سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پنج شنبه 91 مرداد 19 , ساعت 11:49 عصر

 

هرکس من را طلب می کند می یابد مرا،  و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسی که مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من  واجب است، پس خون بهای او من هستم.    ( حدیث قدسی)

 


خشکی چشم ها از قصاوت دلهاست،
قصاوت دلها از زیادی گناهان،
زیادی گناهان از آرزو های طول و دراز،
آرزو های بلند از فراموشی مرگ است،
و فراموشی مرگ از حب دنیاست،
و  حب دنیا سر چشمه همه گناهان است.
پیغمبر اکرم (ص)


هنگامى که ابن ملجم - که خدا لعنتش کند - او را ضربت زد حضرتش به حسن و حسین علیهم‏السلام چنین فرمود: «شما را به تقواى الهى سفارش مى‏کنم و اینکه در طلب دنیا بر نیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید و حق بگویید و براى پاداش (اخروى) کار کنید و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

شما دو نفر و همه فرزندان و خانواده‏ام و هر کس را که این نامه‏ام به او مى‏رسد سفارش مى‏کنم به تقواى الهى و نظم کارتان و اصلاح میان خودتان، چرا که از جدتان صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «اصلاح میان دو کس از انواع نماز و روزه برتر است.»

خدا را خدا را درباه یتیمان در نظر آرید، هر روز به آنان رسیدگى کنید و حتى یک روز دهان آنان را خالى نگذارید و مبادا در حضور شما تباه شوند.

خدا را خدا را درباه همسایگان در نظر دارید، که آنان سخت مورد سفارش پیامبرتان هستند، پیوسته به همسایگان سفارش مى‏کرد تا آنجا که پنداشتم آنان ارث بر خواهد نمود.

خدا را خدا را درباره قرآن یاد کنید، مبادا دیگران به عمل به آن بر شما پیشى گیرند.

خدا را خدا را درباره نماز یاد کنید که آن ستون دین شماست.

خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان یاد کنید، تا زنده هستید آن را خالى و (خلوت) نگذارید; که اگر این خانه متروک بماند دیگر مهلت نخواهید یافت.

خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا به مال و جان و زبانتان یاد آرید، و بر شما باد به همبستگى و رسیدگى به یکدیگر، و بپرهیزید از قهر و دشمنى و بریدن از هم. امر به معروف و نهى از منکر را رها نکنید که بدانتان بر شما چیره مى‏شوند آن گاه دعا مى‏کنید ولى مستجاب نمى‏گردد.

ادامه مطلب

امام علی علیه السلام :

