امروز ما یعنی قوانین دست و پا گیر، طلاق و مساله بهداشت و درمان بر شمرده است . اینک عبارات آن عزیز را با اندکی تلخیص تقدیم می داریم: «از ابتلائات روز ما موضوع زیادی قوانین و مقررات و تغییر و تبدیل های پشت سر هم است . برای موضوعات بالخصوص، هی قانون وضع می شود، مقررات معین می گردد، آئین نامه می سازند، باز می بینند منظور حاصل نشد، قوانین و مقررات را تغییر و تبدیل می دهند، بر مقررات و آئین نامه ها افزوده می شود و باز مطلوب حاصل نمی گردد . البته شک نیست که قانون نیز به نوبه خود یکی از حقایق زندگی است; گذشته از قوانین کلی الهی مردم احتیاج دارند به یک سلسله قوانین و مقررات مدنی، ولی آیا می توان تنها با وضع و تکثیر قانون جامعه را اصلاح کرد؟ قانون حد و مرز معین می کند، پس باید قوه و نیرویی در خود مردم باشد که این حد و مرزها را محترم بشمارد و آن همان است که به آن نام تقوا داده اند . می گویند باید قانون محترم باشد، این صحیح است ولی آیا تا اصول تقوا محترم نباشد، می توان نام احترام قانون برد؟ (7) » «اگر تقوا از میان مردم کم نشده بود و مردان و زنان بی بند بار نشده بودند، این قدر طلاق زیاد نمی شد . در زندگی قدیم نواقص و مشکلات بیشتری وجود داشت ولی در عین حال عنصر ایمان و تقوا بسیاری از مشکلات را حل می کرد، ولی ما امروز این عنصر را از دست داده ایم و با اینکه وسائل زندگی بهتر است، با مشکلات بیشتری مواجه هستیم . (8) » «امیر مؤمنان علیه السلام درباره تقوا فرمود: «شفاء مرض اجسادکم; بهبود بیماری تن شماست .» البته تقوا گرد یا آمپول نیست . اما اگر تقوا نباشد، بیمارستان خوب نیست، طبیب خوب نیست، پرستار خوب نیست، دوای خوب نیست . اگر تقوا نباشد، آدمی حتی تن خود و سلامت تن خود را قادر نیست حفظ کند . (9) » ماه رجب فرصتی گرانبهاست که همراه با ماه شعبان و رمضان فصل نیایش و بهار خودسازی را تشکیل می دهد، امید است همه ما به ویژه آن ها که به اصلاحات می اندیشند، با خودسازی و استغفار و تقویت ایمان و تقوا فصل اعتکاف را قدر بدانیم، شایستگی ورود به مهمان سرای الهی را به دست آوریم و از برکات لیلة القدر بهره مند شویم . ان شاء الله پی نوشت ها: 1) آداب الصلاة، ص 154 . 2) بحار الانوار، ج 94، ص 37 . 3) همان، ص 36 . 4) همان، ص 38 . 5) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 230 . 6) همان، خطبه 198 . 7) ده گفتار، شهید مطهری، ص 20 . 8) همان، ص 21 . 9) همان، ص 23 .نقش خودسازی
نقش تقوا از زبان مولا
تقوا و قانون گذاری
طلاق و تقوا
تقوا و بهداشت و درمان
ویژه نامه ماه رجب
رجب ماه هفتم از سال قمری است که مُضر نیز می گویند به سبب احترامی که آن قبیله به آن ماه قائل بودند و در اسلام رجب از ماه های حرام به شمار آمده است، بدین خاطر آن را رجب الفرد گویند، زیرا سه ماه از ماههای حرام به هم پیوسته اند و این ماه از آنها جدا و فرد است.(1)
فضیلت ماه رجب
این ماه همانند ماه شعبان و ماه رمضان از ماه های بسیار با شرافت و با فضیلت است که در روایات اسلامی بر آن تأکید و توصیه شده به طوری که ماه رجب شهر اللّه الأصب یعنی ماه (سرای خداوند) نامیده شده که رحمت خدا در آن بر بندگان سرازیر است پس شایسته است انسانهای با ایمان بسیار استغفار و توبه نمایند و به این ماه نیز «واصل»،(بی سر و صدا) گفته شده زیرا در آن از جنگ با مخالفان و مشرکان نهی شده است.(2)
در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می شود(3) و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.(4)
پیامبر(ص) فرمودند: رجب برای امّت من ماه استغفار است پس در این ماه به محضر پروردگار از گناهان خویش پوزش طلبید که خداوند بخشنده ای مهربان است.(5) امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.(6)
از ثوبان غلام پیامبر(ص) نقل شده که گفت: ما جمعی در خدمت پیامبر(ص) بجایی می رفتیم عبورمان به گورستانی افتاد، حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد. من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم، سپس فرمود: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود و اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند. عرض کردم: یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد و...(7)
