شنبه 93 اردیبهشت 20 , ساعت 3:44 عصر

می‏دانیم که یکی از ابعاد بزرگ زندگی ائمه ما، بعد فرهنگی آن است. این پیشوایان بزرگ هر کدام در عصر خود فعالیت فرهنگی داشته در مکتب خویش شاگردانی تربیت می‏کردند و علوم و دانشهای خود را توسط آنان در جامعه منتشر می‏کردند

مکتب علمی امام جواد (علیه السلام)

اما شرائط اجتماعی و سیاسی زمان آنان یکسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقر-علیه السلام-و امام صادق-علیه السلام- (به شرحی که در سیره آنان نوشتیم) شرائط اجتماعی مساعد بود و به همین جهت دیدیم که تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق-علیه السلام-بالغ بر چهار هزار نفر می‏شد، ولی از دوره امام جواد تا امام عسکری-علیه السلام-به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و از این‏نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت‏به زمان حضرت صادق-علیه السلام-کاهش بسیار چشمگیری را نشان می‏دهد. بنابر این اگر می‏خوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد-علیه السلام-قریب صد و ده نفر بوده‏اند (1) و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده (2) ، نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و کنترل سیاسی بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق دانشمندان بیش از بیست و پنج‏سال عمر نکرد!

در عین حال، باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهره‏های درخشان و شخصیتهای برجسته‏ای مانند: علی بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد بن خالد برقی بودند که هر کدام در صحنه علمی و فقهی وزنه خاصی به شمار می‏رفتند، و برخی دارای تالیفات متعدد بودند.
از طرف دیگر، روایان احادیث امام جواد-علیه السلام-تنها در محدثان شیعه خلاصه نمی‏شوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‏اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادی‏» احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل کرده است (3). همچنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذی‏» در کتاب «معالم العترة الطاهرة‏» (4) و مؤلفانی نیز مانند: ابو بکر احمد بن ثابت، ابو اسحاق ثعلبی، و محمد بن مندة بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتی از آن حضرت نقل کرده‏اند (5).
______________________________
1) شیخ طوسی، رجال، الطبعة الاولی، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1381 ه. ق، ص 397-409. مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد یاران و شاگردان امام جواد را 121 نفر می‏داند (عطاردی، شیخ عزیز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا-علیه السلام-، 1410 ه. ق) و قزوینی آنها را جمعا 257 نفر می‏داند (قزوینی، سید محمد کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق)
2) آقای عطاردی در مسند الامام الجواد با احصائی که کرده مجموع احادیث منقول از پیشوای نهم را در زمینه‏های مختلف فقهی، عقیدتی، اخلاقی، و... ، تعداد مذکور در فوق ضبط کرده است.
3) تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتاب العربی، ج 3، ص 54 و 55.
4) امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ه. ق، ج 2، ص 35.
5) ابن شهراشوب، قم، المطبعة العلمیة، ج 4، ص 384
.


شنبه 93 اردیبهشت 20 , ساعت 3:42 عصر

پیامک ( اس ام اس ) ولادت حضرت جوادالأئمّة علیهم السلام

برخیز به شادى، گه برخاستن است
چون شادى امشب ز گنه تاختن است
امشب شب میلاد تقى هست و شب
عیدى ز جواد و اهل بیت خواستن است
 


خوش باش که قلب شیعه شاد است امشب
کار همه بر وفق مراد است امشب
درهاى بهشت آرزو باز شده است
چون شام ولادت جواد است امشب
 


میلاد تقى نهم امام است امروز
در کشور جود، بار عام است امروز
تبریک فرشتگان به درگاه رضا
هم در صلوات است و سلام است امروز
 


امشب رضویون همه شادند
دل در حرم رضا نهادند همه
عیدى ولادت از پدر مى‏ گیرند
خشنود ز مقدم جوادند همه
 


می دهد عیدی رضا(ع) بر شیعیان و دوستانش
جشنی از بهر پسر، شاه خراسان دارد امشب
میلادامام جواد(ع) مبارک
 


آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند
کودکی لبخند در دامان مادر میزند
آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را
و آن که با علمش به جان خصم آذر میزند
میلادامام جواد(ع) مبارک
 


شد باز به روی خلق، باب برکات
ای غرق گنه رسید کشتی نجات
زن دست به دامان جواد و بفرست
بر احمد و آل او دمادم صلوات
 


آسمان معرفت ، گنج سخا ، دریای جود
شهر فضل و دانش و بخشش بیاید در وجود
در شب میلاد مسعود شه خوبان جواد
حق به روی عالم و آدم در رحمت گشود
 


