به گزارش ایرنا، از جمله داستان های این مجموعه که پیش از این در نرم افزار "عترت" منتشر شده می توان به "دوا رسانی امام هادی (ع) به بیمار"، "تسلیم نشدن امام در برابر هوس های طاغوت"، "نامه های امام هادی(ع) برای حفظ شیعیان"، "اعتراف دشمنان سرسخت، به کمال امام هادی(ع)، و نمونه ای از ظلم متوکل"، "خریداری گوسفند برای عید قربان، و معجزه ای دیگر" و "معجزه ای از امام هادی(ع)"، اشاره کرد.
"اخبار امام هادی(ع) از حوادث نهانی"، "عقل یا برهان راستین"، "مرگ خلیفه ظالم بعد از سه روز"، "آشنایی به زبان ها و تعلیم به دیگران"، "تواضع، نشانه عظمت و حقانیت"، "هدایت گمراه با سخنی کوتاه" و "تصرف و اظهار مافوق بشر" برخی دیگر از این مجموعه است.
"پیامبران و منصب امامت"، "ریگ بیابان یا طلای سرخ"، "اهمیت عقیق و فیروزه در نجات از درندگان"، "درمان مریض و مسلمان شدن پزشک نصرانی"، "امام هادی (ع ) در زندان و حکم اعدام او" و "قدرت پوشالی متوکل در برابر قدرت ملکوتی امام(ع)" عنوان تعداد دیگری از داستان های بارگذاری شده از زندگی امام علی النقی(ع) در فضای مجازی است.
امام ابوالحسن علی النقی الهادی(ع)، پیشوای دهم شیعیان، در سال 220 هجری پس از شهادت پدر گرامیش بر مسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 ه . ق در دوران خلافت معتز در شهر سامرا به شهادت رسید و در خانه خود به خاک سپرده شد.
امام زمان و تشرف یافتگان(داستان کوتاه)
در بین سوال و جوابها نظرشان متفاوت شد. علامه فتوای عرب را قبول نکرد و گفت: این فتوا بر خلاف اصل و قاعده است و روایتی برای استناد ندارد. مرد عرب گفت: دلیل این حکم که من گفتم، حدیثی است که شیخ طوسی در کتاب تهذیب نوشته است. علامه گفت: این حدیث را در تهدیب ندیدهام. مرد گفت: در آن نسخهای که تو از تهذیب داری از ابتدا بشمارد، در فلان صفحه و فلان سطر پیدا میکنی.
علامه از شدت علم و دانستن غیب شک برد که شاید همراهش امام زمان (عجلالله تعالی فرجهالشریف) است. ناگاه شلاق از دستش افتاد. مرد عرب خم شد تا شلاق را بردارد. علامه گفت: به نظر شما ملاقات با امام زمان (عجلالله تعالی فرجهالشریف) امکان دارد؟ مرد عرب شلاق علامه را در دستش گذاشت و گفت: چطور نمیشود در حالی که دستش در دستان توست. علامه از بالای مرکبش پایین افتاد و پای امام را بوسید و از شوق زیاد بیهوش شد. به هوش که آمد، هیچ کس در آنجا نبود. ناراحت شد و افسرده.
وقتی به خانه برگشت، کتاب تهذیبش را برداشت. به صفحهای که امام گفته بود نگریست و حدیث را دید. کنار حدیث و در حاشیه کتاب نوشت: این حدیثی است که مولای من صاحبالامر من را به آن خبر دادند
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
حاج آقا دکتر محمدی به بیان خاطرهای به نقل از حاج آقا «صدیقی» (سخنران معروف و از شاگردان آیتاله بهاءالدین) پرداخت و گفت:«صدیقی به حضرت آیتاله بهاءالدین گفت ، آقای من سفر حج را در پیش دارم شما سفارشی ، دعایی ، درخواستی ندارید و آقای بهاءالدین فرمودند: من یک دعایی دارم ؛ در کوچه بنیهاشم همان جایی که مادرم حضرت فاطمه را سیلی زدند شما بروید و از خدا بخواهید که دعای من مستجاب شود ، همین. و من به مدینه رفتم . اما سفارش آقا را فراموش کردم و در مکه بودم که یادم آمد آقا سفارش دعا داشتهاند دوباره به مدینه برگشتم و دعا کردم که خدایا دعای آقای بهاءالدین مستجاب شود (از این مساله فقط خود خبر داشتم) وقتی به قم آمدم و خدمت آقا شرفیاب شدم آقا فرمودند ، حالا دیگر سفارش من را در مدینه فراموش میکنی و به مکه میروی و برمیگردی...!
