اصفهان و دیدنی های آن
اصفهان نیمه جهان گفتند
نیمی از وصف اصفهان گفتند (ملک الشعرای بهار)
اصفهان (سپاهان) مرکز استان اصفهان، با پهنهای حدود 250 کیلومترمربع، در دل فلات ایران قرار گرفته است. آب و هوای شهر اصفهان نیمه خشک و معتدل است، به طوری که متوسط درجه حرارت سالانه این شهر حدود 16 درجه سانتیگراد و متوسط بارندگی سالانه این شهر در حدود 13 میلیمتر می باشد. به طور کلی، اصفهان شهر کم آبی است ولی به واسطه وجود رودخانه زاینده رود، کشاورزی در این استان توان رشد پیدا کرده است. اصفهان به لحاظ واقع شدن در مرکز جغرافیایی ایران و با داشتن آب و هوایی معتدل و خاکی حاصلخیز و آب کافی زاینده رود (زنده رود)، از دیرباز به عنوان مکانی برای سکونت، مورد توجه بوده است.
خوشا روزی که منزل در سواد اصفهان سازم
ز وصف زنده رودش خامه را رطب اللسان سازم (صائب)
احتمالا از عصر ساسانیان که سپاهیان (اسپهان) در دشت حاصلخیز اطراف شهر گرد آمدند به این نام خوانده شده است. در سال 19 ه. ق. اصفهان بدون جنگ و خونریزی و با انعقاد یک صلحنامه به دست سپاهیان اسلام افتاد و جزیی از سرزمین وسیعی شد که اسلام بر آن حکومت میکرد. در دوره سیصد ساله پس از آن، این شهر اغلب دست به دست میشد تا اینکه در قرن چهارم هجری، در زمان آل زیار و آل بویه، به عنوان پایتخت مورد استفاده قرار گرفت. در قرن پنجم، در دوران سلجوقیان، پایتخت امپراطوری وسیعی شد که یک مرز آن رود سیحون و مرز دیگرش سواحل شرقی دریای مدیترانه بود.
غارت وحشیانه شهر به دست تیمور لنگ و قتل عام ساکنان آن در سال 789 ه. ق. اصفهان را به وضع اسفباری دچار کرد.
در زمان اولین حکمرانان صفوی در قرن دهم هجری، اصفهان از مراکز مهم تجارت، فرهنگ و صنعت گردید. در اوایل قرن یازدهم (1006 ه.ق.) پایتخت شاه عباس از قزوین به اصفهان انتقال یافت و قریب یک قرن و نیم این شهر پایتخت سلسله صفویه بوده و به همین واسطه از شهرت جهانی برخوردار شد.
شهر اصفهان از روزگاران کهن تا کنون به نامهای: آپادانا، آصفهان، اسباهان، اسپاتنا، اسپاهان، آسپدان، اسپینر، اسفاهان، اصپدانه، انزان، بسفاهان، پارتاک، پاری، پرتیکان، جی، دارالیهودی، رشورجی، سپانه، شهرستان، گابا، گابیان، نصف جهان و یهودیه مشهور بوده است. در شاهنامه فردوسی نیز بارها به اصفهان (سپاهان) اشاره شده و از آن نام برده شده است:
از آن پس ز کشور مهان جهان
برفتند یکسر سوی اصفهان (شاهنامه)
شهر اصفهان با انتخاب شدن به عنوان نخستین پایتخت فرهنگی کشورهای اسلامی در سال 2005 در میان مردم این کشورها بیش از پیش مشهور گشته و گردشگران بسیاری را به خود جلب کرده است. این شهر از لحاظ صنایع دستی مهمترین شهر کشور به شمار می آید که بیشتر صنایع دستی کشور اعم از قلم کاری، خاتم کاری، ترمه و... در آن تولید می شود و گردشگرانی که مشتاق به تهیه سوغات ایرانی هستند تقریبا صنایع دستی و سوغاتی های تمام نقاط ایران را در حاشیه میدان نقش جهان و در بازار قدیمی اصفهان می توانند تهیه کنند.