از امام صادق(ع) آمده که هر کس در روز اول رجب امام حسین(ع) را زیارت کند حتما آمرزیده گردد. بزنطی گوید: از حضرت رضا(ع) پرسیدم: شما در چه ماهی امام حسین(ع) را زیارت می کنید؟ فرمود: در نیمه رجب و نیمه شعبان. از ابان بن تغلب معنی «العجب ثم العجب بین الجمادی و الرجب» را پرسیدند گفت: ملاقات زنده هاست «در زمان رجعت» با مردگان.(8)
در حدیث آمده که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: رجب ماه خداست کسی که یک روز از این ماه را روزه بگیرد موجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور شود و دری از درهای جهنّم به روی او بسته شود و نیز فرمود: رجب نام جویی است در بهشت از عسل شیرین تر و از برف سفیدتر هر که در این ماه یک روز، روزه بگیرد از آن جوی به او آب دهند.(9)
شیخ صدوق از سالم روایت کرده که می گفت: در اواخر ماه رجب حضور امام صادق(ع) رسیدم به من فرمود: آیا روزه ماه رجب را گرفته ای؟ گفتم: نه! حضرت فرمود: واللّه ای سالم آن قدر ثواب از تو فوت شده است که اندازه آن را به غیر خدا کسی نمی داند زیرا این ماهی است که خدای متعال بر ماههای دیگر فضیلت و برتری داده و حرمتش را بزرگ شمرده، روزه را در آن گرامی داشته سپس فرمود: ای سالم هر کس یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد در امنیّت و آسایش خواهد بود از شدت سکرات مرگ و وحشت بعد از مرگ و نیز از عذاب قبر و هر کس دو روز آخر این ماه را روزه بدارد از صراط به آسانی می گذرد و از ترس و هراس قیامت و شدت آن نهراسد و از جهنم برائت جوید و سپس حضرت فرمود: هر کس نتواند روزه بگیرد چندبار سبحان اللّه بگوید.(10)
به هر حال اعمال و دعاهای زیادی در ماه رجب سفارش و توصیه شده که برای امور دنیایی و رهایی از مشکلات آخرتی انسان مفید است.
ماه رجب و دعا
یکی از چیزهایی که در ماه رجب پسندیده است دعا است، که مرحوم مجلسی و حاج شیخ عباس قمی آنها را در موارد مختلف گزارش کرده اند. از جمله این دعاها که بسیار هم سفارش شده است سید بن طاووس از محمد بن ذکوان که این مرد آن قدر در حال سجده گریه کرد که نابینا شد می گوید: به حضرت امام صادق(ع) گفتم لطفاً برای ماه رجب مرا دعایی تعلیم دهید که از طرف خدای متعال به وسیله آن سود ببرم حضرت فرمود:در تعقیب نمازهای صبح و شام هر روز این ماه این دعا را بخوان: «یا من ارجوه لکلّ خیر و آمن سخطه عند کلّ شر یا من یعطی الکثیر بالقلیل یا من یعطی من سئله یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحنّنا منه و رحمة اعطنی بمسئلتی ایّاک جمیع خیر الدّنیا و جمیع خیر الآخرة و اصرف عنّی بمسئلتی ایّاک جمیع شرّ الدّنیا و شرّ الآخرة فأنّه غیر منقوصٍ ما اعطیت وزدنی من فضلک یا کریم، ای آنکه در هر چیزی به تو امید دارم و از خشمش در هر تسرّی و بدی ایمن هستم، ای آنکه در برابر اندک بسیار عطا کند، ای آنکه به هر کس که بخواهد عطاهای بسیار نماید، ای آنکه به کسی که از او چیزی نخواهد و کسیکه از راه مهرورزی و رحتمش او را نشناسد عطا می کند، خواهشی که از تو دارم همه خیر دنیا و همه خوبیهای آخرت را به من عطا کن، درخواست دیگرم از تو این است که بدی های دنیا و بدی آخرت را از من دور کنی زیرا کاسته نشود هر آنچه عطا کنی و برای من از فضل و بخشش خودت بیفزا ای با کرامت.»
محمد بن ذکوان می گوید، سپس حضرت محاسن خود را به دست چپ گرفت و با حالت تضرّع و خشوع در حالی که انگشت سبّابه دست راست را حرکت می داد ادامه دعا را می خواند: «یا ذاالجلال و الأکرام یا ذالنّعماء و الجود یا ذالمنّ و الطّول حرّم شیبتی علی النّار؛ای صاحب جلال و کرم، ای صاحب نعمت ها و بخشش ها، ای صاحب منّت وجودها، موی سفیدم را بر آتش دوزخ حرام کن.»(11)
در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) گزارش شده که فرمود: هر کس در ماه رجب این عبارت را صدبار بگوید: «استغفر اللّه الّذی لا اله الّا هو وحده لاشریک له واتوب الیه؛و با صدقه این ماه را به پایان ببرد، پاداش صد شهید را دارد و اگر در ماه رجب از دنیا برود خدا از او راضی می باشد.»(12)
و نیز در حدیث دیگری آمده است که هر کسی دوست دارد که جایگاه خود را در بهشت ببیند و برای او نشان داده شود در ماه رجب یک روز روزه بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند در رکعت اول صدبار قل هو اللّه احد، در رکعت دوم دویست بار قل هو اللّه احد بخواند. از اینگونه احادیث فراوان است که در فضیلت این ماه وارد شده است.