من هم عذر خواستم و حسابی شرمنده شدم و بعد به آقا گفتم ، آقا دعایتان مستجاب شد . گفتند: بله ، خدا را شکر دعای من مستجاب شد.
بعد گفتم آقا لطف بفرمایید که اگر مانعی ندارد مضمون دعایی که داشتید را بیان کنید ، آقا نپذیرفتند و من خیلی سماجت کردم و بالاخره آقا فرمودند : من دعایی کردم که آیتاله خامنهای خدمت حضرت امام زمان(عج) برسند که خدا را شکر این دعا مستجاب شد و آقا سیدعلی آقا خدمت ولی عصر رسیدند.»
کلمه شیْطان (به انگلیسی : Satan) از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنای «خبیث و پست» آمدهاست، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق میشود و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمدهاست.
در اسلام «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (عَلَم) میباشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی و سرکش، خواه انسانی یا غیر انسانی میگویند، ونام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان، به معنای کسی که ادم را فریب دادهاست.
شیطان به موجود موذی و مضر گفته میشود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی میکند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتی است که در او وجود دارد.
شیطان معانی مختلفی دارد، که یکی از مصداقهای روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسانهای مفسد و منحرف کنندهاست.
تاریخ
براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ?شیطان یکی از جنها بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد، اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد در این هنگام شیطان از خداوند برای انحراف انسان تقاضای مهلت کرد و خداوند نیز به او تا روز معین مهلت داد[1]
در هنر
در طول تاریخ شیطان در فیلمها و داستانهای زیادی شخصیت شدهاست
فیلمها
خارجی
جن گیر
وکیل مدافع شیطان
مرشد و مارگاریتا
بچه رزماری
کنستانتین
فاوست
قلب آنجل
طالع نحس
مصایب مسیح[2]
دروازه نهم
سریال سوپرنچرال
سریال Point Pleasant
ایرانی
او یک فرشته بود(1384)
اغما(1386)
ملک سلیمان (1389)
سقوط یک فرشته (1390)
پانویس
↑ داستانهای پیامبران جلد اول بخش مربوط به آدم
↑ مجله همشری جوان شماره 136
منابع
علائم شیطانی
تفسیر نمونه، ج1، صص 191 تا 193.
قاموس قرآن، ج 4، صص 32 تا 40، سید علی اکبر قرشی، دار الکتب الاسلامیه.