از ایمان پرسیدند ، جواب داد:
1
ـ شناخت پایه هاى     ایمان : ایمان بر چهار پایه استوار است : صبر ، یقین ، عدل و جهاد . صبر نیز بر   چهار پایه قرار دارد . شوق ، هراس ، زهد و انتظار. آن کس که اشتیاق بهشت دارد ، شهوت هایش کاستى گیرد ، و آن کس که از آتش جهنّم مى ترسد ، از حرام دورى مى گزیند ، و آن کس که در دنیا زهد مى ورزد ، مصیبت را ساده پندارد ، و آن کس که مرگ را انتظار مى کشد در نیکى ها شتاب مى کند . یقین نیز بر چهار پایه استوار است : بینش زیرکانه ، دریافت حکیمانة واقعیت ها ، پند گرفتن از حوادث روزگار ، و پیمودن راه درست پیشینیان . پس آن کس که هوشمندانه به واقعیت ها نگریست ، حکمت را آشکارا بیند ، و آن که حکمت را آشکارا دید ، عبرت آموزى را شناسد ، و آن که عبرت آموزى شناخت گویا چنان است که با گذشتگان مى زیسته است . و عدل نیز بر چهار پایه بر قرار است : فکرى ژرف اندیش ، دانشى عمیق و به حقیقت رسیده ، نیکو داورى کردن و استوار بودن در شکیبایى . پس کسى که درست اندیشد به ژرفاى دانش رسید و آن کس که به حقیقت دانش رسید ، از چشمة زلال شریعت نوشید ، پس کسى که شکیبا شد در کارش زیاده روى نکرده با نیکنامى در میان مردم زندگى خواهد کرد . و جهاد نیز بر چهار پایه استوار است : امر به معروف ، نهى از منکر ، راستگویى در هر حال ، و دشمنى با فاسقان . پس هر کس به معروف امر کرد ، پشتوانه نیرومند مؤمنان است ، و آن کس که از زشتى ها نهى کرد ، بینى منافقان را به خاک مالید ، و آن کس که در میدان نبرد صادقانه پایدارى کند حقّى را که بر گردن او بوده ادا کرده است ، و کسى که با فاسقان دشمنى کند و براى خدا خشم گیرد ، خدا هم براى او خشم آورد ، و روز قیامت او را خشنود سازد .
2
ـ شناخت اقسام کفر و تردید : و کفر بر چهار ستون پایدار است : کنجکاوى دروغین. ستیزه جویى و جُدُل ، انحراف از حق و دشمنى کردن . پس آن کس که دنبال توهم و کنجکاوى دروغین رفت به حق نرسید .و آن کس که به ستیزه جویى و نزاع پرداخت از دیدن حق نابینا شد ، و آن کس که از راه حق منحرف گردید ، نیکویى را زش ، و زشتى را نیکویى پنداشت و سر مست گمراهى ها گشت ، و آن کس که دشمنى ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت ، و نجات او از مشکلات دشوار است . و شک چهار بخش دارد : جدال در گفتار ، ترسیدن ، دو دل بودن ، و تسلیم حوادث روزگار شدن . پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاریکى شُبهات بیرون نخواهد آمد و آن کس که از هر چیزى ترسید همواره در حال عقب نشینى است ، و آن کس که در تردید و دودلى باشد زیر پاى شیطان کوبیده خواهد شد ، و آن کس که تسلیم حوادث گردد و به تباهى دنیا و آخرت گردن نهد ، و هر دو جهان را از کف خواهد داد .


امام علی علیه السلام :

 اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِى لَامِعَةِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِى وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِى مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِى بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّى فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِى وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِى تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ .


خدایا به تو پناه مى برم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو و درونم در آنچه که از تو پنهان مى دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتارى که تو از آن آگاهى ، توجه مردم را به خود جلب نمایم، و چهرة ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستى که درونم را زشت کرده به سوى تو ایم، تا به بندگانت ، نزدیک ، و از خشنودى تو دور گردم


پیامبر صل الله علیه و آله می فرماید : اگر آنقدر خطا کنید که خطاهایتان به آسمان برسد و سپس توبه کنید خدا توبه شما را می پذیرد.

 نبی اکرم (ص) : اگر بندگان گناه نمی کردند ? خداوند عزوجل خلقی می آفرید که گناه کنند تا بیامرزدشان که او آمرزگار و رحیم است.

 پیغمبر (ص) : خداوند تا دم واپسین توبه بنده را می پذیرد. 

 رسول اکرم (ص) : خداوند با حیا و بخشنده است ? وقتی مردی دست های خود را به سوی او بلند کرد ? شرم دارد که آن را خالی و نومید باز گرداند.

 حضرت محمد (ص) : خداوند پرده بنده ای را که یک ذره نیکی در او باشد نمی درد.

 رسول خدا (ص) : خداوند وقتی خلق را بیافرید بر خویش مقرر داشت که رحمت من بر خشم من غلبه خواهد یافت.

 نبی اکرم (ص) : خدا به جوان عابد بر فرشتگان مباهات می کند و می گوید بنده مرا بنگرید که بخاطر من از تمایلات خود چشم پوشیده است.

 پیغمبر (ص) : خداوند گوید تا هنگامی که بنده ام مرا یاد می کند و لبهایش به نام من می جنبد با او هستم.


پنج شنبه 91 مرداد 19 , ساعت 11:47 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

قل الله؛ ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون!

