صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است / احترام عشق هم از احترام زینب است
داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام / با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت / این حسین فرمانده عالم، امام زینب است
گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است / بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است . . .
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
زینب آخر این شبِ تاریک را سر میکند / یاد از یاس و شقایق، یا صنوبر میکند
این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوی عشق / عاقبت وصل حسینش را میّسر میکند
وفات حضرت زینب (س) بانوی بزرگ اسلام را تسلیت عرض میکنیم . . .
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
ای زینب(س)
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند ؟!
تو فرمانبردار امام خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟
یاری ام کن!
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
زینب کبری(س) به دنیا آمده بود تا صبر و شکیبایی را از حضور خویش شرمسار کند.
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !...آه از دل زینب !
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
آه،ای ام المصائب، تمام داغها و سوگها، در حضور مصیبتهای تو رنگ میبازد و از یاد میروند.
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
تمام زمین وزمان بر کربلا میگریند و تمام کربلا بر زینب(س)
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم و بدانم
یاری ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
چون قافله ی عشق رسیدند زراه / برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت / لاحول ولا قوه الا باالله . . .
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
عشق با زینب تبانی کرده است / رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست کیش رهبریت کیش او / صبر زانو می زند در پیش او . . .
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
کربلا دارالنعیم زینب است / کعبه خود تحت حریم زینب است
عمر زینب فخر مولا بود و بس / او به زهرا المثنی بود و بس . . .
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
نه تنها زینب از دین یاوری کرد / به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان / نوازشها به مهر مادری کرد . . .
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
زلف عفاف، رشته دامان زینب است / آیات صبر، پایه ی ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار / این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
به دریای پر از غم، امان از دلِ زینب / به عمری همه ماتم، امان از دلِ زینب
چو شد کرب و بلایی به آن قدِ خمیده / بدید رأس بریده، امان از دلِ زینب
اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم / بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
ای زینب (س) !
براستی سجاد علیه السلام از دریای بیکران علم و فهم تو چه امواجی را دیده
و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟
وفات جانسوز عقیله بنی هاشم و عالم بدون معلم، حضرت زینب کبری تسلیت باد . . .
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
زینب یگانه است خدا هم به فاطمه / تا زینب است دختر دیگر نمی دهد
زینب همان کسی است که در را عفتش / عباس می دهد نخ معجر نمی دهد . . .
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
ای سرکه بود بار غمت بر دوشم / زود است که داغ تو کند گل پوشم
بر خطبه ی من تو گوش کردی اکنون / قرآن تو بخوان که من سراپا گوشم . . .
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
حال و هوای کربلا در حال من پیدا بود / هر کس حسینی می شود با نام من شیدا شود
من زینبم دخت علی آئینه زهرا منم / پیغمبر پیغمبران مجموعه ی غمها منم . . .
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
اس ام اس وفات حضرت زینب (س)
من از حرم تا قتلگاه سعی و صفایی کرده ام / بعد از حسین در کربلا بالله خدایی کرده ام
آنچه مرا بی صبر کرد بزم شراب شام بود / آنجا که باشد مقتلم کنج خراب شام بود . . .
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد.
ستاره درخشانى در آسمان تقوا طلوع کرد؛ گوهر گران بهایى در معدن فضیلت و انسانیت تکون یافت و در اصلاب شامخه وارحام مطهره نگه دارى شد. نوگلى بویا در گلستان شرافت و بزرگوارى نمو یافت؛ نوزادى از مقدس ترین پستان ها شیر خورد و در آغوش پاکیزه ترین مادران چشم گشود. کودکى در دامان با فضیلت ترین بانوى عالم پرورش یافت.
دخترى که دانشمندترین اساتید به تربیتش همت گمارد. دوشیزه اى که در ساده ترین و بى آلایش ترین زندگى ها رشد کرد و در تمام شؤون زندگى، پیوسته با واقعیت و حقیقت سروکار داشت وهرگز با زندگى خیالى و پندارى ارتباطى حاصل نکرد و در مکتب مقدسى که در جهان بشرى نظیر نداشت، عالى ترین تعلیمات را فراگرفت و مورد عنایت مخصوص موجد مکتب واستادان بزرگ آن که بزرگ ترین مربیان بشر بوده اند قرار داشت و هر روز درس جدیدى ازدانش و بینش و تقوا و فضیلت مى آموخت و با هوش سرشار و استعداد فوق العاده، همه آن تعلیمات مقدس را در خزینه دل مى اندوخت و پیاپى، خود را براى گرفتن درس هاى بالاتر،آماده مى نمود؛ شاگردى که در محیط تحصیلى خود هیچ گونه رادع و مانعى نداشت و هر روزبهتر از دیروز، بر نردبان ترقى و تعالى صعود مى کرد.