در میان شیرینی های اصفهان گز و پولکی اصفهان از همه معروفتر هستند؛ مهمترین غذای محلی اصفهان از نظر آنوبانینی؛ که بسیار مورد توجه مسافران و گردشگران است "بریانی" (بریونی) نام دارد که خوراکی گوشتی و بسیار چرب بوده و در بیشتر نقاط شهر می توان آن را تهیه کرد. عمده آثار باستانی اصفهان مربوط به دوره صفویه و مهمترین مناطق گردشگری آن در حاشیه زاینده رود قرار دارد.
عمارت عالی قاپو، مسجد شیخ لطف الله، مسجد امام (مسجد شاه)، کلیسای وانک، منار جنبان، کاخ چهل ستون، کاخ هشت بهشت، چهار باغ، آتشگاه،گورستان قدیمی تخته فولاد،بازار تاریخی اصفهان، میدان نقش جهان، باغ پرندگان، پل خواجو، پل شهرستان، سی و سه پل (پل الله وردی خان) و... از مهمترین نقاط دیدنی و تاریخی شهر اصفهان می باشند.
4نفر از پیامبران عرب زبان بودند:حضرت هود،صالح،شعیب و محمد(ص). پیامبرانی که با هم پسر خاله بودند:حضرت عیسی ویحیی. پیامبرانی که ازدواج نکردند:حضرت عیسی ویحیی. پیامبرانی که با هم برادر بودند:حضرت موسی وهارون،حضرت اسمائیل واسحاق. پیامبرانی که پدر وپسر بودند:حضرت ابراهیم واسمائیل،حضرت ابراهیم واسحاق،حضرت یعقوب ویوسف. پیامبرانی که در کنار مزارحضرت علی مدفون هستند:حضرت آدم ونوح. پیامبرانی که دو نام داشتند:(محمد،احمد)(یونس،ذوالنون)(عیسی،مسیح)(خضر،ملیقا)(یعقوب،اسرائیل)(یوشع بن نون،ذوالکفل). پیامبر اکرم چند مرتبه به معراج رفتند؟2مرتبه. حضرت یونس چند شبانه روز در شکم ماهی بودند؟7شبانه روز. تعداد پیامبرانی که در بنی اسرائیل مبعوث شدند: ششصد پیامبر. پیامبرانی که در زمین کربلا بر مصیبت امام حسین گریستند: آدم،ابراهیم،موسی،اسمائیل،نوح وعیسی. پیامبرانی که پادشاه روی زمین بودند: حضرت سلیمان وذوالقرنین. آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود؟حضرت سلیمان. پیامبرانی که هم عصر بودند؟خضر وموسی،ابراهیم ولوط،یعقوب ویوسف،موسی وشعیب. پیامبرانی که مقام امامت هم داشتند؟حضرت محمد وحضرت ابراهیم. پیامبرانی ختنه شده به دنیا آمدند؟آدم،شیث،ادریس،نوح،سام بن نوح،ابراهیم، داوود،سلیمان،لوط،اسمائیل،موسی،عیسی ومحمد. کدام پیامبر در ایران مدفون است؟دانیال نبی. کدام یک از پیامبران را سر بریدند؟حضرت یحیی. قبر حضرت موسی توسط چه کسی کنده شد؟عزرائیل. کدام پیامبر داماد یکی دیگر از پیامبران بود؟حضرت موسی داماد حضرت شعیب بود.
در این قسمت به ان دسته از احادیثی اشاره می کنیم که صراحتا خلافت و ولایت و افضلیت مولانا امیرالمومینن علی عیله السلام مورد اثبات قرار می دهد و تمام این احادیث را از کتب دانشمندان و علمای عامه(=اهل سنت) بیان می کنیم...