امام جواد آن شه ملک بود
که بود عالم علم غیب و شهود
ز تقوی «تقی» بود آن نور پاک
ز بخشش «جواد» آن مه تابناک
ابوجعفر آن رهبر انس و جان
فروغ خدا از جمالش عیان
 


پیشوای اهل ایمان مرکز تقوا تقی
مقتدای اهل ایقان کعبه دل هاستی
با شکوه مرتضی فرزند دلبند رضا
قرة العین نبی نور دل زهراستی


ای کوی تو قبله ی مراد ادرکنی
ای دادرس روز معاد ادرکنی
ای گشته زفرط جود و احسان و عطا
مشهور و ملقب به جواد ادرکنی
 


دلها زقدم دوست شاد است امشب
سیراب زچشمه ی مراد است امشب
بشگفته تقی شکوفه ی باغ رضا
فرخنده ولادت جواد است امشب
 


ای روضه ی رضوان رضا ادرکنی
سرحلقه ی خوبان خدا ادرکنی
درجود و کرم نیامده در عالم
دستی به کریمی شما ادرکنی
 


ای حجت برحق خدا ادرکنی
محبوب تمام اولیا ادرکنی
ای آنکه به برکت قدومت هستی
دلداده حضرت رضا ادرکنی
 


این کودک نازنین امیر دلهاست
او باب مراد است و جواد ابن الرضاست
از آمدن او به محمد سوگند
خوشحال تر از امام هشتم زهراست
 


هر کس به زمانه سر سپارد به جواد
کار دو جهان وا بگذارد به جواد
از ساحت ثامن الحجج فیض برد
از بسکه رضا علاقه دارد به جواد


شب تولد دریای جـود و احسان است
رسد به گوش سماواتیان ، سرود جواد
قدم به عرشه ی زین براق نور نهاد
به سوی حضرت سبحان بود صعود جواد
 


امام جواد(ع): مؤمن به سه ویژگی نیاز دارد:
توفیق از جانب خدا، واعظی از درون و پذیرش نصحیت از ناصحین.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
 


امام جواد(ع) می فرمایند: عزتمندی مؤمن در بی نیازی او از مردم است.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
 


امام جواد(ع): امر به معروف و نهی از منکر دو آفریده خداوند هستند،
پس هر که آن دو را یاری کند، عزیز می شود، و هر که آن دو را وانهد خار می شود.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
 


امام جواد(ع): سه چیز است که در اثر آن، بنده به مقام رضوان الهی می رسد:
استغفار فراوان، فروتنی و زیاد صدقه دادن.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد
 


امام جواد(ع): افزونی نعمت از جانب خداوند بریده نشود تا شکرگزاری از سوی بندگان بریده شود.
ولادت جواد الائمه برشما مبارک باد


شنبه 93 اردیبهشت 20 , ساعت 3:40 عصر

حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت .
نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است .
القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای  بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .
" از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی  برده است ، در تاریخ معروف است " .
از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود .
مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند .
در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زیادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی  در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری  پاسخ گفت .
برای نمونه ، یکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید .
گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟
گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید .
گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود .
خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟
من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند .
یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی  المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید .
دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی  کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟
آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید .
حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی  پاسخ آن را می گویم .
این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی  آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد .
خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی  باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد .
معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند .
ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است
. سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  می گویم .
معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی  که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد .
این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد .
روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس .
یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید .
سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند .
مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی  عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد .
امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند :
ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی  مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند .
اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند .
فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند .
عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم .
ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .
اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی  شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !

شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت .
آثار فکری و روایاتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید .
امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود .
از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد .
این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید .
آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت .
ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی  سودی نداشت .
حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی  که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  دیگری هم نقل شده است .

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )

زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت .
حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح :

1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی )
2 - ابواحمد موسی مبرقع
3 - ابواحمد حسین
4 - ابوموسی عمران
5 - فاطمه
6- خدیجه
7- ام کلثوم
8- حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت .


بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است .


چهارشنبه 93 اردیبهشت 10 , ساعت 5:9 عصر

چهارشنبه 93 اردیبهشت 10 , ساعت 5:2 عصر

با فرا رسیدن ماه پر برکت رجب، بهار خودسازی آغاز می شود . در فرهنگ مؤمنان پارسا و اهل سلوک و معرفت، ماه رجب از فرصت های ارزشمند و ایام گرانقدری است که نسیم رحمت الهی بیش از روزهای معمولی می وزد و باران رحمت الهی بیش از دیگر ایام بر جهان هستی می بارد .