خردمند بانویى که از آغاز عمر در مرکزحوادث بزرگ و پیش آمدهایى که در تحولات زندگى بشر، داراى بزرگ ترین تاثیر بوده،جاى داشت و از نزدیک، با هوشى سرشار و نظرى دقیق به حقیقت آن حوادث پى مى برد وموقعیت شخصیت هاى رحمانى و شیطانى را، که در برابر یک دیگر قرار گرفته بود؛ تشخیص مى داد و تاثیر هرکدام را به خوبى درک مى کرد و از راز پیروزى این و رمز شکست آن آگاه بودو موفقیت هاى ابدى را که در آغاز با شکست صورى جلوه گر مى شد، از شکست قطعى، که در ابتدا با موفقیت پندارى همراه بود، تمیز مى داد.
یکتا زنى که نه تنها در زنان، بلکه در مردان عالم، کمتر نظیرش را مى توان دید. توانابانویى که عالى ترین نمونه اى از شهامت و دلیرى، دانش و بینش، کفایت و خردمندى، قدرت روحى و تشخیص موقعیت بوده وهر وظیفه اى از وظایف گوناگون اجتماعى را که به عهده گرفت، به خوبى انجام داد.
دانشمند بانویى که باید مردان جهان از خوان تعلیماتش بهره برگیرند و از خرمن کمالاتش خوشه ها بچینند.
او بانوى بانوان، زینب، دختر امیرالمؤمنین بود. تا ریخ، خانواده اى مانند خانواده کوچک على علیه السلام سراغ ندارد، که تمام افراد آن شخصیت هایى باشند که در سیر تاریخ تاثیرى عمیق داشته و تحولى فوق العاده ایجاد کرده باشند. تا ریخ به ما چنین نشان مى دهد که اگر نابغه اى بزرگ از خانواده اى برخاست، نابغه دیگرى ازآن کمتر برمى خیزد؛ گویا او همه برجستگى ها و شایستگى هاى افرادخانواده رامى گیرد و براى دگران چیزى نمى گذارد.
لذا، او همه چیز مى شود و افراد دیگر خانواده هیچ...خانواده امیرالمؤمنین از این قانون اجتماعى جداست.
زیرا همه افراد آن از بزرگان جهان مى باشند:
على علیه السلام بزرگ است، زهراعلیها السلام بزرگ است، حسن علیه السلام بزرگ است، حسین علیه السلام بزرگ است،زینب علیها السلام بزرگ است.
هر چه رشد فکرى بشر بیشتر شود، عظمت اینان آشکارتر و شایستگى هاى آن هانمایان تر مى گردد.
نویسندگان جهان در باره هرکدام، کتاب ها نوشته اند، ولى هنوز کسى نتوانسته عظمت آن ها را، آن طورى که بوده، نشان دهد.
اگر اندکى چشم خود را بازتر کنیم و طبقه اعلاى این خانواده را بنگریم، بزرگى وعظمتشان، عقل را مات مى کند.
مؤسس این خانواده، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم بزرگ ترین مرد تاریخ است. مادر زهرا «خدیجه »نمونه اى از بزرگ ترین فداکارى است. پدر على، ابوطالب، بزرگ ترین پشتیبان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و سرور قریش بوده؛ او کسى است که اسلام بر دوشش پایه گذارى شد.
مادر على علیه السلام فاطمه دخت اسد، مهربان ترین مادر براى رسول و بهترین پرستارآن حضرت بوده است.
کسانى که در طبقات سه گانه این خاندان قراردارند، هرچندخودشان در عظمت بایک دیگر تفاوت دارند، ولى همه آن ها از بزرگ ترین عظماى جهان مى باشند.
جد عظیم است، جده عظیم است.
پدر عظیم است، مادر عظیم است.
پسر عظیم است، دختر عظیم است.
زینب یکى از این عظماست.
من زینبى مى گویم و شما زینبى مى شنوید؛ که نه خود به حقیقت کمالات و فضایل اورسیده ام و نه شما مى توانید به این حقیقت عالى برسید.
من از دور ایستاده، آفتاب درخشان فضایل او را مى نگرم و هنگام مطالعه زندگى پرحادثه او از بس فوق العادگى از خود نشان داده، در برابر پیشگاه باعظمت او سر فرود مى آورم.
آرى، چنان مادرى باید چنین دخترى بیاورد. و آن مکتب، باید این شاگرد را تربیت کند.
مکتب مقدسى که جدش رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم ایجاد کرده، و بزرگانى هم چون پدر و مادر ودو برادرش، اساتید آن مکتب بوده اند. شایسته است که نمونه شاگردى آن، زینب دلیر،دانشمند، بزرگ روح، با اراده باشد. آن هم شاگردى که، خون اساتیدش در رگ و پوستش وجود دارد و خوى آن ها را به ارث برده است.
زینب، ماهى است که از پنج خورشید تابان کسب نور کرده و ازهر کدام به طورشایسته اى بهره بر گرفته، و آن گاه جهانى را روشنایى بخشیده است.
خون پاک، ریشه پاک، شیر پاک، ذکاوت سرشار، مربیان بزرگ، شرکت در بزرگ ترین انقلاب هاى بشرى، تجربه حوادث و تحولات بزرگ جهان، زینب را، آن طور که شایسته بود،پرورش داد و او را نمونه اى از عالى ترین مراتب انسانیت قرار داد.