1- امام احمد بن حنبل در « مسند» و علی همدانی شافعی در اخر مودت چهارم از « موده القربی» نقل می کند که رسول اکرم (ص) به علی(ع) فرمود : یا علی ! انت تبرء ذمتی و انت خلیفی علی امتی= ای علی ! تو بری می نمایی ذمه ی مرا و تو خلیفه ی منی بر امت من.
2- امام احمد در « مسند» به طرق متعدده و الفاظ متفاوته و ابن مغازلی فقیه شافعی در « مناقب» و امام ثعلبی در « تفسیر» خود نقل می نماید که رسول اکرم(ص) فرمود به علی(ع) : انت اخی و وصیتی و قاضی دینی= تو برادر و وصی و ادا کنند ی دین منی.
3- ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی در ص 213 جلد دوم « محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء » چاپ 1326 هجری قمری از انس بن مالک نقل نموده که رسول اکرم(ص) فرمود به علی (ع) : ان خلیلی و وزیری و خلیفتی و خیر من اترک بعدی یقضی دینی و ینجز موعدی علی بن ابیطالب = به درستی که دوست و وزیر و خلیفه ی من و بهتر کسی که بعد از خود به جا می گذارم که دین مرا اداء و وعده ی مرا وفاء می نماید، علی بن ابیطالب می باشد.
4- میر علی همدانی شافعی در اوایل مودت ششم از « موده القربی» از خلیفه ی ثانی عمر نقل می نماید که چون پیغمبر عقد اخوت بین اصحاب بست، به علی فرمود: هذا علی اخی فی الدنیا و الاخره و خلیفتی فی اهلی و وصیی فی امتی و وارث علمی و قای دینی ماله منی مالی منه نفعه نفعی و ضره ضری من احبه فقد احبنی و من ابغضه فقد ابغضنی = این علی برادر من است در دنیا و اخرت و خلیفه ی من است در اهل من و وصی من است در امت من و وارث علم و ادا کنند ی دین من، مال او از من و مال من از اوست،نفع او نفع من و ضرر او ضرر من است، کسی که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
5- در همین مودت ششم از انس بن مالک حدیثی نقل می کند که قبلا عرض کردم، در اخر این حدیث ذکر می نماید که رسول اکرم صریحا فرمود: هو خلیفتی و وزیری
6- محمد بن یوسف گنجی شافعی در « کفایه الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب» از ابی ذر غفاری روایت کرده که پیغمبر (ص) فرمود : ترد علی الحوض رایه علی امیرالمومنین و امام الغر المحجلین و الخلیفه من بعدی = وارد می شود بر من در کنار حوض (=کوثر) پرچم علی امیرالمومنین و پیشوای روی و دست و پا سفیدان و خلیفه من بعد از من
7- بیهقی و خطیب خوارزمی و ابن مغازلی شافعی در « مناقب» خودشان نقل نموده اند که پیغمبر (ص)به علی(ع) فرمود: انه لا ینبغی ان اذهب الا و انت خلیفتی و انت اولی بالمومنین من بعدی = سزاوار نیست که من از میان مردم بروم ،مگر انکه تو خلیفه و اونی به مومنین باشی بعد از من
8- امام ابو عبدالرحمن نسائی که یکی از ائمه ی صحاح سته است، ضمن حدیث 23 « خصائص العلوی» که مفصلا از ابن عباس مناقب علی (ع) را نقل نموده، بعد از ذکر منازل هارونی ، رسول اکرم به علی فرمود :انت خلیفتی فی کل مومن من بعدی = تو خلیف ی منی در هر مومن بعد از من
9- حدیث خلقت (مهم)
امام احمد بن حنبل در « مسند » و میر علی همدانی شافعی در « موده القربی» و ابن مغازلی فقیه شافعی در « مناقب» و مولانا دیلمی در « فردوس» با سلسله روایات و اسناد صحیحه نقل می نمایند که پیغمبر فرمود: خلقت انا و علی من نور واحد قبل ان یخلق الله تعالی ادم باربعه عشر الف عام فلما خلق الله تعالی ادم رکب ذلک النور فی صلبه فلم یزل فی شی ء واحد حتی افترقا فی صلب عبدالمطلب فقی النبوه و فی علی اخلافه = من و علی از یک نور افریده شدیم، قبل از ایجاد ادم به چهارده هزارسال ،پس از خلقت ادم ان نور را در صلب ادم قرار داد، پس بلا زوال با هم یکی بودیم تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم، پس در من نبوت و در علی خلافت مقرر گردید.