بگو خدا! سپس رهایشان کن تا در یاوه‏‌گویی‌هاى خود غوطه‏‌ور باشند...

سوره انعام بخشی از آیه91

کمپین یادآوری امام نقی ع به شیعیان ، متن آهنگ ترانه شاهین نجفی نی، پوستر عکس تصویر امام نقی ع، توهین به امام نقی ع ،

کمپین یادآوری امام نقی ع به شیعیان ، متن آهنگ ترانه شاهین نجفی نی، پوستر عکس تصویر امام نقی ع، توهین به امام نقی ع ،

پوستر عکس هتک حرمت امام نقی هادی, پوستر عکس تصویر کمپین امام نقی, پوستر عکس تصویر یاد آوری امام نقی به شیعیان, پوستر عکس تصویر توهین به امام دهم امام هادی نقی, پوستر عکس تصویر تمسخر ائمه هدی امام نقیپوستر عکس هتک حرمت امام نقی هادی, پوستر عکس تصویر کمپین امام نقی, پوستر عکس تصویر یاد آوری امام نقی به شیعیان, پوستر عکس تصویر توهین به امام دهم امام هادی نقی, پوستر عکس تصویر تمسخر ائمه هدی امام نقیپوستر عکس هتک حرمت امام نقی هادی, پوستر عکس تصویر کمپین امام نقی, پوستر عکس تصویر یاد آوری امام نقی به شیعیان, پوستر عکس تصویر توهین به امام دهم امام هادی نقی, پوستر عکس تصویر تمسخر ائمه هدی امام نقی

کمپین یادآوری امام نقی ع به شیعیان ، متن آهنگ ترانه شاهین نجفی نی، پوستر عکس تصویر امام نقی ع، توهین به امام نقی ع ،کمپین یادآوری امام نقی ع به شیعیان ، متن آهنگ ترانه شاهین نجفی نی، پوستر عکس تصویر امام نقی ع، توهین به امام نقی ع ،کمپین یادآوری امام نقی ع به شیعیان ، متن آهنگ ترانه شاهین نجفی نی، پوستر عکس تصویر امام نقی ع، توهین به امام نقی ع ،

«« عکس: تصاویرهتاکین به امام هادی در فیس بوک »»

سخنرانی استاد میرباقری در مورد امام نقی ع

سخنرانی استاد رفیعی در مورد امام نقی ع

لینک چکار کنیم تا موتورهای جستجو مطالب ما را در مورد امام نقی ع پیدا کنند؟!

لینک پیامک هایی در مورد امام نقی ع

لینک مجموعه ای از تصاویر ویژه امام نقی ع

لینک یک مطلب : پاداش کسی که بر آزار و ناسزا گویی مردم صبر کند ...

لینک نحوه گزارش تخلف دادن برای صفحه کمپین یادآوری امام نقی ع به شیعیان

شایدروزهایی دیگر (درد نوشته ایبرای امام نقی ع و وظایف ما)


برچسب‌ها: پوستر عکس هتک حرمت امام نقی هادی, پوستر عکس تصویر کمپین امام نقی, پوستر عکس تصویر یاد آوری امام نقی به شیعیان, پوستر عکس تصویر توهین به امام دهم امام هادی نقی, ترانه آهنگ شاهین نجفی در مورد هادی نقی ع


پنج شنبه 91 مرداد 19 , ساعت 11:45 عصر
امشب هم مثل سالهای گذشته به میعادگاه اولیه خودمون اومدم .

امشب چیزی که من بیشتر و رساتر شنیدم این ایه بود "ولی ظالمان بدون علم و آگاهی، از هوی و هوسهای خود پیروی کردند! پس چه کسی می‏تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟! و برای آنها هیچ یاوری نخواهد بود؟"

کلی افسوس خوردم ولی  چیزی به ذهنم خطور کرد که موجب امید من به عنایت و هدایت دوباره تو شد .

خیلی اوقات وقتی که بازار و میوه خرید می کنیم با وجود تلاش برای جمع کردن میوه های سالم و رسیده ، یک دو تا میوه نارس و لکدار توی سبدمون اضافه می شند .