زنان جهان عموما و بانوان مسلمان خصوصا، باید از گفتار و رفتار زینب سرمشق بگیرندو از تعلیمات عالیه این بانوى بزرگ بهره مند گردند و از افتخار شاگردى مکتب زینب، برخودببالند. دختر زهرا در دوره زندگى ساده و کوتاهش، کمتر خوش بوده و بیشتر با رنج و غم همراه بود، ولى این رنج و اندوه به جاى آن که او را از اداى وظیفه باز دارد، بر استقامتش افزوده وقواى روحى اش را فشرده تر و نیرومندتر کرده است.
بانوى بانوان در دوره زندگى، وظایف گوناگونى بر عهده گرفته است.
هنگام کودکى، اداره خانه پدر را به عهده داشته و از برادران ارجمندش پرستارى مى کرده و بار فراق مادر را بردوش آن ها سبک مى کرده است.
آن دم که به خانه شوهر رفته، همسرى گران بها براى شوهر و مادرى بى نظیر براى فرزندانش بوده است.
زمانى به تعلیم و تربیت بانوان مسلمان مى پرداخته است.
در کربلا نیز، وظایف بزرگ و گوناگونى را انجام داده است.
از برادر نگه دارى مى کرده، بیوه زنان و داغ دیدگان را غم گسار بوده، آن دم که وظیفه ایجاب کرد، که از خیمه بیرون آید و سپاه پیروزمندکوفه را سرزنش کند، و سپس کاروان دل شکسته و مصیبت کشیده را قافله سالار باشد، این وظیفه را نیز به خوبى انجام داد.دختر زهراعلیها السلام معناى زیربار ظلم نرفتن و در برابر ظالم استقامت ورزیدن را نشان داد وبا قدرت روحى خود، کاخ ستم گران را ویران ساخت و به جهانیان اعلام کرد که با از خودگذشتن مى توان قدرت مندترین ستم کاران راکوبید.
خواهر حسین علیه السلام در این جهاد مقدس، ترس و بیمى به خود راه نداد و با نهایت دلیرى،ابن زیاد شوم سرکش بى رحم، و یزید پلید مقتدر بى عرضه را مفتضح ساخت. آرى، یزیدمقتدر بود؛ زیرا او وارث قدرتى بود که دگران ایجاد کرده بودند، بى عرضه بود؛ زیرا خودلیاقت ایجاد قدرتى نداشت، و بر سر خوان قدرتى گسترده نشسته بود.
بانوى خردمند بنى هاشم، کوفیان را که دوستان دغل باز بودند، رسوا کرد، دوستانى که هنگام خوشى و سیادت یارند، و موقع سختى خار، و با دشمن هم گام.
روز به روز بدنامى کوفیان و رسوایى آن ها افزوده مى شود و تا دنیا باقى است، جهان خردو انسانیت، بر آن ها لعنت مى فرستد.
زینب، تا برادر والامقامش در حیات بود، او را خدمت گزار و فرزندانش را پرستار بود، وهنگامى که برادر عازم کشته شدن گردید، زینب هر چه در قدرت داشت، براى حفظجان برادر نثار کرد.
فرزند دل بندش را در راه برادر بزرگوارش فدا کرد. براى برادر در فکر جمع آورى سپاه بود. روحیه سربازان برادر را تقویت مى کرد. هنگامى که جوان برومند برادرش در خاک وخون غلتید، و پدر داغ دیده ایستاده، مى نگریست، زینب خود را رسانید که توجه برادر رابه جاى دیگر منعطف سازد، مبادا در اثر این مصیبت جان فرسا، نیروى برادر کاسته شود.وقتى که برادر تنها ماند و یک تنه به نبرد ادامه مى داد، زینب، جان خود را در کف دست گرفت، و به سوى عمر سعد و سپاه بى رحم کوفه روان شد؛ شاید ساعتى، شهادت برادر رابه تاخیر اندازد.
شب یازدهم محرم، زینب بى کس شد.
در ساعتى چند به قول خودش: جدش و پدرش و مادرش و برادرانش و همه کسانش ازدستش رفتند، و همگى در خاک و خون غلتیدند.
شب دهم و شام دهم!
چقدر تفاوت میان این شب سپید و آن شام سیاه وجود داشت! و ه که چه شام تیره اى بود!
زینب در شب دهم همه کس داشت، ولى در شام دهم هیچ کس نداشت!
در شب دهم پشت و پناه داشت، سرور داشت، نقطه اتکا داشت، برادر داشت، پسرداشت، جوان داشت، کودک داشت، شیرخوارداشت، ولى در شب یازدهم، هیچ کدام رانداشت!
زینب در شب دهم، خواهر بود، مادر بود، عمه بود، سروربود، ولى در شام دهم نبود!
در شب دهم، خیمه و خرگاه داشت، جامه نو برتن داشت، چراغ داشت، بستر خواب داشت، خدمت گزاران بسیار داشت، ولى در شام دهم نداشت!