10- محمد بن جریر طبری در « کتاب الولایه »نقل می کند که رسول اکرم در اوایل خطبه غدیر خم فرمود: و قد امرنی جبرئیل عن ربی، ان اقوم فی هذا المشهد و اعلم کل ابیض و اسود ان علی بن ابیطالب اخی و وصیی و خلیفتی و الامام بعدی
انگاه فرمود: معاشر الناس ذلک فان اله قد نصبه لکم ولیا و اماما و فرض طاعته علی کل احد ماض حکمه جائز قوله ملعون من خائفه مرحوم من صدقه.
یعنی: جبرئیل از جانب پروردگار مرا امر نموده که در این مکان قیام نمایم و اگاه کنم تمام سفید و سیاهان را که علی بن ابیطالب برادر من و وصی من و خلیفه ی من و امام بعد از من است. ای جماعت مردم ! خداوند نصب نموده علی را بر شما ( اولی به تصرف) امام و واجب نموده طاعت او را بر هر فردی،ممضی است حکم او و جایز است(از جانب خدای تعالی) قول او و ملعون است کسی که مخالفت نماید او را و مرحوم است کسی که او را تصدیق نماید.
11- شیخ سلیمان بلخی حنفی در « ینابیع الموده» از ابن عباس روایت می کند که رسول اکرم فرمود:
یا علی! انت صاحب حوضی و صاحب لوائی و حبیب قلبی و وصیی و وارث علمی و خلیفتی و انت مستودع مواریث انبیاء من قبلی و انت امین الله فی ارضه و حجه الله علی بریته رکن الایمان و عمود الاسلام و انت مصباح الدجی و منار الهدی و العلم المرفوع لاهل دنیا. یا علی من اتبعک نجی و من تخلف عنک هلک و انت الطریق الواضح و الصراط المستقیم و انت قاعد الغر المحجلین و یعسوب المومنین و انت مولی من انا مولاه و انا مولی کل مومن و مومنه لا یحبک الا طاهر الولاده و لا یبغضک الا خبیث الولاده و ما عرجنی ربی الی السماء و کلمنی ربی الا قال یا محمد افرء علیا منی السلام و عرفه انه امام اولیائی و نور اهل طاعتی و هنیئا لک هذه الکرامه یا علی
معنی:: ای علی ! تو صاحب حوض منی و صاحب لواء و پرچم منی و حبیب دل و وصی و وارث علم من و خلیفه منی و مستودع مواریث انبیاء و امین خدا و حجت پروردگاری بر تمام خلق. توئی رکن ایمان و نگهبان اسلام و چراغ ظلمت و نور هدایت و علم بلند شده از برای اهل دنیا. هر کس پیروی کند تو را نجات یابد و هر کس تخلف نماید هلاک شود، توئی راه واضح و صراط مستقیم و منم اقای هر مومن و مومنه. دوست نمی دارد تو را مگر حلال زاده و دشمن نمیدارد تو را مگر حرامزاده. خداوند مرا به اسمان نبرد و با من تکلم نکرد مگر انکه فرمود ای محمد ، علی را از من سلام برسان و به او اعلام کن که او امام دوستان من و نور مطیعان من است، انگاه حضرت فرمودند به علی، گوارا باد بر تو این کرامت ای علی.