با خودم گفتم امشب شبی هست که تو خریدار بنده های خوب و اعمال مقبول و درستشون هستی !

من خودم در جمع این خوبها قاطی می کنم ، شاید من هم یکی از اون میوه های لک دار و نارسی باشم که توی سبد خرید این شبهای تو قرار می گیرم .

خدایا تو به بزرگی و جلات قسم ، به رحمت و کرامت بی پایانت قسم که من از خوبهات سوا نکنی و به خاطر بدی هام و روسیاهیم من کنار نذاری که هیچ امیدی جز محبت و عنایت دوباره ات ندارم .

عزیز و مولای من ، دوست و مونس قدیمی من ، کمکم کن و من تنها نگذار ...

خدایا گناهان من ببخش و همه کسانی که ازم ناراضی هستند و بهشون ظلم کردم و الان بدخواه و شاکی از من هستند ، به لطف و مهربانی ات راضی کن و کینه و نفرت از من از دلشون بیرون کن ...

خدایا به همه اونها سلامتی و عاقبت به خیری عطا کن ....

من ببخش اگر که سینه ام ، شبیه یک بیابان و شوره زار شده و هیچ حال و سوزی برای مناجات با تو ندارم .

خدایا لذت مناجات و ذکرت باز هم به من عطا کن ...

خدایا مسافر کوچولوی ما رو هم در پناه عنایات خودت قرار بده و در مسیر هدایت و عنایت بی منتت عاقبت به خیرش کن ...

+ نوشته شده در  چهارشنبه هجدهم مرداد 1391ساعت 3:52  توسط ممتحن   |  نظر بدهید

شبهای قدر دیگری در راه هست و من امسال چشم به عنایت مولای مومنان علی مرتضی ع دارم .

علی جان شاید یتیم و فقیر نباشم ...

اما ضعیف و خسته و در راه مانده ام ....

علی جان اجازه بده ، امشب صدای پاهایت را در کوچه های کوفه بشنویم ...

مولای من ، بگذار امشب صدای مولای یا مولایت را از محراب کوفه بشنویم و با تو نجوا کنیم :

مولای مولای مولای

هل یرحم الممتحن الا السلطان

 


فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلى ذَنْبى غَیْرُکَ ما فَعَلْتُهُ

وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجیلَ الْعُقوُبَةِ لاَ اجْتَنَبْتُهُ ...

پس اگر دیگرى جز تو بر گناهم آگاه مى شد آن گناه را انجام نمى دادم
و اگر از زود به کیفر رسیدن مى ترسیدم باز هم خوددارى مى کردم ...


یا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ یا باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ فَوَ عِزَّتِکَ یا سَیِّدى

 لَوْ نَهَرْتَنى ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ

اگرچه برانیم من از در خانه ات برنخیزم

اِلهى هَبْ لى قَلْباً یُدْنیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْکَ صِدْقُه ُوَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ

وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّکَ

اِلهى هَبْ لى کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاَّءِ نَظَرِها

اِلهى و َاَلْهِمْنى وَلَهاً بِذِکْرِکَ اِلى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ

وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِکَرَکَ و َلا ویَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لایَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لایَسْتَخِفُّ بِاَمْرِکَ

 

متن کامل مناجات شعبانیه در ادامه مطلب


ادامه مطلب

پنج شنبه 91 مرداد 19 , ساعت 11:43 عصر
یا علی

شب نوزدهم:

اولین شب از شب‌های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی‌رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم می‌خورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می‌شوند و به خدمت امام زمان علیه‌السلام مشرف می‌شوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض می‌کنند.

اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام می‌شود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.

اعمالی که در هر سه شب مشترک است:

1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)

2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.

3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.

4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:

اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.

ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله

ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِعلیٍّ

ده مرتبه: بِفاطِمَةَ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ

ده مرتبه: بِالحُسَین ِ

ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ

ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.

پس از این عمل هر حاجتی که داری طلب کن.