در شب دهم، تنش سالم بود، ولى در شام دهم، از تازیانه مجروح !
آرى... در شام دهم زینب چیزى داشت، که درشب دهم نداشت!
آیا آن چه بود؟
آب بود! آرى آب بود!
زینب در شام دهم آب داشت، ولى درشب دهم نداشت!
آیا دمى که آب، حلال گردید، اول خودش نوشید، یا به زنان خون جگر و کودکان یتیم دربه در داد؟
نخستین دفعه اى که خواست آب بنوشد چه حالى داشت؟
چه خاطراتى در قلبش مى تپید؟! چه تشنه کامان بزرگوارى را که با لب تشنه جان دادند،به خاطر مى آورد؟ آیا قدرت بر نوشیدن آب داشت؟ چگونه به کودکان یتیم و زنان داغ دیده آب داد؟!
من که از جواب ناتوانم!
من نمى دانم خداوند در این تن رنجور چقدر نیرو نهفته بود؟
زیرا این همه مصیبت موجب نشد که زینب را از سرپرستى زنان داغ دیده، و کودکان یتیم باز دارد. در میان آن همه کودک، یکى به زیر سم ستور نرفت! و در آتش سوزى خیمه هانسوخت! ویکى در آن شام شوم، و در آن بیابان بى رحم، گم نشد... هنگام حرکت کاروان اسیربه سوى کوفه، وقتى که خواهر حسین علیه السلام مى بیند یادگار برادرش امام سجادعلیه السلام از شدت مصیبت حالش دگرگون شده، براى تسلیت برادرزاده اقدام مى کند!
در طول راه، زینب، کودکان پدرکشته را مادر بود و پدرى مى کرد! و تنش در برابرتازیانه هایى که به سوى آن ها مى آمد سپر بود، و در نگه دارى آن ها جان فشانى مى کرد.
اگر بیوه زنى از کاروان عقب مى ماند، ویاکودکى از محمل بر زمین مى افتاد، دختر على علیه السلام زن را به کاروان مى رسانید و کودک را سوار مى کرد!
زینب، با پلیدترین مرد روى زمین یعنى ابن زیاد طورى سخن گفت و نوعى رفتار کرد،وبا یزید که شوم ترین امپراتوران فاتح بود، جور دگر سخن گفت و رفتار دگر داشت. و قتى که ابن زیاد تصمیم به کشتن امام سجادعلیه السلام گرفت، خواهر حسین علیه السلام چنان فداکارى و از خودگذشتگى نشان داد، که آن ناپاک را از آن تصمیم شوم منصرف ساخت.
هنگامى که یزید، سرمست باده ورزى شده بود، و با چوب دستى بر دندان هاى سربریده برادر مى نواخت، خواهر کارى کرد و سخنى گفت که شیرینى پیروزى را تاابد در کام یزیدتلخ کرد.
پس از بازگشت از شام، خواهر یک سره به سوى قبر برادر رفت تا مطمئن شود که آن پیکر مقدس و یارانش دفن شده اند، آن گاه به مدینه بازگشت . و لى! و لى در طول این مدت، اشک دیده و سوز دلش آرام نگرفت.
آسایش زینب وقتى بود که مى نشست و سر به زانوى غم مى نهاد و مى گریست.
دختر امیرالمؤمنین علیه السلام آن قدر گریست، تا اشک هایش بخشکید.
در میان این همه فشار و مصیبت، چیزى که نمایان شد، بزرگى و عظمت زینب بود، ومعلوم شد که نواده رسول خداصلى الله علیه وآله چقدر نیرو دارد؟ و خداوند به آن پیکر ستم کشیده، وآن روح رنج دیده، چقدرتوانایى داده است!
بزرگ ترین مصیبت ناگوارى که در تاریخ بشر کمتر نظیر داشته، بر این پیکر رنجور و آن روح نازنین وارد آمد، ولى وى دست و پاى خود را گم نکرد و از هدف خود منحرف نشد ومانند کوه استوار بماند. دختر امیرالمؤمنین، مصیبت هاى گوناگون داشت:
داغ عزیزان و پیکر پاره پاره آن ها، اسیرى و دربه درى، آتش سوزى و خون جگرى، ذلت پس از عزت، گشاده رویى تازیانه هاى عرب هاى بى رحم، زخم زبان هاى مردم پلید، تذکرزمان خلافت پدر در کوفه، و حقوقى که پدرش بر گردن اهل کوفه داشت، و رفتار کوفیان،هرکدام از این ها بس است که انسانى را از پا بیندازد، چه برسد که تمام آن ها بر یک تن هجوم بیاورد.
اضافه براین، وظایف سنگینى را نیز باید عهده دار شود. ولى دختر على علیها السلام خم به ابرونیاورد، و آن چه که عقل در وقت آسایش خاطرتشخیص مى دهد، انجام داد. تا کنون نشده از نظر سیاسى براى گفتار و رفتار زینب در سفر اسارت، یک اشتباه سیاسى گرفت؛ عقل هر چه بیندیشد که درآن جایى که زینب سخنى گفته و یا رفتارى کرده، سخنى بهتر ویا رفتارى خردمندانه تر بجوید، نخواهد یافت.