12-ابوالموید موفق الدین اخطب الخطباء خوارزم در ص 240 کتاب « فضائل امیرالمومنین» چاپ 1313 هجری قمری، ضمن فصل نوزدهم به اسناد خود از رسوال الله نقل نموده که فرمود:
در معراج وقتی رسیدم به سدره المنتهی، خطاب رسید ای محمد! خلق را ازمودی،کدام کس را فرمان بردار تر دیدی نسبت به خود؟ عرض کردم علی را ! قال: صدقت یا محمد! راست گفتی. انگاه فرمود:
فهل اتخذت لنفسک خلیفه یودی عنک و یعلم عبادی ما لا یعلمون؟ قال: قلت یا رب ! اخترلی فان خیرتک خیرتی.قال: اخترت لک علیا فاتخذه لنفسک خلیفه و وصیا و نحلته علمی و حلمی و هو امیرالمومنین حقا لم ینالها احد قبله و لیست لا حد بعده.
معنی:: ایا انتخاب خلیفه برای خود نموده ای ، تا مقاصد تو را به مردم برساند و تعلیم بدهد بندگان مرا از کتاب من انچه نمی دانند؟ عرض کردم : پروردگارا ! هر کس را تو اختیار نمائی، من انرا اختیار می نمایم . خطاب امد: من اختیار نمودم برای تو علی را خلیفه و وصی و او را مفتخر به علم و حلم خود نمودم و اوست امیرمومنان به حق که نه در گذشته و نه در اینده، احدی به مقام او نخواهد امد.
در پایان سه مطلب را خدمت دوستان عزیز و ارجمند می رسانم:
1- علامه شهیر معتزلی صلاح الدین صفدی در کتاب خود تحت عنوان (( وافی الوفیات)) گفته: نص النبی- صلی الله علیه و سلم- علی ان الامام علی و عینه و عرفت الصحابه ذلک و لکن کتمه عمر لاجل ابی بکررضی الله عنها.
یعنی: نص نموده رسول اکرم (ص) بر امامت علی(ع) و تعیین نموده ان حضرت را به امامت و می شناختند صحابه این معنی را و لکن عمر بن الخطاب کتمان نمود انرا برای ابوبکر.
2- محمد بن جریر طبری در (( تاریخ طبری)) در جلد5 ص34 می گوید:
عمر بن خطاب گفت :بیعت ابوبکر کاری ناگهانی و بی اندیشه بود، جز انکه خداوند شرش را نگه داشت.
3-ابن ابی الحدید معتزلی در ص 26 جلد اول (( شرح نهج البلاغه)) می نویسد:
فلا ریب عندنا ان علیا(رضی الله عنه) کان وصی رسول الله (ص) و ان خائف فی ذلک من هو منسوب عندنا الی العناد:
شک و شبهه ای نیست در نزد ما(=اهل سنت) که علی (رضی الله عنه) وصی رسول خدا (ص) است و کسی مخالف این معنی است که در نزد ما اهل عناد و دشمنی باشد...
حضرت خضر:
از فرمایش امام صادق علیه السلام چنین بر میآید که خضر را خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتابهای او دعوت میکرد. از معجزاتش این
بود که روی هر زمین خشکی مینشست، زمین سبز و خرم میگشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است. نام اصلی خضر «تالیا بن ملکان بن عامر بن أرفخشید بن سام بن نوح علیه السلام» است.
او همان عالم الاهی بود که موسی به دیدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با عبارتی درخشان ستوده شده است:«عبداً من عبادنا اّتیناه رحمة من عندنا و علمنا من لدنا علماً.» (او یکی از بندگان ما بود که رحمت
خویش را به سویش فروفرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم.) در قرآن کریم دربارهی حضرت خضر غیر از توصیف مذکور و داستان همراهی حضرت موسی با او چیز دیگری ذکر نشده است.