به قول محدث قمی قدس سره: «بدانکه این ماه و ماه شعبان و ماه رمضان در شرافت تمام اند، و روایت بسیار در فضیلت آن ها وارد شده، بلکه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت شده که رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد . »

در ارزیابی و قدرشناسی از ماه ها در روایات دو نگاه وجود دارد:

گاهی ماه رجب را «ماه خدا» ، ماه شعبان را «ماه رسالت » ، و ماه رمضان را «ماه امت » نامیده اند و گاهی برعکس، ماه رجب را «ماه ولایت و امامت » و ماه شعبان را «ماه نبوت » و ماه رمضان را «ماه خداوند» معرفی کرده اند .

این دو گونه روایات مولود دو نگاه و دو زاویه دید است .

اسوه عارفان و مجاهدان روزگار ما امام خمینی قدس سره پیوند و ارتباط این سه موضوع را در آداب الصلاة چنین آورده است:

«شیخ عارف شاه آبادی رحمه الله می فرمودند که شهادت به ولایت در شهادت به رسالت منطوی است، زیرا که ولایت باطن رسالت است و نویسنده گوید: که در شهادت به الوهیت، شهادتین، منطوی است جمعا و در شهادت به رسالت، آن دو شهادت نیز منطوی است، چنانچه در شهادت به ولایت آن دو شهادت دیگر منطوی است والحمد لله اولا وآخرا . (1) »

از امام کاظم علیه السلام چنین بازگو شده است:

«رجب نهر فی الجنة، اشد بیاضا من اللبن واحلی من العسل، من صام یوما من رجب سقاه الله عزوجل من ذلک النهر (2) ; رجب نام نهری در بهشت است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است . هر کس یک روز از [ماه] رجب را روزه بگیرد، خدای عزوجل از آن نهر به او آب دهد .»

امام صادق علیه السلام از پدران خویش نقل می کند که علی علیه السلام خوش داشت انسان خود را چهار شب در سال برای عبادت فارغ سازد; اولین شب ماه رجب، شب عید قربان، شب عید فطر و شب نیمه شعبان (3) .

اهمیت ماه عظیم رجب به حدی است که علامه مجلسی رحمه الله در فضیلت آن ماه و روزه آن بیش از چهل حدیث در جلد نود و چهارم بحار الانوار آورده و با عبارات گوناگون، عظمت، فضیلت، قداست و عنایات خاص الهی را در این ماه یاد آور شده است .

ماه رجب بهترین فرصت برای تقویت ایمان و پارسایی است .

ماه رجب، ماه دعا و نیایش، ماه خودسازی، ماه نماز و استغفار و آمرزش، ماه زیارت و دیدار اولیای الهی، ماه تهذیب اخلاق و رفتار، ماه پاکی جسم و جان، ماه ذکر توحید و تسبیح و تحمید، ماه بیعت و صلوات بر پیامبر و خاندان پاک او، ماه اعتکاف و حضور صادقانه در مسجد جامع، ماه روزه داری و احسان و نیکوکاری، ماه تهجد و شب زنده داری، ماه عمره گذاری و زیارت مرقد شریف نبوی صلی الله علیه و آله، ماه زیارت امیر المؤمنین و سید الشهدا علیهما السلام، و حضور در بارگاه قدسی امام رضا علیه السلام است .

ماه رجب ماه خداست، زیرا بشریت قله های قرب الهی را فتح می کند . ماه پیامبر و پیامبری است، زیرا آخرین سفیر خدا در 27 رجب برانگیخته شده است . ماه ولایت است، زیرا دو و یا سه تن از امامان معصوم علیهم السلام در این ماه تولد یافته اند .

امام صادق علیه السلام از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله چنین نقل کرده است:

«رجب شهر الاستغفار لامتی، اکثروا فیه الاستغفار، فانه غفور رحیم وشعبان شهری، استکثروا فی رجب من قول استغفر الله وسلوا الله الاقالة والتوبة فیما مضی والعصمة فیما بقی من آجالکم وسمی شهر رجب شهر الله الاصب لان الرحمة علی امتی تصب صبا فیه (4) ; ماه رجب ماه آمرزش خواهی امت من است، در آن زیاد استغفار کنید که خداوند بخشنده و مهربان است و شعبان ماه من است . در ماه رجب زیاد «استغفر الله » بگوئید و از خدا نسبت به گذشته بازگشت و قبول توبه را بخواهید و نسبت به آینده زندگی درخواست مصونیت از گناه کنید . ماه رجب را «شهر الله الاصب » می نامند، زیرا در آن، رحمت بیکران الهی بر امت من فرو می ریزد .»