5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر می‌شود منادی از آسمان هفتم ندا می‌کند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.

6- احیا داشتن این شب‌ها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها و وزن دریاها باشد.

7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.

8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ...

اعمال مخصوص هر شب قدر

شب نوزدهم:

1- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".

2- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".

3- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود .

4- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود.

شب بیست و یکم:

فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم.


چهارشنبه 91 مرداد 18 , ساعت 11:8 عصر

  آرزوی یتیمی
مرد یکریز زیر چشمی به سفره رنگینی که بچه ها دورش نشسته بودند. نگاه می کرد. نه به این خاطر که گرسنه اش بود، بلکه حسی او را می آزرد. بیشتر حس حسرت خوردن بود و آرزویی که محال می نمود. پرنده خیال او را به دوران کودکی اش برده بود. او دوست داشت به جای یکی از بچه های بی سرپرست دور سفره باشد تا علی که حاکم کوفه بود، در دهان او نیز لقمه می گذاشت. در همین فکر بود که شنید بغل دستی اش، زیر لب با خودش می گوید: کاشی من هم یتیم بودم و مورد لطف و توجه امیرمؤمنان قرار می گرفتم(1)
تکریم مردم
مردی نزد علی (ع) آمد و عرض کرد: « من حاجتی دارم.» امام فرمود: « حاجتت را روی زمین بنویس؛ زیرا که من گرفتاری تو را آشکارا در چهره تو می بینم.» مرد روی زمین نوشت: « من فقیری نیازمندم.» امام به قنبر فرمود: « با دو جامعه ارزشمند او را بپوشان. » مرد فقیر هم، با چند بیت شعر از امیرالمؤمنین (ع) تشکر کرد. حضرت فرمود: « یکصد دینار نیز به او بدهید! » بعضی گفتند: « یا امیرالمؤمنین او را ثروتمند کردی ! علی (ع) فرمود: « من از پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرمود: مردم را در جایگاه خود قرار دهید و به شخصیت آنان احترام بگذارید.» آن گاه فرمود: « من از بعضی مردم درشگفتم. آنان بردگان را با پول می خرند، ولی آزادگان را با نیکی های خود نمی خرند.» (2)
بندگی خدا
روزی علی (ع) بر سر راهش به کوفه به شهر انبار رسید. این شهر در گذشته جزو سرزمین ایران بوده است. وقتی که خبر ورود علی (ع) به ایرانیان رسید، عده ای از کدخداها، دهدارها و بزرگان به استقبال خلیفه آمدند. آنان به گمان خودشان، علی (ع) را جانشین سلاطین ساسانی می دانستند. وقتی به آن حضرت رسیدند، در جلوی مرکب امام شروع به دویدن کردند. علی (ع) خطاب به آنان فرمود: « چرا این کار را می کنید؟»
آنها گفتند:« ما به بزرگان و امرای خود این گونه احترام می گذاریم.»

آن گاه امام فرمود: « نه. این کار را نکنید! این کار شما را پست و ذلیل می کند، شما را خوار می کند. چرا خودتان را در مقابل من که خلیفه شما هستم، خوار و ذلیل می کنید؟ من هم مانند یکی از شما هستم. تازه با این کارتان ممکن است یک وقت خدای ناکرده، غروری در من پیدا شود و واقعاً خودم را برتر از شما بدانم».(3)

