ولادت امام علی بن موسی
تاریخ نگاران و محققان مسلمان در تعیین زمان ولادت آن امام همام، گوناگون سخن گفته اند. مورخان و محدثان مشهور تولد آن حضرت را به روز پنجشنبه یا جمعه 11 ذیقعده سال 148 هـ ق نگاشته اند. [1] بر این اساس، سال ولادت آن گرامی همزمان با سال شهادت جد بزرگوارش امام صادق علیه السلام بوده است.
برخی دیگر ولادت امام رضا علیه السلام را از حوادث سال 153 هـ ق دانسته اند.[2] شیخ صدوق از غیاث بن اسید آورده است:
«گروهی بر این عقیده اند که امام رضا علیه السلام در مدینه زاده شد، روز پنج شنبه یازدهم ربیع الاول، سالی 153 هـ ق پس ازگذشت پنج سال از وفات امام جعفرصادق علیه السلام.»[3] .
علاوه بر این دو نظر، سخنان مختلف دیگری نیز درباره ی تاریخ ولادت حضرت رضا علیه السلام نقل شده است [4] که به دلیل ضعیف بودن از یادکرد آنها چشم می پوشیم.
ادامه متن در
ولادت امام علی بن موسی
تاریخ نگاران و محققان مسلمان در تعیین زمان ولادت آن امام همام، گوناگون سخن گفته اند. مورخان و محدثان مشهور تولد آن حضرت را به روز پنجشنبه یا جمعه 11 ذیقعده سال 148 هـ ق نگاشته اند. [1] بر این اساس، سال ولادت آن گرامی همزمان با سال شهادت جد بزرگوارش امام صادق علیه السلام بوده است.
برخی دیگر ولادت امام رضا علیه السلام را از حوادث سال 153 هـ ق دانسته اند.[2] شیخ صدوق از غیاث بن اسید آورده است:
«گروهی بر این عقیده اند که امام رضا علیه السلام در مدینه زاده شد، روز پنج شنبه یازدهم ربیع الاول، سالی 153 هـ ق پس ازگذشت پنج سال از وفات امام جعفرصادق علیه السلام.»[3] .
علاوه بر این دو نظر، سخنان مختلف دیگری نیز درباره ی تاریخ ولادت حضرت رضا علیه السلام نقل شده است [4] که به دلیل ضعیف بودن از یادکرد آنها چشم می پوشیم.
نام، لقب و کنیه امام
نام شریف وی، علی، لقب مشهورش، رضا وکنیه ی معروفش، ابوالحسن است.[5] برای امام رضا علیه السلام لقبها وکنیه های دیگری نیز نقل کرده اند. علامه مجلسی می نویسد:
«کنیه حضرت در میان مردم، ابوالحسن و در میان خواص، ابوعلی بوده است.»[6] .
محمد بن جریر طبری می نویسد:
«کنیه ی خاص حضرت، ابومحمد بوده است.»[7] .
درباره القاب امام علیه السلام، محدثان و مورخان، القاب ذیل را یاد کرده اند:
«سراج الله، نور الهدی، قره عین المؤمنین، مکیده الملحدین، کافی الخلق، الرضی، الرضا، رب التدبیر، الفاضل، الصابر، الوفی، الصدیق.»[8] .
و برخی القاب زیر را آورده اند:
«الولی، وافی، زکی، سلطان الانس و الجن، ضامن الامه، الداعی الی الله، زین المؤمنین، غریب الغرباء، معین الضعفاء، الراضی الی الله، الراضی بالقدر و القضاء، شمس الشموس، انیس النفوس، غیظ الملحدین.»[9] .
چگونکی نامگذاری امام به لقب «رضا»
نامها، لقبها وکنیه های امامان علیه السلام هر یک گویای پیام خاصی هستند و القاب امام رضا علیه السلام نیز این گونه است. البته بررسی وجه تسمیه و علت نامگذاری ها در این مجال نمی گنجد، ولی این دقت در مورد لقب خاص حضرت، یعنی رضا علیه السلام ضرورت دارد، زیرا برخی از مورخان این لقب را گزیده ی مأمون، برای آن امام می دانند و معتقدند در پی پذیرش ولایتعهدی، امام رضا علیه السلام از سوی مأمون به این لقب، ملقب شده است! ابن جریر طبری ضمن نقل حوادث سال 201هـ. ق چنین می نویسد:
«در این سال مأمون، علی بن موسی بن جعفرعلیه السلام را ولیعهد و خلیفه بعد از خود قرار داد و او را، الرضی من آل محمد علیه السلام نامید.» [10] .