نقش خودسازی

مشکلات امروز بشریت، مولود کمبود معنویت و اخلاق و فرهنگ و پیامد ضعف عقیده و اخلاق و اندیشه است . توسعه تکنیک و صنعت، گسترش دانش های طبیعی و تجربی و افزایش ابزارهای رفاه، بدون ایمان و عدالت و اخلاق انبیایی دردهای بشریت را درمان نمی کند . امروز بشریت بر کرات آسمانی گام نهاده و دریا و فضا و اعماق زمین را فتح کرده است، ولی هنوز در بند خشم و شهوت و کینه و جهل و غرور خویش به شدت گرفتار است . امروز بشریت به دلیل توسعه قدرت و صنعت، بیش از هر روزگار دیگر به ایمان و تقوا نیاز دارد .

بیش از آنکه انسان ها و کشورها را «جهانی » کنیم، باید جهان «انسانی » و «ایمانی » بسازیم . بیش از آنکه به توسعه گفت و گو بیاندیشیم، باید به صداقت در گفت و گو فکر کنیم . پیش از آنکه تعداد نشریات و تیراژ مطبوعات را شاخص توسعه خیال کنیم و به مصرف کاغذ بنازیم و مصرف کاغذ را معیار توسعه قلمداد کنیم، به جهت گیری الهی و انسانی و اخلاق مطبوعات و صداقت و صحت محتوای روزنامه ها بیاندیشیم .

نشر و توسعه دروغ و فریب هرگز شاخص توسعه نیست . پخش بسیاری از امواج صوتی، تصویری و متون الکترونیک و تیراژ بالای نشریات جنجال آفرین و دروغ پرداز، دقیقا در جهت تراکم ظلمت و گسترش امواج ضلالت و گمراهی و عامل دفن فطرت و اندیشه انسانی در لابلای آوار فریب و فقر و بیداد است .

کمک به رسانه های اضلال گر و دفاع از آنان و تبلیغ به سود نشریات ضد خدا و اخلاق، خیانت و جنایتی است که گاه به بهانه آزادی و نوگرایی و مردم سالاری و پیشرفت و توسعه انجام می شود .

امروز در سطح جهانی و حوزه داخلی همه ما به تقوا و خودسازی نیاز داریم و این نیاز در مسؤولان و دولتمردان و دست اندر کاران سیاست و اقتصاد و فرهنگ کشور چند برابر است . برای هر گونه اصلاحات، باید از خودسازی و اصلاح اعتقادی، اخلاقی خویش آغاز کنیم . برای جلوگیری از شر امریکا و دیگر محورهای شرارت جهانی، باید از خودسازی آغاز کنیم . برای دفع بلاهای طبیعی و سیل و زلزله و توفان و آتش سوزی، باید در کسب تقوا و خودسازی بیشتر بکوشیم .

برای گسترش روشن بینی و افزایش بصیرت، باید خودسازی و تقوا را تقویت کنیم . برای درمان بیماری های روحی، روانی، باید به پایگاه تقوا و ایمان مراجعه کنیم . دست یابی به آزادی و استقلال و عدالت، بدون ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا، خواب و خیالی بیش نیست .

خدا باوری و خودسازی و تقوای قرآنی، زیر بنای استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی است و بیهوده نیست که امروز دشمنان استقلال و آزادی و عدالت، ایمان و تقوا و روح سلحشوری و فرهنگ شهادت را هدف قرار داده اند، هر روز در جهت گسترش ابتذال و بی حجابی و اختلاط دختر و پسر و ترویج موسیقی و تبلیغ پوشش غربی و جشنواره های آنچنانی می کوشند و پاسداران ایمان و تقوا و مرزبانان اسلام و دین، یعنی ولایت فقیه و شوران نگهبان و روحانیت شیعه را سد راه و مانع بزرگ مطامع خویش می شناسند و در تخریب و تحقیر آنان می کوشند .

نقش تقوا از زبان مولا

امیر مؤمنان علی علیه السلام نقش تقوا و خودسازی را در سعادت و فلاح بشریت بارها و بارها در نهج البلاغه گوشزد کرده است که ما به دو مورد از گفتار نور آفرین آن بزرگوار بسنده می کنیم:

1- «فان تقوی الله مفتاح سداد وذخیرة معاد وعتق من کل ملکة ونجاة من کل هلکة، بها ینجح الطالب وینجوا الهارب وتنال الرغائب (5) ; به راستی تقوای الهی، کلید درستی، ذخیره رستاخیز، عامل آزادی از هر نوع بندگی شیطان و مایه رهایی از هر گونه نابودی است . به سبب آن تلاشگر به نتیجه می رسد و فراری نجات می یابد و چیزهای مورد علاقه به دست می آید .»