از امام صادق (ع)آورده اند که...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطرکتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر این که به وسیله او و شریعت او، شریعت
پیامبران پیش از او را نسخ کند ونه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خداى جهان آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در
دوران غیبت او بسیار طولانى سازد ومى دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد واشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش خضررا طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان
تشبیه گردد و بدین وسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد. (1)
بدون تردید او زنده است وهم اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد. (2) زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حیات خود داستان مفضلى است که درکتب تاریخى
وحدیثى به تفصیل از آن بحث شده است. (3)
شرکت حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم ودر مراسم سوگوارى رسول اکرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن حضرت درکتاب هاى
حدیثى مشروحا آمده است .
امام رضا(ع) مى فرماید:حضرت خضر(ع)از آب حیات خورد،او زنده است وتا دمیده شدن صور از دنیا نمى رود، او پیش ما مى آید وبر ما سلام مى کند، ما صدایش را مى شنویم و خودش را نمى بینیم، او در
مراسم حج شرکت مى کند وهمه مناسک را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمین عرفات مى ایستد وبراى دعاى مؤمنان آمین مى گوید. خداوند به وسیله او در زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت مى کند وبه وسیله او
وحشتش را تبدیل به انس مى کند. (4)
از این حدیث استفاده مى شودکه حضرت خضر(ع) جزء سى نفرى است که همواره در محضر حضرت بقیة الله (ع) هستند ورتق وفتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست. (5)
ا. کمال ا لدین ج 3، ص 357 بحا رالانوار ج 51، ص 222.
2. یوم الخلاص ص157.
3. بحار الانوار، ج 2 1، ص 72 1- 5 1 2 وج 13 ص 278- 322.
4. کمال الدین، ج 2 ص 390 بحارالانوار، ج13 ص 299.
5. غیبة نعمانى، ص 99 بحارالانوار ج 52، ص 158
شخصیت حضرت خضر(علیه السلام)در روایات
در قرآن کریم در باره حضرت خضر غیر از همین داستان رفتن موسی به مجمع البحرینچیزی نیامده و از جوامع اوصافش چیزی ذکر نکرده مگر همینکه فرموده: " فوجدا عبدا منعبادنا اتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما" (1) .
از آنچه از روایات نبوی و یا روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت(ع)درداستان خضر رسیده چه میتوان فهمید؟از روایت محمد بن عماره که از امام صادق (ع)نقل شده و در بحث روایتی آینده خواهد آمد،
چنین برمیآید که آن جنابپیغمبری مرسل بوده که خدا به سوی قومش مبعوثش فرموده بود، و او مردم خود را به سوی توحیدو اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتابهای او دعوت میکرده و معجزهاش این بوده که
رویهیچ چوب خشکی نمینشست مگر آنکه سبز میشد و بر هیچ زمین بی علفی نمینشست مگرآنکه سبز و خرم میگشت، و اگر او را خضر نامیدند به همین جهتبوده است و این کلمه بااختلاف مختصری در
حرکاتش در عربی به معنای سبزی است، و گرنه اسم اصلیاش تالی بنملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است...
از اخبار متفرقهای که از امامان اهل بیت(ع)نقل شده برمیآید که اوتاکنون زنده است و هنوز از دنیا نرفته.و از قدرت خدای سبحان هیچ دور نیست که بعضی ازبندگان خود را عمری طولانی دهد و تا زمانی
طولانی زنده نگهدارد.برهانی عقلی هم بر محالبودن آن نداریم و به همین جهت نمیتوانیم انکارش کنیم.
علاوه بر اینکه در بعضی روایات از طرق عامه سبب این طول عمر هم ذکر شده. درروایتی که الدر المنثور از دارقطنی و ابن عساکر از ابن عباس نقل کردهاند چنین آمده که:
او فرزند بلا فصل آدم است و خدا بدین جهت زندهاش نگه داشته تا دجال را تکذیب کند .و دربعضی دیگر که در الدر المنثور از ابن عساکر از ابن اسحاق روایتشده نقل گردیده که آدمبرای بقای او تا روز
قیامت دعا کرده است..