سازمانهای وابسته |
کلیسای شیطان - اولین کلیسای شیطان - معبد ست - فرقه نه فرشته - کلیسای اهریمنی |
شخصیتهای برجسته |
آنتوان لاوی - مایکل آکینو - پیتر گیلمور - پگی نارامیا - کلارا لاوی |
مفاهیم وابسته |
طریقت دست چپ - شیطان |
ایتالله میرزا عبدالکریم حق شناس(تهرانی) در سال 1338 ه.ق برابر با 1298 ه. ش در تهران در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. * تحصیلات وی تحصیلات مقدماتی و ادبیات را در محضر آیتالله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی فرا گرفت و عرفان را نیز از محضر آیتالله شاهآبادی تلمذ کرد. ظاهرا بخشی از معقول را نیز غیر از درس آیتالله شاهآبادی از محضر آیتالله میرزا مهدی آشتیانی مدرس بزرگ حکمت و فلسفه آموختند. زیرا روزی در بین سخنانشان فرموند: «ایشان - میزرا مهدی آشتیانی - بخش وجود ذهنی را که میفرمودند با عباراتی بسیار مغلق و خراباتی بیان میکردند.» که دال بر استفاده ایشان از محضر آن حکیم بزرگ است، اما مدت این کسب فیض مشخص نیست. ایشان همچنین دروس فقه و اصول را در هجرتی که به سال 1358 ه.ق به قم داشتند از محضر بزرگانی چون آیتالله حجت و آیتالله خوانساری و آیتالله العظمی بروجردی فرا گرفتند. مدتی نیز از محضر فقه و اصول امام بهرهمند شدند و البته مراوداتی در بحث اخلاق با امام راحل نیز داشتند. * هجرت به تهران در سال 1373 ه.ق که جناب حاج شیخ محمدحسین زاهد تهرانی معروف به زاهد نفت فروش که در مسجد امینالدوله واقع در بازار وفات کردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آیتالله بروجردی به آیتالله حقشناس دستور دادند تا برای حل مشکلات دینی و رسیدگی به امور شرعی آن مسجد، به تهران عزیمت کنند. در این زمینه ایشان خود میفرمایند: «مردم به قم آمدند و تقاضای کسی را فرمودند. مرحوم امام خمینی قدس سره که آن روز در محضر آقای بروجردی بودند و نسبتشان به حقیر چون پدری به فرزند بود به من فرموند شما بروید و از آیتالله بروجردی هم درخواست کردند که ایشان هم حکم کنند. ایشان هم حکم فرمودند. حس کنجکاوی و مقام گستاخی فرزند به پدر باعث شد که عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشریف نمیبرید؟ حضرت امام فرمودند: مردم گفتهاند عبدالکریم. (عین عبارت ایشان است) به جدّم اگر میگفتند روحالله من پیشقدم میشدم.» بالاخره ایشان به تهران آمدند و تا پایان عمر به تهذیب نفس جوانان و اهل علم و طلاب و کسبه مشغول بودند. ایشان مدتی نیز رئیس مدرسه فیلسوفالدوله و سپهسالار قدیم (شهید بهشتی فعلی) بودند و در آنجا به تدریس مکاسب و کفایه در فقه و اصول و منظومه سبزواری در حکمت همت داشتند. محمد شریف رازی در کتاب خود به نام گنجینه دانشمندان میفرمایند: «بعد از وفات آیتالله بروجردی مؤمنین مسجد مزبور که غالبا از مقدسین و اخیار تهرانند به قم آمدند و از آیتالله بروجردی تقاضا کردند ایشان را بجای آن مرحوم (شیخ زاهد تهرانی) برای امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمایند. ایشان حسبالامر آیتاللهی به تهران عزیمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم به تدریس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قدیم و خدمات دینی دیگر اشتغال دارند و نزدیک چهل سال است که این نگارنده ایشان را میشناسم و حقا دارای مقام فضل و دانش و تقوا و پاکدامنی و بیآلایشی موصوف و در تربیت و تهذیب اخلاق جوانان محیط خود بسیار ساعی هستند تربیت یافتگان او در بازار و حوزههای علمی قم و تهران و مشهد بسیار هستند و از روز آشنایی تاکنون مکروهی از وی ندیدهام .» * هشیاری و آگاهی آیتالله حقشناس با وجود مشغله فراوان در امور