نظیر این عبارت، از ابن کثیر[11] و نیز ابن اثیر [12] وارد شده است. ابن خلدون به همین مطلب اشاره کرده ولی به جای «الرضی من آل محمد صلی الله علیه و آله»، «الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله» آورده است.[13] .
نقد و بررسی
هر چند زمینه های سیاسی و اجتماعی برای تحلیل یادشده همواره وجود داشته است، اما دلایل چندی وجود دارد که می نمایاند نامگذاری و تعیین لقب برای امام، موضوعی فراتر از این تحلیلها بوده است. این دلایل به دو دسته تقسیم می شوند:
1- دلایلی که تنها از دیدگاه شیعه و معتقدان به ولایت اهل بیت علیهم السلام قابل تبیین است وآن این که نامها و لقبهای اهل بیت علیهم السلام از قبل به وسیله پیامبر صلی الله علیه وآله و چه بسا از طریق فرشته ی وحی تعیین شده اند، چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله در تعیین نام حسن علیه السلام و
حسین علیه السلام فرمود:
ما کنت لأسبق ربی باسمه.[14] .
در انتخاب نام، بر پروردگار پیشی نخواهم جست.
2- دلایلی که با هردیدگاه و عقیده ای ثمربخش و قانع کننده است، عبارت است از روایاتی که از امامان پیشین صادر شده و درآنها به لقب «رضا» تصریح شده است.
تبار والای امام
پدر بزرگوار حضرت رضا علیه السلام، امام موسی بن جعفرعلیه السلام، هفتمین امام شیعه است و مادر بزرگوارش، بانوی مکرمه ای است که با نامهایی چون: تکتم، نجمه، سمان، خیزران، سکن، نجیه و طاهره از وی یاد شده، ولی مشهورترین آنها، تکتم است. از نشانه ها چنین استفاده می شود که وقتی این بانوی ارجمند به خانه امام موسی بن جعفرعلیه السلام درآمد، به این نام خوانده شد و پس از ولادت امام رضا علیه السلام طاهره نام گرفت.[16] او زنی عفیف[15] و خردمند بوده و از شرافتمندان عجم به شمار می رفته است.[17] .
همسر امام
امام رضا علیه السلام دارای کنیزانی چند بوده است. از جمله کنیزان حضرت، سبیکه مادر امام جواد علیه السلام می باشدکه پیامبر صلی الله علیه وآله از این بانوی مکرمه به نیکی یاد کرده است،[18] ولی به عنوان همسر، مورخان تنها از «ام حبیبه» یاد کرده اند و اگر در برخی عبارات تاریخی آمده است که حضرت دو همسر دائم داشته اند،[19] از هویت همسر دوم اطلاعی دردست نیست. ام حبیبه نیز در جریان ولایتعهدی به همسری امام علیه السلام درآمد. مأمون، با انگیزه ی خاص سیاسی، دخترش، ام حبیبه را به ازدواج امام علیه السلام در آورد، در حالی که دختر دیگرش ام الفضل را نیز بعدها به همسری امام جواد علیه السلام داد. شایان یادآوری است که ام حبیبه، به خانه امام رضا علیه السلام راه نیافت و شواهد تاریخی نیز حکایت ازآن داردکه ام حبیبه همچنان دوشیزه باقی ماند.[20] .
ماجرای شهادت جانسوز حضرت رضا
روایات متعدد و قرائن و شواهد بسیار، نشان میدهد که حضرت رضا علیهالسلام به دستور مرموز مأمون و با حضور او به شهادت رسیده است، زیرا مأمون برای حفظ حکومت خود، آن حضرت را به خراسان آورده بود، ولی وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را از نظرات گوناگون دید، و دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت، موجب ضعف و تزلزل حکومت او میشود، و از سوی دیگر عباسیان و... مکرر در مورد ولایتعهدی حضرت رضا علیهالسلام مأمون را تهدید میکنند و هشدار میدهند، تصمیم گرفت آن حضرت را از میان بردارد، ولی کاملا مراقب بود که این عمل به طور کاملا محرمانه و مرموز انجام گیرد، تا مسألهی جدیدی برای حکومتش پیش نیاید، غافل از آنکه با این جنایت، زندگی دنیا و آخرتش را به آتش میکشاند. [1] .
در فرازی از حدیث لوح (که در مقدمه ذکر شد) آمده: «عفریتی مستکبر، آن حضرت را میکشد.»
در زیارتنامه جامعه ائمه المؤمنین، به شهادت آن حضرت با زهر اشاره شده، آنجا که میخوانیم:
و مسموم قد قطعت بجزع السم امعائه:
«و بعضی از شما با زهر، مسموم شده و بر اثر جرعههای زهر، اعضای درونش قطعه قطعه گشته است.» [2] .