شاهکارهاى سیاسى زینب بسیار است که شمارش آن موجب تفصیل خواهد بود.
زینب در هنگام سخن از رسول خداصلى الله علیه وآله «به پدرم » تعبیر کرد، و به جهانیان اعلام داشت که یزیدیان چگونه مردمى هستند! و چه کسى را کشتند، وچه کسى را اسیر کردند! و قدرتى که در دست آنان بود، ازکجا آمده بود، و نکته هاى دیگرى که بیانش مقدمه مارا از صورت مقدمه بودن خارج مى سازد.
این جاست که رازى نهفته آشکار مى شود، که چرا سیدالشهداعلیه السلام بانوى بانوان و زنان وکودکان راهمراه برد، با آن که خودش به سر انجام سفرش آگاه بود واهل کوفه را خوب مى شناخت.
اسارت بانوان، فاجعه کربلا و جنایات بنى امیه و فداکارى حسین علیه السلام را از پس پرده بیرون آورد.
اگر اسارت آن ها نبود، دشمنان آل محمدصلى الله علیه وآله پرده اى برجنایات کربلا مى کشیدند ونمى گذاشتند کسى از آن آگاه شود، وکسانى را که اطلاع داشتند، زبانشان را به وسیله پول و یازور مى بستند، واین جنایت هولناک، و این فداکارى بزرگ را از صفحات تاریخ محومى کردند.
چنان که بسیارى از جنایت کاران، آثار جرم وجنایت خود را محو کردند؛ مگر ستمى که بر مادر زینب شد، از صفحات تاریخ محونگردید؟! و لى زینب باید در کربلا باشد، فداکارى برادر، و جنایت کارى بنى امیه را ببیند، و سپس اسیر شود، تا این قیقت بزرگ محو نشود.
گزافه نگفته ایم اگر بگوییم: اسارت زینب موجب زنده شدن پدرش على علیه السلام و جدش رسول خداصلى الله علیه وآله و تجدید حیات اسلام بود؛ زیرا بنى امیه با زور و پول و حیله گرى مى خواستندهمه را محوونابود کنند واثرى از رسالت رسول صلى الله علیه وآله باقى نگذارند.
کشته شدن حسین علیه السلام این نقشه پلید را برباد داد و اسارت زینب، کشته شدن حسین را برملا ساخت.
زینب(س)، عمر درازى نکرد و در جوانى از دنیا رفت. و لى این حقیقت از وى به یادگار بماند.
این واقعه ارزشمند که در سال دوم هجری قمری اتفاق افتاد، نقش به سزایی در بازیابی هویت و استقلال مسلمانان داشت و آنان را در رسیدن به آرمان های بلند الهی و فتح قله های فضیلت ثابت قدم و دشمنان را از رسیدن به هدف های شوم خود ناامید کرد.
قبله، نماد توحید و جهت و نشانه اسلام و ادیان توحیدی است که ادیان الهی را از دیگر آیین ها جدا می کند و به عبادت های آدمی رنگ خدایی می دهد. خداوند برای هر امتی از امت های پیشین، قبله مخصوصی تعیین کرده است تا به هنگام نیاز و نیایش، به سوی او متوجه شوند و از توجهات انحرافی در امان بمانند.
نخستین قبله
بیت المقدس، یکی از مقدس ترین مکان هایی است که خاستگاه بسیاری از پیامبران بزرگ الهی بوده است و در ادبیات اسلامی نیز جایگاه ویژه ای دارد.
با توجه به موقعیت ممتاز و شرافت بیت المقدس، پیامبر گرامی اسلام پس از مبعوث شدن به نبوت، مدت سیزده سال در شهر مقدس مکه به سوی آن نماز خواند.
حضرت پس از مهاجرت از شهر مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، به روش خود ادامه داد و تا مدت ها نماز خود را به سوی قبله یهودیان (بیت المقدس) می خواند. این کار تا میانه های ماه رجب سال دوم هجری ادامه داشت.
مسجد الاقصی را باید یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی برای مسلمانان جهان توصیف کرد. این مسجد اولین قبله مسلمانان جایی که در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ایشان به سوی این مسجد به اذن خداوند نماز بپا می داشتند و همچنین سومین حرم شریف پس از مسجد الحرام و مسجد النبی در مکه و مدینه است . مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود. نقل است که " حضرت آدم (علیه السلام) آنرا ساخته وزیر بنای آنرا چهل سال پس از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است.
بنابراین صرف نظر از اعتقادات دینی ما مسلمانان ، قدمت ساخت این مسجد به بیش از یکهزار سال نیز سبب توجه جهانی به این مسجد خواهد بود.
در قرآن مجید آمده است " سبحان الذی اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر".