و در تعدادی از روایات که از طرق شیعه و سنی رسیده آمده که خضر از آب حیاتکه واقع در ظلمات است نوشیده، چون وی در پیشاپیش لشکر ذو القرنین که در طلب آبحیات بود قرار داشت، خضر به آن رسید
و ذو القرنین نرسید.
در روایت الدر المنثور ازابن شاهین از خصیف آمده که: چهار نفر از انبیاء تاکنون زندهاند، دو نفر آنها یعنی عیسی وادریس در آسمانند و دو نفر دیگر یعنی خضر و الیاس در زمینند، خضر در خشکی و الیاس در دریا
است .
و نیز مانند روایت الدر المنثور از عقیلی از کعب که گفته: خضر در میان دریای بالا ودریای پائین بر روی منبری قرار دارد، و جنبندگان دریا مامورند که از او شنوایی داشته باشند واطاعتش کنند، و همه روزه صبح و
شام ارواح بر وی عرضه میشوند .
و مانند روایت الدر المنثور از ابی الشیخ در کتاب"العظمة"و ابی نعیم در حلیه ازکعب الاحبار که گفته: خضر پسر عامیل با چند نفر از رفقای خود سوار شده به دریای هندرسید - و دریای هند همان دریای چین است
- در آنجا به رفقایش گفت: مرا به دریا آویزانکنید، چند روز و شب آویزان بوده آنگاه صعود نمود گفتند: ای خضر چه دیدی؟ خدا عجباکرامی از تو کرد که در این مدت در لجه دریا محفوظ ماندی!گفت:
یکی از ملائکه بهاستقبالم آمده گفت: ای آدمی زاده خطاکار از کجا میآیی و به کجا میروی؟گفتم: میخواهم ته این دریا را ببینم.گفت: چگونه میتوانی به ته آن برسی در حالی که از زمانداود(ع)مردی به طرف
قعر آن میرود و تا به امروز نرسیده. با اینکه از آن روز تاامروز سیصد سال میگذرد .و روایاتی دیگر از این قبیل روایات که مشتمل بر نوادر داستانهااست.
داستان حضرت خضر و حضرت موسی علیهما السلام
حضرت خضر علیه السلام یکی از پیامبرانی است که زنده و الآن در قید حیات می باشد. حضرت موسی علیه السلام، مأمور شد که مدتی در کنار حضرت خضر باشد. به این منظور در پی او روانه شد تا او را بیابد.
حضرت موسی در حالی با خضر روبه رو شد که آن حضرت مشغول عبادت بودند. موسی به خضر گفت: آمده است تا مقداری از علم او بهره مند شود.
خضر گفت: آیا تحمل آنچه را که خواهی دید، داری؟ زیرا چه بسا کارها از من سر بزند که چون تو اسرار آن را نمی دانی نمی توانی صبر کنی و ممکن است زبان به اعتراض بگشایی.
موسی گفت: حاشا و کلا که من بر آنچه از تو سر می زند و خواهم دید، اعتراض کنم.
پس از آن خضر گفت: ای موسی به این شرط تو را همراه خود می برم که هر چه دیدی بر آن اعتراض نکنی و علّت و سبب آن را نپرسی مگر آنکه خودم اسرار آن را بر تو عیان نمایم.
موسی قبول کرد. حرکت کردند و سوار کشتی شدند. در بین راه خضر تبری از ناخدا گرفت و شروع به سوراخ کردن و شکستن قسمتی از کشتی شد. کشتی را آب فرا گرفت. موسی نگران شد و گفت:
مبادا کشتی غرق شود و به خضر گفت: این چه کار است که می کنی؟ ممکن است سرنشینان غرق شوند. خضر گفت: نگفتم با من مجال موافقت و مقاومت نداری؟ موسی گفت: مرا ببخش. فراموش کردم.
دیگر اعتراض نمی کنم. خضر سوراخی در کشتی نمود. سرنشینان کشتی به تکاپو افتادند و محل سوراخ شده را تعمیر کردند.