غلام و مولا
نویسنده: زینب علیزاده
خورشید هنوز وسط آسمان نرسیده بود، صدای همهمه در صحن حیاط لحظه به لحظه بیشتر می شد. خورشید نورش را مستقیم روی سر کسانی که آنجا بودند، می پاشید و بوی خاک آب خورده، همراه با بوی کاهگل را در هوا می پراکند. گروهی ایستاده و چند نفری که خسته شده بودند، کنار دیوار توی حیاط نشسته بودند و با هم پچ پچ می کردند:
- به نظر تو کدامشان راست می گویند؟
- نمی دانم. ظاهر هر دو طوری است که مشخص نمی شود کدام راست و کدام دروغ می گویند. هر دو با اعتماد به نفس کامل می گویند که غلام نیستند.
جوان هیکلی و چهارشانه با لباس بلند و تمیزی که تا روی پایش می رسید، کنار دیوار ایستاده بود. به ظاهر بی خیال به نظر می رسید، اما مدام پایش را تکان می داد و هرازگاهی گوشش را تیز می کرد تا حرف ها را بشنود. مردی که سنش کمی بیشتر از او، اما لاغرتر به نظر می رسید، با دستاری به سر و ریشی پر، با چهره ای درهم، دست ها را روی سینه گذاشته و کنار جوان هیکلی ایستاده بود. گاهی به مردمی که در حال پچ پچ بودند، نگاه می کرد. منتظر بود ببیند قاضی چطور بینشان قضاوت می کند. مطمئن بود ناراضی از این در بیرون نمی رود. قنبر، غلام لاغر سیاه چرده، به آن دو اشاره ای کرد. آن دو جلو رفتند و رو به روی امیرالمؤمنین، علی (ع) ایستادند. جوان چهارشانه، نگاهش که به امیرالمؤمنین افتاد، سرش را پایین انداخت و عرق دست هایش را با لباسش پاک کرد. قاضی از آنها خواست که یک بار دیگر ادعایشان را مطرح کنند. مرد لاغر اندام، رگ های گردنش متورم شده بود و با حرارت حرف می زد و وقت حرف زدن مدام دست هایش را تکان می داد. جوان هیکلی، گاه حرفش را قطع می کرد و می گفت که او دارد دروغ می گوید. همهمه میان مردمی که برای تماشا آمده بودند، بیشتر شد:
- جالب است هر دو ادعا می کنند آن یکی غلام است.
- نمی دانم امیرالمؤمنین چطور می خواهد غلام را از مولا مشخص کند.
- هیس! مثل اینکه دارد اتفاقی می افتد ببین علی (ع) چطور با قنبر آهسته حرف می زند. حتماً فهمیده کدامشان دروغ می گویند.
هیاهو اندکی فروکش کرد. قنبر به دو مرد اشاره کرد که رو به دیوار بایستند. امیرالمؤمنین با صدای بلند رو به قنبر گفت: « قنبر آماده باش!»
قنبر شمشیری را که دستش بود، از غلاف بیرون کشید و با صدایی محکم پاسخ داد: « آماده ام یا علی!»
جوان هیکلی به مرد لاغر اندام نگاه کرد. هر دو رنگ صورتشان لحظه به لحظه سفیدتر می شد.
امیرالمؤمنین گفت: « هر وقت گفتم، سر آن کسی که غلام است، از بدنش جدا کن!»
جوان هیکلی که نمی توانست درست نفس بکشد، با گوشه لباسش عرق را از روی صورت و گردنش پاک کرد. هر دو مرد باز به یکدیگر نگاه کردند و منتظر بودند ببینند کدام یک کوتاه می آید. قنبر شمشیرش را بالا برد. لبه تیز شمشیر که برای لحظه ای در نور خورشید برق زد، مثل نیزه ای به چشم هر دو مرد فرو شد. جوان هیکلی دلش فرو ریخت. قلبش با چنان شدتی می کوبید که بازتاب صدایش را در سرش می شنید. با چشمانی گرد شده به دست قنبر که بالای سرش به صورت آماده باش بود، نگاه کرد. همه ساکت شده بودند. امیرالمؤمنین گفت: « بزن»
جوان هیکلی به سرعت رویش را برگرداند و خودش را به زمین انداخت. (4)

پی‌نوشت‌ها:

1- بحار الانوار، ج 41، ص 29.
2- محمود ناصری، داستان های بحار الانوار، ج 5، ص 45؛ به نقل از : بحار الانوار، ج 41، ص 34.
3- مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص 24.
4- محمد رضا رمزی اوحدی، صد و ده داستان از زندگانی امام علی (ع) به نقل از : شریف رضی، خصایص الائمه، ص 86.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

ابزار هدایت به بالای صفحه