چگونگی شهادت آن حضرت نیز مختلف نقل شده، گویی دستهای مرموزی با شگردهای گوناگون خواستهاند، حقیقت شهادت آن حضرت کشف نگردد، و یا به گونهای انحرافی نقل گردد، و مقصر اصلی شناخته نشود. ما در اینجا تنها نظر شما را به نظریهی عالم بزرگ، شیخ مفید (وفات یافته در سال 413 ه. ق) جلب میکنیم:
او در آغاز مینویسد:
حضرت رضا علیهالسلام در مورد انحراف و ناصافی فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل (که نقش و نفوذ بسیار در ارکان دولتی داشتند) به مأمون گوشزد میکرد، و او را از اینکه چشم و گوش بسته تسلیم گفتار آنها شود بر حذر میداشت، آنها کینهی امام را بر دل گرفتند، و مأمون را بر ضد آن حضرت تحریک نمودند، و رأی مأمون را در مورد آن حضرت دگرگون ساختند، تا اینکه او را به تصمیم بر قتل امام رضا علیهالسلام وادار کردند، به طوری که روزی حضرت رضا علیهالسلام با مأمون غذایی خوردند، و حضرت بر اثر آن غذا بیمار شد، و مأمون خود را به بیماری زد (تا وانمود کند که دستی در کار نبوده بلکه آن غذا به طور طبیعی نامناسب بوده و هر دو را بیمار کرده است و همین موجب شهادت حضرت رضا علیهالسلام گردید).
سپس مینویسد: محمد بن علی بن حمزه، از منصور بن بشیر، از برادرش «عبدالله بن بشیر» روایت کرده که گفت: مأمون به من دستور داد، ناخنهای خود را بلند کنم، و این کار را برای خود، عادی نمایم، و برای کسی درازی ناخن خود را آشکار ننمایم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که به تمر هندی، شباهت داشت، و به من گفت: این را به همهی دو دست خود بمال، من چنان کردم، سپس برخاستم و مرا به حال خود گذارد، و نزد حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟
حضرت فرمود: «امید بهبودی دارم.»
مأمون گفت: من نیز بحمدلله امروز بهترم، آیا هیچ کدام از پرستاران و غلامان امروز نزد شما آمدهاند؟
حضرت فرمود: نه.
مأمون خشمگین شد، بر سر غلامانش فریاد کشید (که چرا به حال آن حضرت رسیدگی نکردهاند؟)
سپس مأمون گفت: «هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری، چارهای جز خوردن آن نیست.»
عبدالله بشیر میگوید: مأمون به من گفت: برای ما انار بیاور، من چند عدد انار حاضر کردم، مأمون گفت با دست خود آن را بفشار، من فشردم، و مأمون آن آب انار فشرده را با دست خود به حضرت رضا علیهالسلام خورانید، و همان سبب وفات آن حضرت شد، و از این ماجرا دو روز بیشتر نگذشت که آن حضرت وفات کرد. [3] .
همین روایت را شیخ صدوق (وفات یافته سال 381 ه. ق) نقل کرده، با این تفاوت که میگوید: آن انار، از درختی که در باغ خانه حضرت رضا علیهالسلام وجود داشت بود، مأمون به حضرت رضا علیهالسلام گفت: مقداری از آب این انار را بمکید، آن حضرت فرمود: «پس از رفتن امیرالمؤمنین (مأمون) میخورم.»
مأمون گفت: نه به خدا سوگند، هم اکنون باید بخوری، و اگر نمیترسیدم که معدهام مرطوب گردد، در مکیدن آن با شما شرکت مینمودم، امام علیهالسلام ناگزیر اندکی از آب آن انار را مکید، و مأمون از نزدش بیرون رفت، من هنوز نماز عصر را نخوانده بودم که حضرت علیهالسلام (بر اثر شدت درد معده) پنجاه بار برای قضای حاجت برخاست، و حالش در شب شدیدتر گردید و به شهادت رسید. [4] .
پی نوشته ها :
[1] علامهی مجلسی پس از گفتاری میگوید: حق همان رأی شیخ صدوق و شیخ مفید و علمای بزرگ دیگر است، که حضرت رضا (ع) بر اثر زهری که مأمون به او خورانید، به شهادت رسید. (بحار، ج 49، ص 313).
[2] مفاتیح الجنان.
[3] ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 260 و 261.
[4] عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 240.
امام حسن مجتبی(ع)-مدح و مرثیه
ای کرامت به تو تمام، حسن!
وی گدای تو خاص و عام، حسن!
ای رسول و علی و فاطمه را
نام تو خوش ترین کلام، حسن!