لیلة الرغائب
از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر می شود.
رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عکاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دست یابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(ص) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتاب های دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(ص) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار می گوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ می گوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.
کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده است می توانید مراجعه کنید.
سیزدهم ماه رجب
از جمله فضیلت ماه رجب آن است که ایام البیض در آن واقع شده یعنی روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و اعتکاف برای خدا و روزه داری، در آموزه های دینی بر آن تأکید و سفارش شده است.
و نیز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در روز سیزدهم همین ماه واقع شده.
بیست و هفتم ماه رجب
روز بیست و هفتم ماه رجب روز مبعوث شدن پیامبر اسلام(ص) به رسالت و پیامبری است و روزه گرفتن در این روز مستحب و ثواب ویژه دارد برای هر کدام از این شب ها اعمال مخصوصی ذکر شده که جای توضیح آن نیست برای اطلاع بیشتر به مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی مراجعه نمایید.
ابن بطوطه در سفرنامه خود می گوید شب مبعث نزد مسلمانان عزیز است بخصوص نزد عراقی ها و خراسانی ها و بلاد فارس و روم که به لیلة المحیا معروف است مردم گرفتار آن دیار به کنار مضجع شریف مولایشان علی(ع) در نجف اشرف می آیند و به شب زنده داری و اعتکاف مشغول می شوند و حاجات خود را با خواندن دعا و راز و نیاز از خداوند طلب می کنند. هنوز نیمه شب تمام نمی شد، بیشتر گرفتاران از جمله مریضان و زمین گیر شده گان شفا پیدا می کردند و راه منزل خود را می پیمودند در حالی که صحیح، سالم و تندرست بودند. ابن بطوطه در ادامه می گوید من در همان روزگار در یکی از مسافرخانه های شهر نجف در نزدیکی قبر شریف آن بزرگ مرد تاریخ سکنی اختیار کرده بودم که سه نفر را دیدم که فلج بودند و توانایی راه رفتن نداشتند. یکی از آنان رومی و دیگری اصفهانی و سومی اهل خراسان بود پرسیدم چرا خوب نشده اید و اینجا مانده اید؟ گفتند چون ما به شب بیست و هفتم ماه رجب کنار قبر حضرت امیرالمؤمنین(ع) نرسیدیم که احیا و شب زنده دار باشیم ولی همین جا می مانیم تا شب بیست و هفتم ماه رجب سال آینده تا شفا بگیریم.»(13)
اعمال ام داوود
یکی از عبادتها و دعاهای معروف که در ماه رجب به انجام آن تأکید شده، اعمال ام داوود است. در کتب حدیث نقل شده، جوانی در عراق که اهل معرفت بود به دست منصور دوانیقی به مدت طولانی در زندان او گرفتار شده بود که نامش داوود بود. مادرش تاب و توان خود را در فراق پسر از دست داده بود، روزی به خدمت امام صادق(ع) رفت و داستان را نقل کرد و از آن حضرت چاره جویی نمود. حضرت فرمود:آیا می دانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت می رسد آنچه را که می گویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان رهایی یابد.
ابتدا سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه بدار و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و 8 رکعت نماز به جا بیاور. (کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده به آن مراجعه کنید). همین که نماز را خواند پس از مدّت کمی پسرش آزاد شد پس از آن ام داوود خدمت امام صادق(ع) رسید و پس از عرض سلام خبر رهایی پسرش را به او رساند. امام صادق(ع) فرمود: منصور دوانیقی در یکی از شب ها جدّم علی بن ابی طالب (ع) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داوود را آزاد کن و گرنه تو را در آتش می اندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داوود را آزاد کنند.(14)
برای اطلاع بیشتر به کتاب های حدیث مانند امالی صدوق، بحار مجلسی و مفاتیح مراجعه کنید.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
15. سید محمد دشتی، معارف و معاریف، ج 6، ماده رجب.
16. بحار، ج 97، ص 39.
17. همان، ص 35.
18. همان، ص 33.
19. همان، ص 38.
20. همان، ص 35.
21. همان، ج 49.
22. همان، ص 37.
23. شیخ صدوق کتاب امالی، ص 11 و بحار، ج 97، ص 33.
24. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه رجب.
25. همان.
26. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 248.
27. بحارالانوار، ج 97، ص 45.