بهانه جویی یهودیان
با تشکیل حکومت اسلامی و رشد مسلمانان در مدینه، ترس و وحشت امت یهود را فرا گرفت؛ زیرا پیشرفت های روزافزون مسلمانان، نشان می داد آیین اسلام، در اندک زمانی سراسر شبه جزیره عربستان را خواهد گرفت و قدرت و آیین یهود را از بین خواهد برد. به همین علت، کارشکنی یهودیان آغاز شد. آنان از راه های گوناگون، مسلمانان و شخص پیامبر اسلام را مورد آزار و بی مهری خود قرار می دادند. یهودیان با طرح مسئله قبله، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «محمد صلی الله علیه و آله مدعی است دارای آیین مستقلی است و آیین و شریعت او، آیین های گذشته را نسخ می کند، در صورتی که هنوز قبله مستقلی ندارد و از قبله یهودیان پیروی می کند».
این سخنان برای پیامبر اسلام ناگوار بود و حضرت را ناراحت می کرد.
در انتظار وحی
پیامبر گرامی اسلام علاقه زیادی به خانه کعبه داشت. علت علاقه حضرت به کعبه را باید در علاقه بسیار ایشان به حضرت ابراهیم علیه السلام و آثار او جست وجو کرد. افزون بر این، کعبه قدیم ترین خانه توحید بود. از سوی دیگر، حضرت می دانست که بیت المقدس، قبله موقت مسلمانان است و آرزو داشت فرمان قبله بودن کعبه صادر و قبله نهایی تعیین شود. سرزنش ها و تحقیرهای بیش از اندازه یهودیان مدینه نیز باعث شده بود تا این انتظار به اوج خود برسد. اما از آنجا که حضرت تسلیم دستور خداوند بود، این تقاضا را بر زبان جاری نمی کرد. ایشان نیمه های شب از خانه بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و با نگاه های انتظار آمیزش، نشان می داد عشق و شوق فراوانی در دل دارد.
پایان انتظار
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برای تغییر قبله مسلمانان لحظه شماری می کرد و در انتظار نزول وحی خداوند بود. قرآن کریم لحظات انتظار را چنین بیان می کند: «نگاه های معنادار تو را به آسمان می بینم و تو را به سوی قبله ای که رضایتت را جلب کند برمی گردانیم». هفده ماه از ورود پیامبر به شهر مدینه گذشته بود که انتظار به پایان رسید و دستور تغییر قبله صادر شد. این دستور در روز پانزده رجب سال دوم هجری در حالی به پیامبر ابلاغ گردید که حضرت، دو رکعت از نماز ظهر را در مسجد بنی سالم به سوی بیت المقدس خوانده بود. در این حال جبرئیل امین نازل شد و بازوان پیامبر را گرفت و حضرت را به سوی خانه کعبه برگرداند. زنان و مردانی هم که در مسجد به پیامبر اقتدا کرده بودند، از حضرت پیروی کردند و به طرف کعبه برگشتند و دو رکعت آخر را به سوی کعبه خواندند. از آن روز، کعبه به عنوان قبله مستقل مسلمانان اعلام گردید. این مسجد هم اکنون نیز در شهر مدینه باقی است و به مسجد ذوقبلتین (دو قبله ای) معروف است.
کعبه
خانه کعبه، شریف ترین مکان در روی زمین است که از سوی خداوند به عنوان پناهگاه و کانون امن اعلام و مقررات شدیدی برای پرهیز از هر گونه درگیری و جنگ و خون ریزی در این سرزمین مقدس وضع شده است؛ به گونه ای که نه تنها انسان ها از هر قشر و گروهی، بلکه حیوانات و پرندگان نیز در امنیت کامل به سر می برند و هیچ کسی حق آزار آنها را ندارد.
از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت پیامبر علیهم السلام و تاریخ اسلام استفاده می شود که خانه کعبه، پیش از حضرت ابراهیم و حتی در زمان حضرت آدم بر پا بود. قرآن کریم می فرماید: «نخستین خانه ای که برای پرستش خداوند برای مردم ساخته شد، در سرزمین مکه بود». بر همین اساس، خانه کعبه کهن ترین مرکز توحید و پرستش ذات خداوند و برای همه مردم شبه جزیره عربستان ارزشمند و قابل احترام بود.
بهانه های جدید
با تغییر قبله و استقلال نسبی مسلمانان، فصل جدیدی از ایرادها و بهانه جویی های امت یهود آغاز شد. آنان که پیش از تغییر قبله، مسلمانان را به نداشتن استقلال سرزنش می کردند، پس از تغییر قبله، با چرخش بسیاری، بهانه های دیگری را مطرح کردند. یهودیان، پیامبر اسلام را به برگشتن از قبله پیامبران پیشین سرزنش می کردند و می گفتند: «اگر قبله اول مسلمانان درست بود، این تغییر قبله چه معنایی دارد؟ و اگر قبله دوم صحیح است، چگونه بیش از چهارده سال به طرف بیت المقدس نماز خوانده اند؟».