2- «فان تقوی الله دواء داء قلوبکم وبصر عمی افئدتکم وشفاء مرض اجسادکم وصلاح فساد صدورکم وطهور دنس انفسکم وجلاء عشاء بصائرکم وامن فزع جاشکم وضیاء سواد ظلمتکم (6) ; براستی پروا از خدا، داروی درد دل های شما، مایه بینایی و درمان کوردلی شما، شفای بیماری پیکر شما، مایه صلاح تباهی دل های شما، سبب پاکی آلودگی درون شما و زدودن غبار مزاحم در برابر دیدگان شما، مایه آرامش ناآرامی و اضطراب سینه های شما و روشنی سیاهی ظلمت شماست .»

شهید اسوه و عالم عارف، استاد مرتضی مطهری رحمه الله نقش تقوا و خودسازی در مسائل و مشکلات اجتماعی را چهل سال قبل (مهرماه 1339 ش) بسیار زیبا ترسیم کرده و کارآمدی تقوا را در سه موضوع مورد ابتلای امروز ما یعنی قوانین دست و پا گیر، طلاق و مساله بهداشت و درمان بر شمرده است .

اینک عبارات آن عزیز را با اندکی تلخیص تقدیم می داریم:

تقوا و قانون گذاری

«از ابتلائات روز ما موضوع زیادی قوانین و مقررات و تغییر و تبدیل های پشت سر هم است . برای موضوعات بالخصوص، هی قانون وضع می شود، مقررات معین می گردد، آئین نامه می سازند، باز می بینند منظور حاصل نشد، قوانین و مقررات را تغییر و تبدیل می دهند، بر مقررات و آئین نامه ها افزوده می شود و باز مطلوب حاصل نمی گردد . البته شک نیست که قانون نیز به نوبه خود یکی از حقایق زندگی است; گذشته از قوانین کلی الهی مردم احتیاج دارند به یک سلسله قوانین و مقررات مدنی، ولی آیا می توان تنها با وضع و تکثیر قانون جامعه را اصلاح کرد؟ قانون حد و مرز معین می کند، پس باید قوه و نیرویی در خود مردم باشد که این حد و مرزها را محترم بشمارد و آن همان است که به آن نام تقوا داده اند . می گویند باید قانون محترم باشد، این صحیح است ولی آیا تا اصول تقوا محترم نباشد، می توان نام احترام قانون برد؟ (7) »

طلاق و تقوا

«اگر تقوا از میان مردم کم نشده بود و مردان و زنان بی بند بار نشده بودند، این قدر طلاق زیاد نمی شد . در زندگی قدیم نواقص و مشکلات بیشتری وجود داشت ولی در عین حال عنصر ایمان و تقوا بسیاری از مشکلات را حل می کرد، ولی ما امروز این عنصر را از دست داده ایم و با اینکه وسائل زندگی بهتر است، با مشکلات بیشتری مواجه هستیم . (8) »

تقوا و بهداشت و درمان

«امیر مؤمنان علیه السلام درباره تقوا فرمود: «شفاء مرض اجسادکم; بهبود بیماری تن شماست .» البته تقوا گرد یا آمپول نیست . اما اگر تقوا نباشد، بیمارستان خوب نیست، طبیب خوب نیست، پرستار خوب نیست، دوای خوب نیست . اگر تقوا نباشد، آدمی حتی تن خود و سلامت تن خود را قادر نیست حفظ کند . (9) »

ماه رجب فرصتی گرانبهاست که همراه با ماه شعبان و رمضان فصل نیایش و بهار خودسازی را تشکیل می دهد، امید است همه ما به ویژه آن ها که به اصلاحات می اندیشند، با خودسازی و استغفار و تقویت ایمان و تقوا فصل اعتکاف را قدر بدانیم، شایستگی ورود به مهمان سرای الهی را به دست آوریم و از برکات لیلة القدر بهره مند شویم .

ان شاء الله

پی نوشت ها:

1) آداب الصلاة، ص 154 .

2) بحار الانوار، ج 94، ص 37 .

3) همان، ص 36 .

4) همان، ص 38 .

5) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 230 .

6) همان، خطبه 198 .

7) ده گفتار، شهید مطهری، ص 20 .

8) همان، ص 21 .

9) همان، ص 23 .


<   <<   81   82   83   84   85   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 

ابزار هدایت به بالای صفحه