بعد از مدتی به ساحل رسیدند و وارد شهر ساحلی شدند. تعدادی از اطفال را دیدند که در سر راه مشغول بازی هستند. خضر یکی از آن طفلان را گرفت و به پشت دیوار برد و با کاردی گوش تا گوش، سر او را برید
و در محلی او را دفن کرد. موسی سخت برآشفت و با ناراحتی بسیاری گفت: به چه جرمی او را کشتی؟ خضر با خونسردی گفت: باز علّت پرسیدی و اعتراض نمودی؟ بار دیگر موسی گفت: دیگر سئوال
نمی کنم. اگر این بار سؤال کردم، مرا رها کن و به راه خودت برو.
آن دو به راه افتادند. به محلی دیگر رسیدند. مردمان آن محل آنها را به شهر خود راه ندادند حتی از دادن آب و نان به آنها نیز دریغ کردند. شبی سرد را در بیرون شهر سپری کردند. چون صبح شد، حرکت
کردند تا به دیواری رسیدند. دیوار در حال خراب شدن بود. پس خضر شروع به مرمت دیوار کرد و با سنگ و گل آنها را محکم و استوار ساخت.
موسی بار دیگر در شگفت شد. رو به خضر کرد و گفت: اهل این دیار حتی به ما آب و نان هم ندادند و تو در حق آنها لطف می کنی و دیوار خراب شده آنها را آباد می کنی؟ خضر گفت: معلوم شد که تحمل آنچه
را که من انجام می دهم، نداری. پس این آخرین دیداری خواهد بود بین من و تو . اما قبل از آنکه از تو جدا شوم، می خواهم راز کارهایی را که انجام دادم بر تو نمایان سازم تا شگفتهایت را مرتفع سازم.
1 ـ مردی ظالم در صدد است که همه کشتی های سالم را تصاحب کند. آن کشتی هم متعلق به خانواده ای مومن و فقیر بود. کشتی را سوراخ کردم تا طمع آن ظالم این کشتی را در بر نگیرد و نان آن خانواده قطع
نشود.
2 ـ آن کودک را کشتم زیرا او اگر بزرگ می شد، جز کفر و عصیان از او سر نمی زد. در حالی که والدین او موحد و مؤمن هستند.
3 ـ اما دیوار را درست کردم زیرا در زیر آن گنجی مدفون است که فردی مؤمن برای فرزندانش ذخیره کرده است. بدین وسیله آن گنج تا رسیدن به دست صاحب خود محفوظ می ماند
شباهت حضرت حجت (عج) به حضرت خضر (ع)
خضر عمرش را خداوند طولانی نموده و این موضوع نزد شیعه و سنی مسلم است قائم (علیه السلام) نیز خداوند عمر با برکتشان را طولانی قرار داده است و یکی از دلائل و استدلال ها بر طولانی بودن عمر قائم
(علیه السلام) طولانی بودن عمر خضر می باشد.
نام حضرت خضر بلیا است بر چوب خشکی نمی نشست مگر اینکه سبز می شد و هر گاه نماز بگذارد اطرافش سبز می شود و ... حضرت قائم (علیه السلام) نیز به هر سر زمینی پا بگذارد سبز و پر گیاه
می شود و آب از آنجا می جوشد و چون از آنجا برود آب فرو می رود و زمین به جای خود بر می گردد.
خضر خداوند به قدرت و نیرویی عنایت فرموده که بهر شکل که بخواهد در می آید قائم (علیه السلام) نیز خداوند همین قدرت را به ایشان عنایت فرموده .
خضر وجه کارهایش آشکار نشد مگر بعد از اینکه خودش فاش کرد قائم (علیه السلام) نیز وجه غیبتش آنطور که باید مکشوف نمی شود مگر بعد از ظهور.
خضر هر سال در مراسم حج شرکت می کند تمام مناسک را انجام می دهد قائم (علیه السلام) نیز هر سال در مراسم حج شرکت می کند و مناسک را بجای می آورند.