قرآن کریم با اشاره به ماجراجویی های یهودیان، به پیامبر می فرماید: «به زودی بعضی از سبک مغزان می گویند چه چیزی آنها را از قبله ای که برآن بودند (بیت المقدس) برگرداند. به آنان بگو شرق و غرب عالم متعلق به خداست». خداوند با این بیان شیوا، بهانه جویی و اعتراض به احکام خدای حکیم و دانا را، نشانه بی خردی معرفی کرده است.
آزمایش الهی
از آیات قرآن کریم استفاده می شود که یکی از حکمت های تغییر قبله، آزمایش مسلمانان بوده است؛ زیرا به واسطه این تغییر، آنان که پیرو راستین دستورات الهی هستند، آنچه را پیامبر بازگو می کند بدون اکراه می پذیرند، ولی آنانکه ایمان خالص ندارند، به محض تغییر یک دستور، شروع به بهانه جویی و چون و چرا کردن می کنند. قرآن کریم با اشاره به این مطلب می فرماید: «تغییر قبله از آن طرفی که بر آن نماز می گزاردید (بیت المقدس) برای این بود تا افرادی را که از پیامبر پیروی می کنند، از آنها که به جاهلیت باز می گردند بازشناسیم».
رحمت الهی
با تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه، نگرانی هایی در بین بعضی از افراد سست ایمان ایجاد شد. این عده در مورد اعمال گذشته خود و بستگانی که پیش از تغییر قبله از دنیا رفته بودند دچار تردید شدند و گمان کردند آن اعمال مورد پذیرش نیست. در پی این نگرانی، نزد پیامبر اسلام رفتند و در مورد اعمال گذشته خود و اقوامشان پرسیدند. در این لحظه پیامبر اسلام با تلاوت ادامه آیه 143 سوره بقره فرمود: «خداوند ایمان شما را که بر اساس دستور پیشین به سوی بیت المقدس نماز خوانده اید ضایع نمی کند».
قبله میانی
هر امتی، قبله مخصوصی دارد که خداوند آن را تعیین کرده است. خانه کعبه، قبله مسلمانان، در بین قبله های امت های دیگر، قبله میانی است و در وسط آنها قرار دارد؛ زیرا مسیحیان در هنگام عبادت، به طرف محل تولد حضرت عیسی، (بیت المقدس) می ایستادند و آنجا در مقایسه با محل سکونت مسیحیان که در کشورهای عربی بود، در سمت شرق قرار می گرفت. یهودیان هم که بیشترشان در سرزمین شام ساکن بودند، به سوی بیت المقدس می ایستادند که در سمت مغرب آنان واقع شده بود. خانه کعبه، برای مسلمانان آن روز که درمدینه زندگی می کردند، در وسط قرار داشت. قرآن کریم با اشاره به این موضوع می فرماید: «همان گونه که ما کعبه را وسط قرار دادیم، شما مسلمانان را نیز امت وسط قرار دادیم».
تکمیل نعمت
خداوند یکی از اهداف تغییر قبله را، تکامل انسان و آزاد کردن او از بند تعصبات و هوس های مادی می داند و می فرماید: «تغییر قبله، به این دلیل بود که شما را تربیت کنم، از قید تعصب برهانم و استقلال بخشم و نعمت خود را بر شما تمام کنم تا هدایت شوید».
در حقیقت تغییر قبله، نوعی تربیت و تکامل بخشیدن به روح انسان ها و نعمت بزرگی بود که سبب شد مسلمانان از تقلید کورکورانه دوری کرده و هدایت یابند. خداوند در آغاز ظهور اسلام برای جداسازی صفوف مسلمانان از بت پرستان، دستور داد مسلمانان به سوی بیت المقدس نماز بخوانند و هم زمان با تشکیل حکومت اسلامی در مدینه و تثبیت قدرت، توجه به سوی کعبه معطوف شد و مسلمانان متوجه قدیم ترین خانه توحید شدند و به این ترتیب، یک مرحله از تکامل و تربیت تحقق یافت.
به سوی مسجدالحرام
یکی از برکات تغییر قبله مسلمانان به طرف خانه کعبه، کوتاه شدن زبان مخالفان اسلام بود. یهودیان، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «ما در تورات خوانده بودیم که یکی ازنشانه های پیامبر آخرالزمان، نماز خواندن به دو قبله است، در حالی که ما این نشانه را در ایشان نمی بینیم.» با این بیان، مسلمانان نیز به شک می افتادند و پایه های حکومت اسلامی سست می شد. از سوی دیگر، مشرکان نیز پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را به فراموش کردن نخستین خانه توحیدی متهم می کردند. تغییر قبله، زبان هر دو گروه مخالف اسلام را بست. قرآن کریم با اشاره به این مطلب مهم می فرماید: (ای پیامبر!) از هر کجا خارج شدی، روی خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه ای بر ضد شما نداشته باشند».