قبر بی زائر تو کعبه? دل
حرمت مسجد الحرام، حسن!
این عجب نیست گر امام حسین
پیش پایت کند قیام، حسن!
پای تا فرق حُسن در حُسنی
که خدایت نهاده نام، حسن!
کعبه با آن جلال می گیرد
از مزار تو احترام، حسن!
کیستی تو کریم اهل البیت
کیستم من تو را غلام، حسن!
دوست دارم که در مدینه شبی
به مزارت دهم سلام، حسن!
زائر روضة البقیعم کن
سیدی، سیدی، امام، حسن!
با تو بودم کَرَم کن و مگذار
بی تو عمرم شود تمام، حسن!
خاک ذریه? رسولم کن
جان زهرا قسم، قبولم کن
تو به اجداد خویشتن پدری
تو به شخص پیامبر پسری
تو عزیز دل سه معصومی
تو دو دریای نور را گهری
تو ز سر تا به پا امام علی
تو ز پا تا به سر پیامبری
تو امامی امام صبر و رضا
تو ولیِ خدای دادگری
تو غریب همیشه در وطنی
تو امام شهید در صفری
تربت بی چراغ تو گوید
کز شه کربلا غریب تری
تو بزرگ شباب اهل بهشت
تو به پیران راه راهبری
به خداوندگار صبر قسم
که تو در صبر صاحب ظفری
تو جگر پاره? رسول خدا
تو به زهرا ستارة سحری
جگر پاره پاره ات گوید
که تو از دست یار خون جگری
صبر تو از قیام سخت تر است
شاهدم لخته لختة جگر است
ای سلام خدا به جان و تنت
ای همه حُسن در رخ حَسنت
تو سپهر و ستاره زخم دلت
تو چراغی و داغ، انجمنت
پیکرت همچو شمع سوخته ای
آب شد در درون پیرهنت
پاره های جگر برون می ریخت
با دل پاره پاره از دهنت
ماهی بحر بر تو می گرید
که غریبی هماره در وطنت
جگر اهل بیت می سوزد
تا قیامت به یاد سوختنت
گه جفا در جواب مهر و وفا
گاه دشنام پاسخ سخنت
عوض آب، زهر کینه به کام
جای گل، ریخت تیر بر بدنت
تیرها بر تو گریه می کردند
اشکشان بود جاری از کفنت
باور هیچ کس نبود نبود
که جسارت شود چنین به تنت
تیر دشمن به زخم تازه? تو
گشت شرمنده از جنازه? تو
ای مه و آفتاب زوّارت
ای همه خلق سر به دیوارت
جگر سوخته چراغ بقیع
چشم ها جای پای زوّارت
کاش چون شمع تا سحر می سوخت
دل ما در دل شب تارت
پدر و مادرم فدایت باد
که ز هر کس رسید آزارت
زهرخند مغیره می زد زخم
همچو شمشیر بر دل زارت
به تو می گریم ای غریب وطن
که تو را کشت عاقبت یارت
جگر پاره پاره ات باشد
قصة غصه های بسیارت
سوز آن سیلی ای که زهرا خورد
بود عمری به ماه رخسارت
گل باغ دل علی ، به چه جرم
در جگر رفت این همه خارت
چشم "میثم" هماره ریزد اشک
بر تو و بر دو چشم خونبارت
عمر، جان دادن تو بود حسن
یار هم دشمن تو بود حسن
استاد سازگار
در باب فضائل حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: حق تعالی من و امیر المومنین را از یک نور خلق کرده و از برای ما دو نام از نام های خویش را اشتقاق کرد. پس خداوند صاحب عرش محمود است و من محمدم و حق تعالی علی اعلی است و امیر المومنین علی علیه السلام است.
در باب کرامت امام حسن مجتبی علیه السلام :
یکی از غلامان امام حسن مجتبی در حق آن حضرت خیانتی کرد که مستوجب عقوبت شد.حضرت خواست که او را تادیب کند.غلام آیه ای خواند:(والکاظمین الغیظ) حضرت فرمودند: « خشم خود را فرو خوردم» غلام گفت : (والعافین عن الناس) حضرت فرمودند : « از گناه تو در گذشتم . » غلام گفت : (والله یحب المحسنین). حضرت فرمودند : « تو را آزاد کردم و دو برابر آنچه بیشتر از من می یافتی ، برای تو مقرر گرداندیم. »
در باب زیارت امام رضا علیه السلام :
پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: « در آینده پاره ای از تن من در دیار خراسان به خاک سپرده می شود که هر مومنی آن حضرت را زیارت کند ، خداوند عزوجل بهشت را بر وی واجب و آتش را بر بدنش حرام می گرداند. »