شرعی و دروس حوزوی و تدریس کتب فنی از مسائل روز و سیاسی بی خبر نبودند و دقت خاصی داشتند. میفرمودند: «با شروع جنگ تحمیلی این شبه برای من ایجاد شد که مبادا در جبهه به من نیاز باشد به خدمت امام راحل مشرف شدم آیتالله شهید صدوقی هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبی زعیم عالیقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امینالدوله هستم. اگر چنانچه وظیفه طور دیگر است دستور میفرمایید به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو میتوانی تفنگ بلند کنی؟ گفتم: بنده یکبار تفنگ بلند کردم و گلنگدن را کشیدم و ماشه را چکاندم به جای اینکه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتی عقب برد. امام تبسمی کردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امین الدوله.» یکی از شاگردان این عالم میگوید:«در آن سالی که حرم مطهر رضوی توسط منافقین کور دل مورد انفجار ناجوانمردانه قرار گرفت سراسیمه به مسجد امینالدوله رفتم زیرا از ارادت خاص و عنایت ویژه ایشان به امام هشتم مطلع بودم و نگران آشفتگی روحی استاد حق شناس شدم. اما وقتی به آنجا رسیدم و چهره آرام آیتالله حقشناس را دیدم از نگرانیام کمی کاسته شد. ایشان آرام فرمودند: مقام امام رضا علیه السلام چنان رفیع است که با این حرکتهای مذبوحانه چیزی از شؤون ایشان کاسته نمیشود.» * آثار آیتالله حقشناس آثار قدمی و عملی ایشان با وجود تربیت شاگردان بسیار، کم نیست، ولی چند اثر قلمی و علمی نیز از معظمله موجود است: 1- رسالهای در ارث زوجه 2- تقریرات فقه مرحوم آیتالله حُجت 3- تقریرات اصول آیتالله خوانساری 4- تقریرات فقه و اصول آیتالله بروجردی * وفات آیتالله حقشناس که از اوایل خردادماه به علت بیماری ریوی در بیمارستان پارسیان تهران بستری بود، صبح امروز دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش فردا صبح ساعت 8 از مقابل مدرسه عالی شهید مطهری تشییع میشود.یتالله میرزا عبدالکریم حق شناس(تهرانی) در سال 1338 ه.ق برابر با 1298 ه. ش در تهران در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. * تحصیلات وی تحصیلات مقدماتی و ادبیات را در محضر آیتالله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی فرا گرفت و عرفان را نیز از محضر آیتالله شاهآبادی تلمذ کرد. ظاهرا بخشی از معقول را نیز غیر از درس آیتالله شاهآبادی از محضر آیتالله میرزا مهدی آشتیانی مدرس بزرگ حکمت و فلسفه آموختند. زیرا روزی در بین سخنانشان فرموند: «ایشان - میزرا مهدی آشتیانی - بخش وجود ذهنی را که میفرمودند با عباراتی بسیار مغلق و خراباتی بیان میکردند.» که دال بر استفاده ایشان از محضر آن حکیم بزرگ است، اما مدت این کسب فیض مشخص نیست. ایشان همچنین دروس فقه و اصول را در هجرتی که به سال 1358 ه.ق به قم داشتند از محضر بزرگانی چون آیتالله حجت و آیتالله خوانساری و آیتالله العظمی بروجردی فرا گرفتند. مدتی نیز از محضر فقه و اصول امام بهرهمند شدند و البته مراوداتی در بحث اخلاق با امام راحل نیز داشتند. * هجرت به تهران در سال 1373 ه.ق که جناب حاج شیخ محمدحسین زاهد تهرانی معروف به زاهد نفت فروش که در مسجد امینالدوله واقع در بازار وفات کردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آیتالله بروجردی به آیتالله حقشناس دستور دادند تا برای حل مشکلات دینی و رسیدگی به امور شرعی آن مسجد، به تهران عزیمت کنند. در این زمینه ایشان خود میفرمایند: «مردم به قم آمدند و تقاضای کسی را فرمودند. مرحوم امام خمینی قدس سره که آن روز در محضر آقای بروجردی بودند و نسبتشان به حقیر چون پدری به فرزند بود به من فرموند شما بروید و از آیتالله بروجردی هم درخواست کردند که ایشان هم حکم کنند. ایشان هم حکم فرمودند. حس کنجکاوی و مقام گستاخی فرزند به پدر باعث شد که عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشریف نمیبرید؟ حضرت امام فرمودند: مردم گفتهاند عبدالکریم. (عین عبارت ایشان است) به جدّم اگر میگفتند روحالله من پیشقدم میشدم.» بالاخره ایشان به تهران آمدند و تا پایان عمر به تهذیب نفس جوانان و اهل علم و طلاب و کسبه مشغول بودند. ایشان مدتی نیز رئیس مدرسه فیلسوفالدوله و سپهسالار قدیم (شهید بهشتی فعلی) بودند و در آنجا به تدریس مکاسب و کفایه در فقه و اصول و منظومه سبزواری در حکمت همت داشتند. محمد شریف رازی در کتاب خود به نام گنجینه دانشمندان میفرمایند: «بعد از وفات آیتالله بروجردی مؤمنین مسجد مزبور که غالبا از مقدسین و اخیار تهرانند به قم آمدند و از آیتالله بروجردی تقاضا کردند ایشان را بجای آن مرحوم (شیخ زاهد تهرانی) برای امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمایند. ایشان حسبالامر آیتاللهی به تهران عزیمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم به تدریس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قدیم و خدمات دینی دیگر اشتغال دارند و نزدیک چهل سال است که این نگارنده ایشان را میشناسم و حقا دارای مقام فضل و دانش و تقوا و پاکدامنی و بیآلایشی موصوف و در تربیت و تهذیب اخلاق جوانان محیط خود بسیار ساعی هستند تربیت یافتگان او در بازار و حوزههای علمی قم و تهران و مشهد بسیار هستند و از روز آشنایی تاکنون مکروهی از وی ندیدهام .» * هشیاری و آگاهی آیتالله حقشناس با وجود مشغله فراوان در امور شرعی و دروس حوزوی و تدریس کتب فنی از مسائل روز و سیاسی بی خبر نبودند و دقت خاصی داشتند. میفرمودند: «با شروع جنگ تحمیلی این شبه برای من ایجاد شد که مبادا در جبهه به من نیاز باشد به خدمت امام راحل مشرف شدم آیتالله شهید صدوقی هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبی زعیم عالیقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امینالدوله هستم. اگر چنانچه وظیفه طور دیگر است دستور میفرمایید به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو میتوانی تفنگ بلند کنی؟ گفتم: بنده یکبار تفنگ بلند کردم و گلنگدن را کشیدم و ماشه را چکاندم به جای اینکه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتی عقب برد. امام تبسمی کردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امین الدوله.» یکی از شاگردان این عالم میگوید:«در آن سالی که حرم مطهر رضوی توسط منافقین کور دل مورد انفجار ناجوانمردانه قرار گرفت سراسیمه به مسجد امینالدوله رفتم زیرا از ارادت خاص و عنایت ویژه ایشان به امام هشتم مطلع بودم و نگران آشفتگی روحی استاد حق شناس شدم. اما وقتی به آنجا رسیدم و چهره آرام آیتالله حقشناس را دیدم از نگرانیام کمی کاسته شد. ایشان آرام فرمودند: مقام امام رضا علیه السلام چنان رفیع است که با این حرکتهای مذبوحانه چیزی از شؤون ایشان کاسته نمیشود.» * آثار آیتالله حقشناس آثار قدمی و عملی ایشان با وجود تربیت شاگردان بسیار، کم نیست، ولی چند اثر قلمی و علمی نیز از معظمله موجود است: 1- رسالهای در ارث زوجه 2- تقریرات فقه مرحوم آیتالله حُجت 3- تقریرات اصول آیتالله خوانساری 4- تقریرات فقه و اصول آیتالله بروجردی * وفات آیتالله حقشناس که از اوایل خردادماه به علت بیماری ریوی در بیمارستان پارسیان تهران بستری بود، صبح امروز دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش فردا صبح ساعت 8 از مقابل مدرسه عالی شهید ..مطهری تشییع میشود..