گواهی ادیان الهی
یکی از نشانه های پیامبر گرامی اسلام که در همه کتاب های امت های پیشین به آن اشاره شده بود و پیامبران گذشته به آن نوید داده بودند، تغییر قبله بود. دانشمندان یهودی و مسیحی می دانستند پیامبر اسلام به طرف دو قبله نماز می خواند. آنها همه ویژگی های او را همانند فرزندان خود می شناختند، ولی به جای اینکه به پیمان الهی پای بند باشند، حقایق را پنهان کردند و به مبارزه با پیامبر و دین مبین اسلام برخاستند.
علم هیئت
تغییر قبله «مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه» و شدت نیاز آنان به تشخیص قبله برای نیازمندی های شبانه روزی همانند نماز، ذبح حیوانات، دفن میت و...، سبب شد مسلمانان از آغاز اسلام، وارد عرصه تحقیق درباره قبله و جهت آن شوند و موفقیت هایی به دست آورند. این تلاش ها باعث شد علم هیئت و جغرافیا که ارتباط تنگاتنگی به قبله و جهت یابی آن دارد، رشد کند و دانشمندان مسلمان، خدمات قابل توجهی به این علوم ارائه کنند.
معجزه پیامبر
بر پایه محاسبات دانشمندان علم هیئت قدیم، قبله های شهر مقدس مدینه با محراب پیامبر اسلام که هم اکنون به همان وضع در مسجد النبی سالم مانده است، تطبیق نمی کرد. همین موضوع سبب گفت وگوی بسیاری میان علمای اسلام درباره قبله محراب حضرت می شد و هر کس برای توجیه انحراف، چیزی بیان می کرد. تا اینکه دانشمند معروف، مرحوم سردارکابلی، بر اساس مقیاس های امروزی اثبات کرد که محراب پیامبر، با قبله شهر مدینه منطبق است و کم ترین انحرافی در آن دیده نمی شود.
این موضوع یک کرامت علمی است که بدون تحقیق و بررسی و نبودن کوچک ترین وسایل علمی و در حال نماز، چنان از بیت المقدس متوجه کعبه شده که کم ترین انحرافی در توجه ایشان به کعبه به وجود نیامده است.
علل مهم تغییر قبله ممکنه دو مسأله زیر باشد:
از آن جا که خانه کعبه در آن زمان کانون بت هاى مشرکان بود ، دستور داده شد مسلمانان به طور موقت به سوى بیت المقدس نماز بخوانند و به این ترتیب صفوف خود را از مشرکان جدا کنند .
اما هنگامى که به مدینه هجرت کردند و تشکیل حکومت و ملتى دادند و صفوف آنان از دیگران به طور کامل مشخص شد ، دیگر ادامه این وضع ضرورت نداشت در این هنگام به سوى کعبه قدیمى ترین مرکز توحید و پرسابقه ترین کانون انبیا بازگشتند .
2 . با قبله قرار گرفتن بیت المقدس و سپس تغییرش ، مسلمانان در بوته آزمایش قرار گرفتند; «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى کُنتَ عَلَیْهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْه;(بقره ،143) و ما آن قبله اى را که قبلا بر آن بودى ، تنها براى این قرار دادیم که افرادى که از پیامبر پیروى مى کنند ، از آنان که به جاهلیت باز مى گردند ، مشخص شوند» .
بدیهى است هم نماز خواندن به سوى بیت المقدس براى آنان که خانه کعبه را سرمایه معنوى نژاد خود مى دانستند ، مشکل بود و هم بازگشت به سوى کعبه بعد از بیت المقدس بعد از عادت کردن به قبله نخست . مسلمانان به این وسیله در بوته آزمایش قرار گرفتند تا تعصب ها در آن ها کشته شود و روح اطاعت و فرمانبردارى در آنان تحکیم گردد .
بنابر نقل تاریخ ، نوزده ماه پس از هجرت قبله تغییر یافت و این تغییر در نماز ظهر بود . در اثناى نماز ظهر ، پس از آن که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) دو رکعت از نماز ظهر را گزارده بود ، وحى بر او آمد که روى خود را از بیت المقدس به سوى کعبه تغییر ده .
از آن جا که بیت المقدس در جهت شمال شهر مدینه است و مکه در جهت جنوب شهر مدینه مى باشد ، با تغییر قبله ، قبله 180 درجه چرخش پیدا کرد و از جهت شمال به جهت جنوب تغییر یافت .
ب) کسى که یکى از ضروریات دین اسلام را انکار کند ، به گونه اى که انکار او به انکار رسالت حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) یا تکذیب آن حضرت برگردد ، مرتد است . وجوب روزه ماه رمضان ، ضرورى دین است . شخصى که وجوب آن را انکار کند ، و توجه داشته باشد که انکار آن به انکار قرآن و رسالت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) برمى گردد ، مرتد است .
ر.ک :
1.تفسیر نمونه ، ج 1 ، ص 479 ـ 509 .
2. سرود یکتاپرستى ، شهید بهشتى ، ص 33ـ73 ، انتشارات بقعه .
3.تحریر الوسیله ، امام خمینى ، ج 1 ، ص 106 ، دفتر انتشارات اسلامى ، قم .